قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تفاوت روزه با ساير اعمال‏

 

نوشته : حضرت استاد حسین انصاریان

 

خداوند متعال نفرموده هيچ عمل مثبتى از انسان به من تعلق دارد، همه را گفته است كه مال خودت باشد؛ درباره نماز تعبير به «صلاتك» نموده و درباره زكات تعبير «زكاتك» فرموده، يعنى از كاف خطاب استفاده مى كند. به موسى عليه السلام مى گويد: «صدقتك و حجّك».

اما به ماه رمضان و روزه آن كه مى رسد، مى فرمايد:

«الصوم لى» «1»

روزه من، نه روزه تو. چون تو لايق نبودى كه روزه مال تو باشد، بلكه روزه مال من است. من به كَرم خودم تو را توفيق مى دهم كه وارد روزه شوى وگرنه روزه مال من است، نه مال تو. اما نماز به اين عظمت مال تو، با اين كه در نماز، همه اعضا و جوارح تو در نماز است؛ ركوع، سجده، قنوت و تشهد دارد.- البته قنوت مستحب است، ولى بعضى از گذشتگان در فتواهاى شان واجب مى دانستند. اين پيكره با عظمت نماز را مى گويد: براى تو است، اما روزه را مى گويد: براى من است، چون تو آن قدر مقام نداشتى كه روزه براى تو باشد.

اما من ملك طلق و خالص خودم را در اين يك ماه به شما ارزانى مى دهم، چون كريم هستم و تو در اين سى روز، كه خزانه من در اين ملك است، هر چه مى توانى از آن خزانه براى خودت بهره بردارى كن و هر چه بيشتر بهره بردارى كنى، خدا ناخرسند نمى شود.

بعد مى فرمايد:

«شهر اللّه عزّ و جلّ»

نمى گويد: شهر اللّه تعالى ، زيرا عزّ و جلّ يعنى تواناى شكست ناپذير. يعنى اگر به اين ماه رمضانى كه وصل به خدا است، وصل شوى، تو هم تواناى شكست ناپذير مى شوى. به اين شكل هم مى توان از خدا رنگ گرفت.

در اين آيه قرآن مى فرمايد: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ و لِرَسُولِهِ و لِلْمُؤْمِنِينَ» «2» قدرت شكست ناپذيرى در اين عالم مخصوص سه نفر است؛ خدا، پيغمبر صلى الله عليه و آله و اهل ايمان است. كسى كه با تمام وجود وصل به ماه رمضان است، مؤمن واقعى است.

«شهر اللّه عزّ و جلّ»

جلّ، يعنى عظيم؛ يعنى ما كوچك بوديم و با روزه بزرگ و بالغ شديم. روز اول ماه مبارك رمضان، روزه داران عجيب مورد احترام، كرامت و عظمت حضرت حق هستند. تا جايى كه خدا با فرشتگانش به خاطر شما مباهات مى كند. به جاى اين كه زمين به آسمان ببالد، آسمان به زمين مى بالد.

 

فراوانى ثواب در ماه رمضان

جمله دوم اين روايت پر از بشارت، تشويق و عنايت است.

اين كه گاهى مى گويند: درياى بى نهايت، در عالم چنين چيزى وجود ندارد.

بهشتى هم كه در قيامت به ما مى دهند، نهايت دارد. زمان آن بى نهايت است، ولى در اين درياى بى نهايت، محبت خدا به روزه دار، موج مى زند. يك چشم باطنى و قلب پاكى مى خواهد كه آدم ببيند و درك كند.

راوى روايت، امام صادق عليه السلام است و از جهت سند و متن بسيار قوى است، علاوه بر اينكه از آيات قرآن هم اين معانى، به اشاره استفاده مى شود.

 

تفضّل و كرامت خدا در ماه رمضان

جمله دوم اين است كه:

«وَ هُوَ شَهْرٌ يُضاعِفُ اللّهُ فِيه الحَسَنَاتِ» «3»

پروردگار وارد ميدان زندگى بنده خود مى شود، تا ببيند بنده اش در شبانه روز ماه رمضان، چه كار خوبى انجام مى دهد؟ چه وقت يك «الله اكبر» يا «الحمد للّه» يا «سبحان اللّه» مى گويد؟ چه وقت وارد نماز مى شود؟ چه وقت قرآن مى خواند؟ پروردگار دنبال اين است كه بنده اش در ماه رمضان چه موقع وارد انجام يك كار خوب مى شود، تا اين كار خوب را به خودش اضافه كند.

چه مقدار اضافه مى كند؟ پيغمبر صلى الله عليه و آله قيدى ذكر نفرمودند. فقط فرمودند:

«يُضاعِفُ اللّهُ فِيه الحَسَنَاتِ»

بعضى از خوبى ها با يك ادب خاصى بيان شده است، مثلًا مى فرمايد: در ماه رمضان كسى كه قرآن مى خواند، وقتى «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» مى گويد، اين جمله نوزده حرف است، به هر حرفى كه از دهان او درمى آيد، خدا ثواب نوزده ختم كامل قرآن را در پرونده اش ثبت مى كند. بسم اللّه در نمازهاى واجب هم عنوان قرآن خواندن را دارد.

شما يك ركعت نماز صبح مى خوانيد، خدا آن يك ركعت را تبديل به ميلياردها ركعت مى كند. عددى معلوم نشده است كه مثلًا با يك «الحمد للّه»، چه قدر ثواب اضافه مى شود؟

 

موج درياى رحمت پروردگار

براى روشن شدن مطلب، خوب است كه به اين مثال توجّه شود؛ دريا را در كمال آرامش مى بينيد، كه يك ذرّه موج ندارد. يك سنگ كوچكى را برمى داريد و در آب مى اندازيد. اين سنگ به اندازه خود يك موج دايره اى ايجاد مى كند. آن موج يك موج بزرگ تر و بزرگ تر، تا چشم كار مى كند اين موج ايجاد مى شود.

كار خدا در ماه رمضان اين گونه است. شما يك سنگى به نام «الحمد للّه» يا روزه يا نماز واجب، در درياى رحمت خدا مى اندازيد، پروردگار عالم درياى رحمت خود را موج مى دهد. اين كه مى گويم سنگ، چون اعمال ما نسبت به او چيزى نيست. وقتى زينب كبرى عليها السلام دو تا دستش را زير بدن ابى عبداللّه عليه السلام برد و با اعتقاد به پروردگار گفت:

«اللَّهُمَّ تَقَبَّلَ مِنَّا هَذَا القَليلِ الْقُربان» «4»

خدايا اين قربانى اندك را از ما بپذير پس عمل ما نسبت به او ناچيز است.

موج تا آنجا مى رود كه عقل ما كار نمى كند كه اين موج را بيابد. اين معناى

«وَ هُوَ شَهْرٌ يُضاعِفُ اللّهُ فِيهِ الحَسَنَاتِ» «5»

است. خدا اگر بخواهد اضافه كند، تا بى نهايت اضافه مى كند، چون ذات و فعل خدا بى نهايت است.

 

محو گناهان به بركت ماه رمضان

جمله سوم؛ بسيار اميدبخش است و خداوند چقدر روز اول ماه رمضان، روزه دار را خوشحال مى كند و لذّت قلبى به او مى دهد؛

«وَ يَمْحُو فِيهِ السَيِّئاتِ» «6»

پروردگار در ماه رمضان، تمام زشتى ها و گناهان را از پرونده روزه داران مى زدايد.

در اين دنيا سنگينى گناه را به كسى نشان نداده اند. قرآن مجيد مى فرمايد: كه در قيامت، مجرمان حرفه اى را زنجيرى مى زنند كه طول زنجير هفتاد ذراع است. «7» و در روايات ما آمده است كه: هر حلقه اين زنجير، از كره زمين سنگين تر است و اين سنگينى به خاطر سنگينى گناهان است، نه خود زنجير. «8» يعنى در هر حلقه آن اين قدر بسيار تراكم هست. گناه، اين سنگينى را دارد.

دانشمندان امروز مى گويند:

اگر كسى بتواند خلأ بين اتم هاى كره مريخ را از بين ببرد و فشرده اش كند، به اندازه يك نارنج مى شود، بدون اين كه وزن آن كم شود، چون خلأ كه وزنى ندارد، پس وقتى مريخ را فشرده كنند و خلأ ميان الكترون ها و هسته هاى مركزى را بگيرند، تراكم كه پيدا بكند، اندازه يك نارنج مى شود، ولى وزن آن كم نمى شود.

اين كه حضرت مى فرمايد: هر حلقه اين زنجير به وزن كره زمين است، اين وزن از سنگينى گناه است. كارى كه خدا در ماه رمضان انجام مى دهد، اين است كه آن قدر بار را از روى دوش همه ما برمى دارد، كه اگر آن بار بر دوش ما بماند، در قيامت ما را به خاطر آن زنجير مى كنند و اگر در قيامت گناه كاران به خدا بگويند: ما پرونده اين شخص كنار خودمان را ديديم، او هم صد گناه مثل گناهان ما را داشت. چه گونه او را زنجير نمى كنيد؟ آيا اين عدل است؟ خدا ماه رمضان را به رخ آنها مى كشد و مى گويد: اين ها اتصال به ماه رمضان پيدا كردند و من بر خودم واجب كرده بودم كه بار سنگين گناهان شان را در ماه رمضان محو كنم.

تا به حال از سنگينى فكرى، روحى و مشكلات درآمده ايد كه يك نفس راحت كشيده باشيد؟ خدا آن روز بندگانش را در راحتى قرار مى دهد. بار گناه، چه بار سنگينى است.

 

چهره گناه براى محتضر

به رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر دادند كه كسى در حال احتضار است و از حضرت درخواست نمودند كه به بالاى سر او حاضر شود. وقتى حضرت بر بالين او حاضر شدند، فرمودند: بگو: «لا اله الا اللّه» مثل اين كه دهان او قفل شده بود. قيافه نشان مى داد كه به خاطر بار گناه از گفتن «لا اله الا اللّه» مى ترسد. واسطه اى مثل پيغمبر صلى الله عليه و آله كه مستجمع رحمت الهى است بالاى سر آدم باشد، آن وقت دهان آدم قفل شود و از گفتن «لا اله الا اللّه» بترسد.

حضرت تكرار كردند، او ترس داشت. حضرت دعايى را به او ياد دادند. با زبان كه نمى توانست بخواند، اما گوش او مى شنيد. حضرت تصرّفى در او كردند كه اين دعا را بتواند از شعاع قلبش عبور بدهد و آن دعا اين بود:

«يا مَنْ يَقْبَلُ اليَسِيرَ»

اى خدايى كه عمل كم را قبول مى كنى

«وَ يَعْفُو عَنِ الكَثيرِ»

از گناهان فراوان گذشت مى كنى

«إقْبَلْ مِنّى اليَسِيرَ»

عمل ناچيز را از من قبول كن

«وَ اعْفُ عَنِّى الكَثيرَ»

گناهان بسيار مرا عفو كن. او خواند، سپس حضرت فرمودند: بگو: «لا اله الا اللّه» ديگر نترسيد و با آرامش گفت. حضرت فرمودند: چرا من به تو گفتم: بگو «لا اله الا اللّه» نمى گفتى؟ گفت: يا رسول اللّه! يك هيولاى سياه بد قيافه عجيب و غريب در حال حمله به من بود و مى گفت: اگر بگويى، تمام وجودت را از بين مى برم. وحشت از آن قيافه جلوى مرا گرفته بود، اما الان مى بينم كه همه فضاى روبه روى من پر از روشنايى، نور، سرور، كرامت و لطف است. «9» به راستى! چه لطفى از اين بالاتر كه روز و شب ماه رمضان خدا خودش، بدون اين كه ما توبه كنيم، فقط به خاطر احترام ماه رمضان، گناهان ما را محو كند؛

«وَ يَمْحُو فِيه السَيّئاتِ» «10»

آنجا كه سر نيازمندان

 

بر درگه رحمتش به خاك است

آنجا كه به كوى آشنايى

 

صد جوى روان ز اشك پاك است

آنجا كه ز شوق يك تجلى

 

پيراهن انتظار چاك است

راهى ده كه بى خبر نباشد

 

آنجا كه ز كوى مى فروشان

مستند ز شوق روى جانان

 

آنجا كه به درد يار دائم

از خود بدرند دردمندان

 

آنجا كه حريم قدس تسليم

گرديده امان آشنايان

 

بيگانه چگونه راه يابد؟

من خسته و زار و ناتوانم

 

جز درگه تو درى ندارم

با اين همه نامرادى و غم

 

بر رحمت تو اميد دارم

دانم كه تو دست من بگيرى

 

هر چند دلى سياه دارم

زيرا كه تويى تويى اميدم «11»

   

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- من لايحضره الفقيه: 2/ 75، حديث 1773؛ بحار الأنوار: 93/ 255، باب 30، حديث 31؛ «قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي [أُجْزَى ] بِهِ».

مستدرك الوسائل: 7/ 503، باب 1، حديث 8747؛ «النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أَنَّهُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى كُلُّ عَمَلٍ لِبَنِي آدَمَ الْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ إِلَّا الصِّيَامَ فَإِنَّهُ لِي وَ أَنَا أُجْزَى بِهِ يَتْرُكُ الطَّعَامَ بِشَهْوَتِهِ مِنْ أَجْلِي هُوَ لِي وَ أَنَا أُجْزَى بِهِ وَ يَتْرُكُ الشَّرَابَ بِشَهْوَتِهِ لِأَجْلِي هُوَ لِي وَ أَنَا أُجْزَى بِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْيَبُ عِنْدَ اللَّهِ رَائِحَةً مِنَ الْمِسْكِ».

(2)- منافقون (63): 8؛ در حالى كه عزت و اقتدار براى خدا و پيامبر او و مؤمنان است، ولى منافقان [به اين حقيقت ] معرفت و آگاهى ندارند.

(3)- بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حديث 5؛ فضائل الأشهر الثلاثه، شيخ صدوق: 95، حديث 78.

(4)- شجره طوبى: 2/ 393 (خاتمه)؛ وفيات الائمه: 450.

(5)- بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حديث 5؛ فضائل الأشهرالثلاثه، شيخ صدوق: 95، حديث 78.

(6)-/ بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حديث 5؛ فضائل الأشهرالثلاثه، شيخ صدوق: 95، حديث 78.

(7)- اشاره به سوره حاقه آيه 32؛ سپس او را در زنجيرى كه طولش هفتاد ذرع است به بند كشيد.

(8)- بحار الأنوار: 8/ 280، باب 24، حديث 1؛ تفسير قمى: 2/ 81 (ذيل آيه 32 سوره حاقه).

«أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ خَوِّفْنِي فَإِنَّ قَلْبِي قَدْ قَسَا فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اسْتَعِدَّ لِلْحَيَاةِ الطَّوِيلَةِ فَإِنَّ جَبْرَئِيلَ جَاءَ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وَ هُوَ قَاطِبٌ وَ قَدْ كَانَ قَبْلَ ذَلِكَ يَجِي ءُ وَ هُوَ مُتَبَسِّمٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَا جَبْرَئِيلُ جِئْتَنِي الْيَوْمَ قَاطِباً فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ قَدْ وُضِعَتْ مَنَافِخُ النَّارِ فَقَالَ وَ مَا مَنَافِخُ النَّارِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عز و جل أَمَرَ بِالنَّارِ فَنُفِخَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى ابْيَضَّتْ ثُمَّ نُفِخَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ نُفِخَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ فَهِيَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الضَّرِيعِ قَطَرَتْ فِي شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا وَ لَوْ أَنَّ حَلْقَةً وَاحِدَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِي طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْيَا لَذَابَتِ الدُّنْيَا مِنْ حَرِّهَا وَ لَوْ أَنَّ سِرْبَالًا مِنْ سَرَابِيلِ أَهْلِ النَّارِ عُلِّقَ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَمَاتَ أَهْلُ الدُّنْيَا مِنْ رِيحِهِ قَالَ فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وَ بَكَى جَبْرَئِيلُ فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِمَا مَلَكاً فَقَالَ لَهُمَا إِنَّ رَبَّكُمَا يُقْرِئُكُمَا السَّلَامَ وَ يَقُولُ قَدْ أَمِنْتُكُمَا أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً أُعَذِّبُكُمَا عَلَيْهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَمَا رَأَى رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله جَبْرَئِيلَ مُتَبَسِّماً بَعْدَ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ يُعَظِّمُونَ النَّارَ وَ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ يُعَظِّمُونَ الْجَنَّةَ وَ النَّعِيمَ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ إِذَا دَخَلُوهَا هَوَوْا فِيهَا مَسِيرَةَ سَبْعِينَ عَاماً فَإِذَا بَلَغُوا أَعْلَاهَا قُمِعُوا بِمَقَامِعِ الْحَدِيدِ وَ أُعِيدُوا فِي دَرَكِهَا فَهَذِهِ حَالُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عز و جل كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ ثُمَّ تُبَدَّلُ جُلُودُهُمْ غَيْرَ الْجُلُودِ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام حَسْبُكَ قُلْتُ حَسْبِي حَسْبِي».

(9)- من لايحضره الفقيه: 1/ 132، حديث 347؛ وسائل الشيعه: 2/ 462، باب 39، حديث 2651.

 (10)- بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حديث 5؛ فضائل الأشهر الثلاثه، شيخ صدوق: 95، حديث 78.

 (11)- هماى شيرازى.

 

 

 

مطالب فوق برگرفته شده از کتاب آثار مثبت عمل       


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه