قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حکایت جوان عاقبت بخیر

 

جوانی یهودی بسیار با ادب بود، گاهی هم پیامبرکاری را به او واگذار می‌کرد وفوری انجام می‌داد. چند روزی در شهر نبود، پیامبرحال او را پرسید، فامیل او گفتند: مریض است. به عیادت او رفتند دیدند درحال احتضار است.حضرت به او فرمود: بگو: لا اله الا الله، به پدرش نگاه کرد و ترسید. باز پیامبر فرمود: بگو: لا اله الا الله، جوان به پدرش نگاه کرد و او هم نگاه تندی می کرد. بار سوم حضرت فرمود: با این کلمه نجات ابدی پیدا می‌کنی بگو لا اله الا الله ، گفت: لا اله الا الله و از دنیا رفت. پیامبر به اصحاب فرمود : جنازه‌اش را بیاورید وغسل وکفن کنید ،من هم نماز بر او می‌خوانم کنار قبر مسلمانها دفن کنید.

 

گاهی انسان با یک نه جهنم می‌رود و با یک آره بهشت می‌رود، با یک نه بهشت می‌رود وبا یک بله جهنم می‌رود ، خیلی باید مواظب باشد. با وجود روایات فراوان درباره حکم حجاب هرگاه به زنی بگویید حجاب را قبول داری؟ او می گوید: اصلا قبول ندارم، اگر زن با علم به اینکه حجاب از ضروریات قرآن است انکارکند و بگوید من این را به عنوان دستور قرآن و حکم خدا اصلا قبول ندارم، او کافر می‌شود و بدون ‌طلاق هم جداست، ارث هم نمی‌برد.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه