خداوند متعال در اوایل طلبگی لطفی که به من داشت این بودکه دوستانی را نصیب من کرد که البته همه از دنیا رفتند ولی بعد برای من ثابت شد که تک تک آنان از اولیاء واقعی الهی بودند، هرکدام دنیایی از ایمان و تقوا و نورانیت و عبادت و نماز شب با نفسهای اثرگذار بودند. از جمله آنان شخص روحانی که شیفته امام حسین علیه السلام بود به من فرمود من شاگرد مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری بودم، ایشان نسبت به سید الشهداء علیه السلام چند خصوصیت داشت. دراوج مرجعیت گریه شدیدی برای ابی عبدالله علیه السلام می کرد. هر چه کتاب نوشته بالای تمام صفحات آنها یا حسین نوشته است. از شنبه تا چهارشنبه بیشترآنان که پای درس ایشان میآمدند از مراجع تقلید شدند، قبل از اینکه درس را شروع کند، روی منبر به طلبه ای میگفت روضه بخوان، خوب که گریه میکرد بعد درس میداد. من یکی از روضه خوانهای حاج شیخ بودم که من را به ایشان معرفی کردند وگفتند اهل تهران ودرس خوان است و درروضه خوانی تخصص دارد.
روزی به من گفتند یک روحانی در پایین شهر قم خیلی مورد محبت آقا شیخ عبدالکریم و باسواد است و با تو تناسب دارد، چون او هم خیلی اهل گریه است . پنجشنبهها روضه دارد وشما میتوانی چند پنج شنبه برای او منبر بروی و روضه بخوانی. من هفته اول خطبه کوتاهی درباره مرگ و برزخ و قیامت از نهج البلاغه انتخاب کردم و توضیح دادم. دیدم این روحانی باحال آشفته به روضه نرسیده بود وبیطاقت شد، گفت روضه را هم خواندم و کسی بیرون به من گفت یک مقدار مطلب را سادهتر بگیر، او طاقت شنیدن مرگ و قیامت و برزخ را ندارد و روضه را هم آرامتر بخوان، میترسیم جان دهد.
یکی از پنج شنبهها بعد از منبر پرسیدم این آقا اولاد دارد؟ گفتند: او هنوز ازدواج نکرده و پول هم ندارد، این خانه ملکی اوست؟ گفت من جستجو کردم چرا ازدواج نکرده است، معلوم شد دخترانی دیده و آنان هم حاضر به ازدواج بودند ولی اوگفته بود من هردختری را که دیدم،هرکار میکردم نیت را در ازدواج خدا قرار بدهم که از امر غریزه جنسی خارج باشد، چنین نیتی تا حالا برایم حاصل نشده است، نمیخواهم چیزی را با غیر خدا معامله کنم.
پنج شنبه ها قناعت نکردند وبه من گفتند شما درطول سال بیا، یک هفته پنجشنبه رفتم، گفتند دراین هفته ازدواج کرد، خدا را شکرکردم. بعد معلوم شد درهمان محل خانمی شوهرش از دنیا رفته بوده وچهره سیاه و سه بچه یتیم داشت. اوگفته بود کاملا میپسندم توانستم برای خدا نیت کنم، هم زن پاکدامن ومومنی نصیب من شد وهم عبادت بزرگی برای اداره سه بچه یتیم توفیق من شد.
منبع : پایگاه عرفان