قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

توسّل به حرمت پیغمبر و اهل‌بیت صلوات الله عليهم و به نقطۀ اجابت رسيدن دعا

 

پیرمردی به محضر امام صادق عليه السلام آمد و گفت: یا‌بن رسول‌الله! من شنیدم اگر کسی خدا را به حرمت پیغمبر و اهل‌بیت صلوات الله عليهم قسم بدهد، خدا به حرفش گوش می‌دهد. البته، آن جایی که باید گوش بدهد، اما خداوند بعضی جاها را نباید گوش بدهد.

مثل این که من امشب رو به قبله بنشینم و گریه هم بکنم و ده بار هم خدا را به پیغمبر و اهل بیت صلوات الله عليهم قسم بدهم و بگویم من این جا می‌نشینم، این هم قسم‌های من و این هم گریه‌ا‌م، ساعت دوازده شب، یک تریلر هجده چرخ بفرست كه بيست تن چک‌پول صد هزار تومانی بار آن باشد. البته، معلوم است كه خداوند چنين دعايي را قبول نمی‌کند.

البته، جایی که باید دعا قبول بشود، امّا آن دعا قدرت ندارد كه به قبولی برسد. با توسّل به پیغمبر و اهل‌بیت پیغمبر صلوات الله عليهم ، دعا قدرت پیدا می‌کند و به نقطه اجابت می‌رسد. پيرمرد گفت: یابن‌رسول الله! تا بخواهند ابلیس را به جهنم بیندازند، او می‌گوید، خدایا! به آبروی پیغمبر و اهل‌بیتش مرا به جهنم نبر و مرا بیامرز، و خدا هم قبول می‌کند. حضرت فرمود: ابلیس نمی‌تواند خدا را به پیغمبر و آل‌پیغمبر قسم بدهد. آن پيرمرد گفت: آخر چرا نمی‌تواند، چنين كند؟ حضرت فرمود: خدا پیغمبر و اهل‌بیت پیغمبر صلوات الله عليهم را از یادش می‌برد. پيرمرد گفت: چگونه ممکن است آدم ده هزار سال و صد هزار سال این‌ افراد را بشناسد، بعد اسامي آن‌ها از یادش برود؟ چطور از یادش می‌رود؟ پیرمرد نود ساله سخن امام را قبول نکرد. امام فرمود: از یادش می‌برند. خود حضرت عالی چند سالتان است؟ پيرمرد گفت: نود سال. حضرت فرمود: اسمت چی است؟ پيرمرد هر چقدر فکر کرد، اسمش به یادش نیامد. او پيش خود گفت: خدایا! در خانه زنم مرا چه صدا می‌کند؟ تقی! نقی! احمد! این‌ اسم‌ها كه اسم من نیست. بچه‌هايم مرا چه صدا می‌کنند؟ به حضرت گفت: یابن‌رسول‌الله! من از خیر سؤالم گذشتم، شما اسمم را به من بگوييد، چه اسمي هست كه من دارم از فراموش كردن اسمم، دق می‌کنم. حضرت

اسمش را به او گفت، و فرمود: این طوری از يادش می‌رود.

در بحث ما هم خداوند هر گناهکار آمرزیده را به بهشت می‌برد و گناهانش را از یادش می‌بَرَد. این قدر عفو الهی و چشم‌پوشي حضرت حق گسترده است. براي همين او دوست دارد ما هم در گذشت و چشم‌پوشی هم‌اخلاق خودش باشیم.

 

حضرت عليعليه السلام در وصيت فرمود: عزیزان دلم! امیرمؤمنان بودن مرا عَلَم نکنید، و فقط بگویید، ابن‌ملجم یک نفر را کشته، و ما هم باید یک نفر را بکشیم، و بعد فرمود: پسرانم! هیچ کدام از شما آن جا نبودید تا شاهد باشید که ابن‌ملجم با من چی کار کرده؟ خودم که می‌دانم. حسن جان! حسین جان! ابن‌ملجم فقط یک ضربت به من زده، شما هم یک ضربت به او بزنید. خدا به شما حق نمی‌دهد که بر او دو ضربت بزنید.[6] این دین است؛ این رعایت عدالت دیندار در حق قاتلش است. 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه