نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
اسلام كه دين كامل و جامع پروردگار مهربان است و منابع معارفش قرآن مجيد و سنت پيامبر و فرهنگ اهل بيت عليهم السلام است همه ى مردم را از نظر اخلاقى نسبت به يكديگر مسؤول شناخته و انسان هاى بى تفاوت را از دايره ى محبت خدا خارج مى داند.
بر هر مسلمانى واجب شده كه هر حقى را از ديگر مسلمانان به عنوان حق انسانى يا شرعى به عهده دارد حتماً ادا كند و در صورت سهل انگارى بايد به انتظار عقوبت خدا باشد!
رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در گفتارى حكيمانه چهار حق را بر عهده ى مردم نسبت به يكديگر واجب دانسته و اداى آن را الزامى اعلام فرموده است:
يلزَمُ الحَقّ لأُمّتى فى أربَعٍ: يُحبّون التائبَ، وَيَرحَمونَ الضَّعيفَ، وَيُعينُونَ المُحسِنَ، وَيَستَغفِرونَ لِلمُذنِب «1»
. براى امتم در چهار چيز حقّ واجب است: دوست داشتن توبه كننده، مهرورزى به ناتوان، يارى دادن به نيكوكار، و طلب آمرزش براى گناهكار.
تائب
از انسان هايى كه در پيشگاه خداى مهربان ارزش والايى مى يابند و مورد احترام و دعاى فرشتگان قرار مى گيرند توبه كنندگان هستند.
آرى، آنان كه با گناه قطع رابطه مى كنند و در حقيقت از ستم به خود و به ديگران و از تجاوز به مقررات دينى دست برمى دارند و به سوى حقايق و واقعيات شرعيه و انجام عبادت و خدمت به خلق و پاك سازى درون و برون مى شتابند شايسته ى ارزش يافتن هستند.
مگر نه اين است كه خداى مهربان در صريح قرآن مجيد به تائبان اعلام محبت فرموده است و آنان را در مدار عشق ورزى به آنان از سوى خود قرار داده است؟
«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ» «2».
بى ترديد خدا توبه كنندگان را دوست دارد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
لَيسَ شَى ءٌ أحبُّ إلَى اللَّهِ مِن مُؤمِنٍ تَائبٍ أَو مُؤمِنَةٍ تَائِبَةٍ «3»
. چيزى نزد خدا از مرد و زن مؤمنى كه به توبه برخاسته اند محبوب تر نيست.
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
غَرسوا أشجارَ ذُنوبِهم نصب عُيونِهِم وقُلوبِهِم، وَسَقوها بِمِياه الندمِ فأثمَرَت لهُم السّلامَة وأعقبتهُم الرّضا وَالكِرامة «4»
. درختان گناهان را در ديده و دل كاشتند و آنها را به آب پشيمانى سيراب
كردند، آب پشيمانى به آنان سلامت را ميوه داد و خشنودى خدا را از آنان و ارزش و كرامت را براى آنان به دنبال آورد.
بنابراين وقتى خدا اعلام مى كند من توبه كننده را دوست دارم بر همه ى مردم واجب است كه توبه كننده را دوست داشته باشند و به او با ديده ى كرامت و بزرگوارى بنگرند و از برخورد سرد و كسل كننده با او بپرهيزند و وى را به عنوان محبوب خدا در ميان خود بپذيرند.
طرد كردن ديگران بويژه آنان كه موفق به اصلاح خود شده اند و نگاه به حقارت به ديگران به خصوص به تائبان كه گذشته ى بدى داشته اند ميوه ى تلخ خودپسندى و اخلاقى شيطانى است.
هر آن كس كه خود را پسنديده باشد |
به هر مويش ابليس خنديده باشد |
|
نباشد پسنديده جز آن كه حقش |
در آيات قرآن پسنديده باشد |
|
ز انوار ايمان و اسرار عرفان |
فروغى به سيماش تابيده باشد |
|
ز ديدار او حق به ديدار آيد |
كه نور خدا زو تراويده باشد |
|
در آيينه ى روى آن صاحب دل |
خداى جهان را عيان ديده باشد |
|
به حق بسته باشد دل غيب بين را |
ز بيگانه و خويش ببريده باشد |
|
بود بهر حق جنبشى آن زنده دل |
نفرموده باشد نجنبيده باشد |
|
خلايق ز حق سوى باطل گرايند |
ز حق سوى حق او گراييده باشد |
|
بود مردمان را همه ترس از هم |
خدابين ز جز خود نترسيده باشد |
|
نخسبد دو چشم دو بينان همه شب |
يكى بين دو چشمش نخسبيده باشد |
|
پسنديده ى دشمنان نيز باشد |
زبس دوست او پسنديده باشد |
|
خنك آن كه چون فيض گل هاى قدسى |
ز گلزار لاهوت مى چيده باشد «5» |
|
محبت ورزى به تائب او را به توبه اش دل خوش تر و نسبت به اصلاح وجودش شايق تر و در انجام عبادت و خدمت به خلق چالاك تر و نيرومندتر مى كند.
رحمت آوردن به ناتوان
در رابطه با دومين حق واجب كه ادايش بر همگان لازم است و آن رحمت آوردن به حال ناتوان و جبران خلأهاى او و يارى رساندنش براى برپا شدن خيمه ى زندگى اش و اداره شدن امورش در يكى از فصل هاى گذشته ى اين نوشتار مطالبى ذكر شد.
يارى دادن به نيكوكار
نيكان جامعه كه در نيكوكارى و امور مثبت و خير چون حلّ مشكلات مردم، ساختن مساجد، مدارس، مراكز بهداشتى، دار الايتام و خدمت به مناطق محروم سر از پا نمى شناسند، گاهى دچار كمبود وقت و زمانى گرفتار تنگدستى و هنگامى با مشكلات و مضيقه هاى كمرشكن روبرو مى شوند كه سبب كندى يا توقف كار باارزششان مى شود و از اين جهت دچار فشار روحى و حسرت و غم و اندوه فراوان مى گردند
براى اين كه چنين مسائلى مانع حركت الهى آنان نشود، پيامبر بزرگ اسلام يارى رساندن به آنان را به هر شكلى كه براى مردم ميسّر است واجب و لازم دانسته اند.
در چنان موقعيت هايى اگر مردم نسبت به آنان سهل انگارى و كوتاهى كنند، گناه بزرگى مرتكب شده اند و در بقاى خلأهاى معنوى و شرعى و مادى جامعه كه خود زمينه ى پديد آمدن فساد است شريكند و از اين راه مورد خشم و سخط حق قرار مى گيرند و راه بهشت را به روى خود مسدود مى كنند.
آمرزش خواهى براى گناهكار
در روايات آمده كه ممكن است انسان در حق خود دعا كند ولى دعايش مستجاب نشود، اما اگر در حق ديگران دعا كند خداى مهربان دعا و درخواستش را مستجاب مى كند و به خاطر آن دعا كه در حق ديگرى نموده پاداش و اجرش مى دهد.
بر همين اساس پيامبر بزرگوار اسلام دعا در حق گناهكار و در حقيقت آمرزش خواستن براى او را از پيشگاه حضرت ربّ حقى واجب بر عهده ى مردم مسلمان و جامعه ى ايمانى مى داند.
آمرزش خواهى براى گناهكار حقيقتى است محبوب حق، به همين خاطر خداى مهربان به پيامبر اسلام كه دعايش به درگاه او مستجاب بود فرمان مى دهد كه براى امت از من طلب آمرزش كن:
«وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ» «6»*.
و بر ايشان آمرزش بخواه.
آمرزش خواهى براى گناهكار از خصلت هاى بارز پيامبران و امامان معصوم و اولياى خدا بود.
حضرت سجاد عليه السلام در سحرهاى ماه رمضان به طور گسترده از خداى عزيز براى همه درخواست آمرزش مى كردند:
اللهمّ اغفِر لِحَيِّنا وَمَيِّتِنا وَشاهِدِنا وَغائِبِنا، وذَكَرِنا وإناثِنا، صغيرِنا وكبيرِنا، حُرِّنا وَمَملوكِنا «7»
. خدايا زندگان و مردگان و حاضران و غايبان و مردان و زنان و كودكان و بزرگسالان و آزادگان و بردگان ما را مورد آمرزش قرار ده.
عجب نماز شبى
شخصى از دوستانم مى گفت: با اهل تهجّدى كه كمتر نماز شبش و مناجات سحرش ترك مى شد مأنوس بودم، شبى در خلوت سحر شاهد نماز شب باحال و باارزشش بودم، در حال و در عبادت او دقت مى كردم، چون در نماز وتر دست به قنوت برداشت به جاى آمرزش خواستن براى چهل مؤمن براى چهل گنهكار درخواست آمرزش كرد، پس از نماز به او گفتم: مگر نگفته اند در قنوت نماز وتر به چهل مؤمن دعا كنيد؟ پاسخ داد: همه ى مؤمنان را مؤمنان ديگر در نماز شب دعا مى كنند ولى گنهكاران از اين خلوت پرقيمت و مناجات باارزش چرا نصيب و سهمى نبرند، آنان هم بنده ى خدايند و مستحق و گداى آمرزش، شايد خود براى آمرزش خود كارى نكرده باشند، و اكنون در برزخ گرفتار گناهان خويشند، بايد براى آنان هم بنا به فرموده ى پيامبر كه آمرزش خواهى براى آنان را بر عهده ى ما واجب دانسته اند از خدا طلب آمرزش كرد تا از رنج برزخ با دعاى ما درآيند و متقابلًا به ما دعا كنند، كه خدا دعاى دل سوختگان اهل برزخ را بى ترديد نسبت به ما مستجاب خواهد كرد.
آرى، گناهكاران هم بر عهده ى ما حق واجب دارند، بايد به اداى اين حق واجب عاشقانه اقدام كرد.
ما وقتى از خدا براى آنان آمرزش بخواهيم، چه بسا جلوه ى آمرزش حق در افق وجودشان زمينه ساز تحول و تغييرى بنيادى در زندگى آنان گردد.
خدا و پيامبر با اثبات اين حق بر عهده ى ما خواسته اند ما درباره ى گناهكار نيت خير و قدم مثبت داشته باشيم نه اين كه آنان را طرد كرده و با خشونت با آنان رفتار كنيم و آنان را از جامعه ى ايمانى دلسرد نموده به دور شدنشان از حوزه ى ايمان و بيشتر غرق شدنشان در فساد و گناه كمك كنيم.
بر ما لازم است با اين گونه برخوردهاى معنوى و ملكوتى نسبت به گناهكار آبرودارى كنيم، از او و گناهانش جايى و با كسى سخن نگوييم و اگر خود را درباره ى او ناچار به سخن ديديم، فقط با خدا درباره ى او سخن بگوييم و سخن ما هم درخواست آمرزش براى او باشد.
بسيار اتفاق مى افتد كه ما از گناهان فراوان شخصى آگاه مى شويم ولى هنگامى كه اين شخص گناهكار از دنيا مى رود و ما به عنوان كارى واجب براى نماز خواندن به او در كنار جنازه اش مى ايستيم در عين آگاه بودن به گناهانش بايد در نماز واجب ميت بگوييم:
اللهمّ إنّا لَانَعْلَمُ مِنْهُ إلَّاخَيْراً
. خدايا ما از او جز خير و خوبى چيزى نمى دانيم!!
در حقيقت روايات وجوب حفظ آبروى مسلمان و نماز ميت كه نمازى واجب است به ما درس مى دهند كه بر شما لازم است نسبت به زنده و مرده ى مسلمان آبرودارى كنيد!!
داستانى آموزنده درباره ى آبرودارى
محدث قمى معروف به حاج شيخ عباس رضوان اللَّه تعالى عليه در حاشيه ى كتاب شريف «مفاتيح الجنان» از شيخ كفعمى و فيض كاشانى روايت مى كند كه هركس سوره ى شمس و ليل و قدر و كافرون و توحيد و فلق و ناس و اخلاص را صد مرتبه همراه با صلوات بخواند هركس را كه اراده كند در خواب مى بيند.
يكى از دوستانم كه پدر شهيد و انسان وارسته اى است از قول مردى مؤمن و نيك سيرت و پاى بند به اصول الهى نقل كرد كه من چندين بار به دستورالعملى كه حاج شيخ عباس نوشته است، عمل كردم ولى آنان را كه مى خواستم در خواب نديدم، از جناب شيخ دلگير شدم و پيش خود گفتم چرا پاره اى از امور كه اثر و نتيجه ندارد در مفاتيح آمده است؟!
شبى محدث قمى را در عالم رؤيا ديدم، پس از آن كه خود را معرفى كرد، فرمود: از من دلگير نباش من آن مسأله را بر اساس روايات نوشته ام. ولى شايد برخى از مردگان در عالم برزخ گرفتار رنج و محنت باشند و اگر به آن صورت به خواب اشخاص بيايند براى آبروى آنان زيان داشته باشد به اين خاطر حضرت حق نسبت به آنان آبرودارى مى كند و اجازه نمى دهد در خواب ديده شوند و شايد سبب خواب نديدن، حجابى در باطن آرزومند خواب ديدن اشخاص باشد و آن حجاب مانع خواب ديدن اشخاصى كه انسان مايل است آنان را در خواب ببيند گردد!
پی نوشت ها:
(1)- خصال: 1/ 239، حديث 88؛ بحار الانوار: 71/ 223، باب 15، حديث 11.
(2)- بقره (2): 222.
(3)- عيون اخبار الرضا: 2/ 29، باب 31؛ بحار الانوار: 6/ 21، باب 20، حديث 15.
(4)- بحار الانوار: 75/ 72، باب 16، حديث 38.
(5)- فيض كاشانى، ديوان اشعار، غزل 261.
(6)- آل عمران (3): 159.
(7)- مفاتيح الجنان: دعاى ابوحمزه ى ثمالى، 312.
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب : زيبائى هاى اخلاق
منبع : پایگاه عرفان