قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حکایت ثبت نام حذیفه در کاروان شهیدان کربلا

 

حذیفه بن اسید غفاری می‌گوید:

« وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام شهید شد، امام حسن علیه السلام خانه‌ اجاره‌ای را پس داد، اثاثیه را بار شتران کرد. روی بار یکی از شترها دفتری را دیدم. حضرت مجتبی علیه السلام در مسیرکوفه به مدینه متوجه بار آن شتر بود. من به حضرت گفتم: یابن رسول الله داستان دفتر چیست؟ فرمود: این دفتر اختصاص به ما اهل بیت دارد، همین حال هم آن دفتر خدمت امام زمان علیه السلام است که ایشان هم صاحب سرّ و آشکار اهل بیت است. دراین دفتر نام شیعیان ما تا روز قیامت ثبت است. پرسیدم: یابن رسول الله به من اجازه می‌دهید من اسم خود را دردفتر ببینم؟ حضرت فرمود : درمدینه به خانه من بیا. کاروان به مدینه رسید.

 

حذیفه روزی به پسر برادر خود گفت: به خانه امام مجتبی علیه السلام برویم و تو دفتر را باز کن ببین نام عمویت را می‌بینی؟آنان به خانه امام رفتند، حذیفه گفت: یابن رسول الله قراری با ما داشتی امام دستور داد دفتر را آوردند. پسر برادر حذیفة نگاهی کرد و گفت عمو اسم تو اینجاست، چقدر خوشحال شد. بعد به عموی خود گفت: آیا اسم من هم دردفتر است. آقا اجازه است من اسم خود را ببینم. نگاهی کرد و ناگهان فریاد کشید و گفت: عمو اسم من اینجاست ولی از من نورانی است. امام فرمود: چون نام تو در یاران هفتاد و دو تن شهیدان کربلاست.» نام شهیدان هم نور دارد، هرکدام یک منظومه هستند.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه