قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

گريۀ شوق اهل‌ايمان

 

کتاب خدا، قرآن محید، نزدیک به سيصد بار، رحمت پروردگار و مهر و مهربانی حضرت حق را مطرح کرده است. نظام‌بندی قرآن را هم كه ملاحظه مي‌كنيم، مي‌بينيم قرآن صد و چهارده سوره دارد كه ابتدای هر سوره‌ای با رحمت خدا شروع شده، هم با رحمانیت، و هم با رحمیت که ترجمة ریشه‌ای هر دو، مهر و محبت است.

در}بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم{ ، از نظر ادبی، کلمة «رحمن» بنا به نگاۀ قوی‌ترین و بزرگ‌ترین عالمان، امثال: مرحوم آیت الله خویی[1] که یک جلد تفسیر بر سورة حمد و بخشی از آیات بقره دارند و عمرشان هم کفاف نداد كه آن را ادامه بدهند، اما همین یک جلدی که نوشتند، جزء منابع ارزشمند علمی اسلامی است.[2] امثال ایشان می‌گویند، کلمة «رحمن»، صیغۀ مبالغه است که خود پروردگار هم که این لغت بسم الله را به کار گرفته، در صدد اين بوده که بگويد، مهر، رحمت و محبت او، اندازه و حدود ندارد و اين كه بينديشيم و دريابيم كه اگر خداوند متعال کسی را در معرض رحمانیت خودش قرار بدهد که عبارت از محبت و مهر بی‌اندازه است، آن انسان متصل شدة به اين رحمت بی‌اندازه، چه موجودی می‌شود و چه آثاری از او ظهور می‌کند، اگر بنا باشد آن انسان، مطلع‌الفجر خورشید رحمانیت خدا باشد و افق طلوع رحمت خدا شود..

من در این زمینه، در شرح دعای کمیل که در حدود پانصد صفحه است، گوشۀ بسیار بسیار دورنمايی از مهربانی پروردگار عالم را تصوير کرده‌ام، البته، با کمک قرآن و کتاب‌هاي علمی.

 

اين کتاب به شش زبان ترجمه شده، و از ترجمه‌های خارجی این کتاب، اطلاعات خوبی به من رسیده، كه در اين جا من به آن‌ها کاری ندارم، و فقط مي‌خواهم زماني را يادآور شوم که این شرح دعای کمیل امیرمؤمنان را دادم كه برای كشورهاي پاکستان، هند و بنگلادش، به اردو ترجمه کنند و همين‌طور اين كتاب را دادم كه برای کشورهای عربی و سني‌‌نشینی به عربی ترجمه کنند. مترجم كتاب به زبان اردو که خودش هندی بود، ولی استاد زبان فارسی بود، یکبار متن فارسی شرح دعای کمیل را خواند، برای این که چهارچوب کتاب به دست او بيايد و بداند به چه کیفیتی بايد ترجمه شود؛ چون ترجمۀ اين كتاب كار مشکلی بود؛ براي اين كه من در اين كتاب، نزدیک به دويست صفحه راجع به مهرباني پروردگار عالم مطلب آورده بودم و اين دويست صفحه از نظر عاطفی و از نظر ادبی روی موج انشاي عاطفی قرار گرفته بود و او می‌خواست كتاب با همین کیفیت را به اردو برگرداند، و مترجم عربی كتاب هم مي‌خواست چنين كند، با اين كه هيچ كدام از آن‌ها همدیگر را نمی‌شناختند؛ چون كسي که اردوزبان بود، هندی بود، و كسي هم که عرب‌زبان بود، اهل یکی از ممالک عربی بود. هر چند هر دو نفر در قم می‌خواستند این کار را انجام بدهند، ولي بی‌خبر از همدیگر، به ما گفتند که ما قبل از این که این کتاب را ترجمه کنیم، به اندازة عمرمان در کنار رحمت خدا گریه کردیم، نه برای خواندن ذکر مصیبت، براي اين كه در اين کتاب هیچ مصیبتی ذکر نشده است؛ بلكه وقتی آدم خدا را، رحمتش را و محبتش را می‌شناسد، واقعاً بی‌طاقت می‌شود و نمی‌تواند جلوي گريه كردن خود را بگيرد. اسم این گریه، گریة شوق است


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه