قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حقيقت راحتى‏

 

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

در اين حديث بسيار مهم، وجود مقدّس حضرت صادق عليه السلام مسئله راحتى و خوشى و امنيّت را گوشزد مى فرمايند كه آن خوشى و راحتى كه فرزندان آدم به دنبال آن هستند، يافت نمى شود.

راحتى آن است كه به دنبالش رنج و زحمت دوباره نباشد و الّا آنچه به دنبالش مشقّت و زحمت است، راحت نيست و راحت به معناى حقيقى در اين دنيا براى كسى مقرّر نشده است.

در حديث قدسى آمده:

من راحتى را در آخرت قرار دادم و مردم در دنيا دنبال آن هستند «1».

راحت به هنگام لقاى حق به مؤمن مى رسد و هيچ مؤمنى به خاطر نور ايمانش.

توقع راحت در اين دنيا ندارد، دنيا جاى كوشش و زحمت و عمل است و به فرموده حضرت على عليه السلام:

ألا وَإنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمارَ وَغَداً السِّباقَ وَالسَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَالْغايَةُ النّارُ «2».

امروز، زمان زحمت و مشقّت و رنج و حركت و تكاپو است و فردا روز سبقت و مسابقه است، آنان كه در اين جهان، زحمت صحيح و رنج به حق كشيدند، در مسابقه فردا برنده بهشت اند و آنان كه در مسير حق به تكاپو برنخاستند، پايان عقب ماندگيشان دوزخ است.

[يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ ] «3».

اى انسان! يقيناً تو با كوشش و تلاشى سخت به سوى پروردگارت در حركتى.

و نيز در آيه كريمه ذيل توجه نماييم:

[لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ] «4».

همانا، ما انسان را در رنج و زحمت آفريديم.

از روز نخستين حيات كه در تنگناى رحم با مشقّت هاى بسيار به سر مى برد، تا با فشار و زحمت، ولادت يافت و ادوار مختلف زندگى را از شيرخوارگى تا پيرى و فرتوتى، همه را در سختى هاى گوناگون و مشقّات و زحمات فراوان سپرى نمود، نشانه اين است كه هر كسى در اين دنيا، چه مؤمن و چه غير مؤمن در چهارچوب رنج و زحمت است و راحتى براى او در هيچ مرحله و دوره اى نيست، روشن مى شود كه دنيا محل راحت و استراحت نيست، بلكه خانه رنج و مشقّت و زحمت و كوشش و مرارت و تكاپو است.

 

كوشش حق و تكاپوى باطل

آرى، همان طور كه از قرآن مجيد استفاده مى شود و روايات و آثار اسلامى هم دلالت دارد و زندگى انسان ها نيز شاهد زنده اى بر مسئله است، دنيا جاى راحت و استراحت نيست و امكان راحت و استراحت هم به آن معنايى كه مردم در جستجويش هستند، در اين خانه محدود براى كسى فراهم نمى باشد.

انسان بخواهد يا نخواهد، بايد براى ادامه حيات، همراه با رنج و زحمت و كوشش و مشقّت باشد.

چيزى كه هست اگر كوشش و زحمت انسان بر اساس معيارهايى كه قرآن و نبوت و امامت ارائه مى كنند انجام بگيرد، از پى اين رنج و زحمت و كوششى كه مطابق با معيارهاى الهى، انجام گرفته، نعمت ابد حق و روح و ريحان و راحت و استراحت ابدى است، چنانچه قرآن كريم در آيات زير دلالت دارد:

[الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ* يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ* خالِدِينَ فِيها أَبَداً إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ] «5».

آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و با اموال و جان هايشان در راه خدا به جهاد برخاستند، منزلتشان در پيشگاه خدا بزرگ تر و برتر است، و فقط اينانند كه كاميابند.* پروردگارشان آنان را نزد خود به رحمت و خشنودى و بهشت هايى كه براى آنان در آن ها نعمت هاى پايدار است، مژده مى دهد.*

همواره در آنجا جاودانه اند؛ يقيناً نزد خدا پاداشى بزرگ است.

شما در ايمان و توابع و آثار آن و هجرت و مسائل مهم آن و جهاد و آن همه تبعاتى كه براى آن هست انديشه كنيد، ببينيد مؤمن مهاجر مجاهد، در اين دنيا با چه رنج ها و مشقّت ها و زحمت هايى روبرو است و سپس در دو آيه بعد دقت كنيد كه نتيجه اين كوشش چه اجر گرانبهايى از رحمت و رضوان و نعيم مقيم است.

آرى، بر اساس وعده حتميه الهيّه، كوشندگان در راه حق از اجر عظيم و نعمت جاويد و رضايت حضرت حق برخوردارند.

به قول حكيم فرزانه سنايى غزنوى:

تا معتكف راه خرابات نگردى

 

شايسته ارباب كرامات نگردى

از بند علائق نشود نفس تو آزاد

 

تا بنده رندان خرابات نگردى

در راه حقيقت نشوى قبله احرار

 

تا قدوه اصحاب لباسات نگردى

تا خدمت رندان نگزينى به دل و جان

 

شايسته سكّان سماوات نگردى

تا در صف اول نشوى فاتحه قل

 

اندر صف ثانى چو تحيّات نگردى

شه پيل نبينى به مراد دل معشوق

 

تا در كف عشق شه او مات نگردى

تا نيست نگردى چو سنايى زعلايق

 

نزد فضلا عين مباهات نگردى

محكم نشود دست تو در دامن تحقيق

 

تا سوخته راه ملامات نگردى

     

و اگر كوشش و زحمت و رنج و تكاپوى انسان كه چاره اى از آن ندارد، برخلاف معيارهاى اصيل الهى باشد، زحمات انسان در پايان كار بر باد رفته و براى انسان حاصلى، جز حسرت و ندامت و عذاب جهنم برجاى نخواهد گذاشت، چنانچه آيات زير وضع آنان را مى نماياند.

[وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ* عامِلَةٌ ناصِبَةٌ* تَصْلى ناراً حامِيَةً* تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ* لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ* لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ ] «6».

در آن روز چهره هايى زبون و شرمسارند؛* [آنان كه همواره در دنيا] كوشيده اند و خسته شده اند [و سرانجام سودى نيافته اند]* در آتشى سوزان درآيند.* آنان را از چشمه اى بسيار داغ مى نوشانند؛* براى آنان طعامى جز خار خشك و زهرآگين وجود ندارد* كه نه فربه مى كند و نه از گرسنگى بى نياز مى نمايد.

حضرت على عليه السلام مى فرمايد:

فَرُبَّ دائِبٍ مُضَيِّعٌ وَرُبَّ كادِحٍ خاسِرٌ «7».

چه بسا فعال پرحركت و حرارتى كه نابود كننده است و چه بسا به رنج كوشنده اى كه زيانكار و ضرر كننده.

وضع اكثر مردم امروز، به خصوص در اروپا و آمريكا و كشورهاى كمونيستى و بعضى از كشورهاى به ظاهر اسلامى در حقيقت مصداق دو جمله بالاست، چه زحمت ها كه مى كشند، چه رنج ها كه مى برند، چه مشقّت ها كه تحمّل مى نمايند آن هم در راه پول و مقام، آن هم به قيمت قتل و غارت و عاقبت، تمام اموال را بجاى مى گذارند و مقام را از دست مى دهند و با پرونده اى كه جز در جنايت مسابقه اى نداشتند به محكمه عدل الهى وارد شده و به حكم حضرت حق به اشدّ عذاب دچار مى گردند.

 

حركت انسان در دنيا

صاحب «ترجمه و تفسير نهج البلاغة» گفتار محكمى دارد بدين قرار «8»:

شايد بتوان گفت عمومى ترين پديده اى كه در كره خاكى فراگير همه جانداران است، حركت و جنبش است.

در حقيقت، جاندار منهاى حركت مساوى است با جاندار منهاى جان، چنان كه انسان منهاى انديشه، مساوى است با انسان منهاى انسانيّت. اين يك مسئله روشنى است كه براى اثباتش نيازى به استدلال و جر و بحث وجود ندارد.

آنچه مهم است اين است كه اكثريت اسف انگيز بنى نوع انسان، حركت به معناى طبيعى محض آن را، دليل موجوديت خود تلقى مى كنند. آنان استدلالى كه به «من هستم» مى آورند، اين است كه مى توانند راه بروند، مكان خود را تغيير دهند، از يك موضع گيرى به موضع گيرى ديگرى منتقل شوند، روابط خود را با طبيعت و انسان ها دگرگون نمايند.

در دوران ما اين گونه دلايل با حركت هاى سريع تر مثلًا هزار كيلومتر در يك ساعت با هواپيماى مدرن تقويت شده اند.

اين حركت همان مقدار دليل موجوديّت انسان است كه حركت كازارها و كهكشان ها و حركت الكترون ها و حركت عقرب و افعى و يك مگس در لجنزار، دليل موجوديّت اين موجودات مى باشد.

سرعت حركت انسان چگونه مى تواند با سرعت حركت نور قابل مقايسه باشد.

ولى مى دانيم كه حركت نور كم ترين ارزشى در برابر حركت دست يك انسان ندارد كه براى خورانيدن يك جرعه شربت براى بيمارى كه نياز به آن دارد، به كار مى افتد.

حركت يك انسان از كره زمين به كره ماه با يك تحول انقلابى درونى وى از پستى به اوج انسانيّت چگونه قابل مقايسه مى باشد؟

اگر يك انسان با سرعتى فوق سرعت نور- اگر قابل تصور باشد- همه كهكشان ها را در هم نوردد و برگردد، ولى دو قدم براى انسانى كه در آتش مى سوزد و يا در آب غرق مى شود، حركت نكند چه كارى انجام داده است؟

حركت، مطلوب ما انسان هاست، اما آن حركتى كه در اصطلاح رهروان كوى حقيقت، معراج ناميده مى شود.

در دوران ما مسابقه، در سرعت حركت به شدّت در جريان است، اين مسابقه تنها براى سلطه به كرات فضايى است كه اگر تكاپوهاى زمينى براى سبقت گرفتن در ميدان تنازع در بقا كفايتشان نكند، از تسخير كرات فضايى بهره بردارى نموده و در همان دور دست ها به تعقيب يكديگر خواهند پرداخت.

اگر اين حركت ها، سير و سياحت ها در كرات و فضاهاى بسيار دور براى مسابقه در خواندن كتاب تكوينى الهى و بهره بردارى از حيات معقول انجام مى گرفت، اولين نتيجه اى كه مى داد، خواب آرام چهار ميليارد و نيم نفوس كره زمين بود كه از آغاز حركت به فضاها و كرات راه نيافته است كه آيا شيپور مسابقه را براى آدم كشى، امروز به صدا در مى آورند يا فردا؟!

در عنوان بحث گفتيم: زندگى آدمى حركتى طبيعى است كه فقط از آغاز هشيارى به حركت انسانى، تحول مى يابد و دنيا براى او ميدان مسابقه مى گردد، مسابقه در خير و كمال.

 

مسابقه در قرآن

معناى مسابقه، آن مفهوم معمولى و رايج در ميان مردم نيست كه با تحرك حسّ رقابت صورت مى گيرد، بلكه منظور اين است كه هشياران زنده و هدف دار، با مشاهده عظمت و كمال رهروان منزلگه حقيقت به هيجان و تكاپو وادار مى شوند و خود را اعضايى از آن كاروان تلقى مى كنند كه حتى اگر سبقت بر آنان بگيرند بر مى گردند و گرفتن از دست آنان را وظيفه و عامل سرعت در حركت مى دانند. در آيات قرآنى در چند مورد دستور به مسابقه داده شده است نه مسابقه در ميدان تنازع در بقا و خونريزى، بلكه براى پاك شدن از آلودگى ها و ورود بر جاذبه لقاء اللّه.

[سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ ] «9».

سبقت جوييد به آمرزشى از سوى پروردگارتان.

و نه براى انحصار قدرت در راه سلطه گرى و برچيدن بساط مسابقه در فضيلت و شرافت و تقواى انسانى.

[أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ ] «10».

اينانند كه در كارهاى خير مى شتابند، و در [انجام دادن ] آن [از ديگران ] پيشى مى گيرند.

سنايى غزنوى در باب نصيحت به انسان براى تكاپو در راه حق مى گويد:

خيز اى دل زين بر افكن مركب تحويل را

 

وقف كن بر ناكسان اين عالم تعطيل را

پاك دار از خط معنى حرف و رنگ و بوى را

 

محو كن از لوح دعوى نقش قال و قيل را

دست ابراهيم بايد بر سر كوى وفا

 

تا نبرّد تيغ برّان حلق اسماعيل را

مرد چون عيسى مريم بايد اندر راه صدق

 

تا بداند قدر آيات و حروف انجيل را

     

در شب تارى كجا بيند نشان پاى مور

 

آن كه او در روز روشن هم نبيند پيل را

هر كسى بر تخت ملكت كى تواند يافتن

 

هم چو گيسوى عروسان دسته زنبيل را

     

خيز و اكنون خيز كان ساعت بى حسرت خورى

 

چون ببينى بر سر خود تيغ عزرائيل را

     

 

آرى، به فرموده حضرت صادق عليه السلام:

براى مؤمن راحتى نيست مگر به وقت لقاى حق.

لقاى حق به فرموده قرآن در صورتى ميسر است كه انسان تمام دوران عمر را در سايه ايمان و عمل صالح به سر آرد.

[فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً] .

پس كسى كه ديدار [پاداش و مقام قرب ] پروردگارش را اميد دارد، پس بايد كارى شايسته انجام دهد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نكند.

 

 

پی نوشت ها:

 

 

 

______________________________

(1)-/ مشكاة الأنوار: 328.

(2)- نهج البلاغة: خطبه 28؛ غرر الحكم: 127، حقيقة الدنيا، حديث 2154.

(3)- انشقاق (84): 6.

(4)- بلد (90): 4.

(5)- توبه (9): 20- 22.

(6)- غاشيه (88): 2- 7.

(7)- نهج البلاغة: خطبه 129؛ بحار الأنوار: 100/ 108، باب 2، حديث 8.

(8)- ترجمه و تفسير نهج البلاغة: 6/ 156.

(9)- حديد (57): 21.

 

(10)- مؤمنون (23): 61.

 

 

 

مطالب فوق برگرفته شده از 

کتاب : عرفان اسلامی  جلد هشتم

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه