قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دعا امرى فطرى‏

دعا را براى بشر امرى فطرى و ضرورى مى‏داند، چه اين كه انسان در دريايى از محدوديت‏ها و گرفتارى‏ها و مشكلات و رنج‏ها دچار است و براى رهايى از اين امور، چاره‏اى جز دعا به پيشگاه حضرت او ندارد و دعا را در اين زمينه عامل هدايت و آشنايى با خدا دانسته، در عين اين كه عده‏اى را پس از دعا نسبت به حضرت حق فراموشكار و ناسپاس مى‏داند.

دعا را براى بشر امرى فطرى و ضرورى مى داند، چه اين كه انسان در دريايى از محدوديت ها و گرفتارى ها و مشكلات و رنج ها دچار است و براى رهايى از اين امور، چاره اى جز دعا به پيشگاه حضرت او ندارد و دعا را در اين زمينه عامل هدايت و آشنايى با خدا دانسته، در عين اين كه عده اى را پس از دعا نسبت به حضرت حق فراموشكار و ناسپاس مى داند.

[وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ ] .

هنگامى كه به مردم آسيب و گزندى برسد، پروردگارشان را در حالى كه به سوى او روى آورده اند، مى خوانند، سپس زمانى كه رحمتى از سوى خود [چون نعمت، ثروت، اولاد و امنيت ] به آنان بچشاند، ناگهان گروهى از آنان به پروردگارشان شرك مى ورزند.

[فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ ] .

[مشركان تا در امنيت و آسايشند، بر آيين شرك تعصّب دارند،] پس زمانى كه در كشتى سوار مى شوند [و در وسط دريا امواج خطرناك آنان را محاصره مى كند] خدا را در حالى كه ايمان و عبادت را براى او [از هرگونه شركى ] خالص مى كنند، مى خوانند و چون به سوى خشكى نجاتشان مى دهيم به ناگاه به آيين شرك روى مى آورند.

[وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ] .

و چون آنان را [در دريا] موجى [به دنبال موجى ] مانند ابرهاى سايه انداز فرو پوشد، خدا را در حالى كه ايمان و عبادت را براى او [از هرگونه شركى ] خالص مى كنند، مى خوانند و زمانى كه آنان را به خشكى مى رساند برخى از آنان به راه ميانه و معتدل [كه راه توحيد است ] مى روند [و برخى پيمان مى شكنند] و آيات ما را جز هر پيمان شكن خائن و كفر پيشه اى انكار نمى كند.

[وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ] .

و چون انسان را گزند و آسيبى رسد، ما را [در همه حالات ] به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده [به يارى ] مى خواند، پس زمانى كه گزند و آسيبش را برطرف كنيم، آن چنان به راه ناسپاسى و گناه مى رود كه گويى هرگز ما را براى برطرف كردن گزند و آسيبى كه به او رسيده [به يارى ] نخوانده است!! اين گونه براى اسراف كاران اعمالى كه همواره انجام مى دادند، آراسته شده [تا جايى كه زشتى اعمالشان را نمى فهمند.]


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه