قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

فضل و رحمت الهی - جلسه دوم - (متن کامل + عناوین)

جلسه دوم: خسارت نبود فضل و رحمت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین

 

رابطه خداوند و انسان‌ها از طریق تفضل و رحمت است که در آیه 64 سوره بقره «فَلَوْ لاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ» به آن اشاره شده است و اگر این تفضل و رحمت خدا نباشد انسان در همه ابعاد زندگی غرق در خسارت خواهد شد.

خسارت هم در تمام آفرینش تنها برای دو گروه است؛ گروه انس و گروه جن، که جنیان هم مانند ما مکلف به تکالیفی هستند. البته در موضوع تکلیف و اختیار، مقداری از ما ضعیف‌ترند و ما موجود برتر و ممتازیم و از همین رو تکلیف و اختیار ما نیز وسیع‌تر است و به همین تناسب، ارزش ما هم بیشتر است.

 

مفهوم خسارت

معنای خسارت هم این‌ است که انسان خاسر، تمام موجودیت و سرمایه‌اش را از دست می‌دهد و برای ابد مدیون می‌ماند؛ مدیون خدا، مدیون خلق خدا و مدیون عالم. آدمی هم که مدیون است اگر با این حالت به عالم بعد منتقل شود نمی‌تواند دینش را ادا کند. منظور از دین و بدهکاری به مردم نیز فقط این نیست که شخص به چند نفر، بدهکار مالی باشد، گرچه این هم جزو بدهکاری‌هاست، اما کل بدهکاری به مردم فقط همین قسم نیست. قسم دوم بدهکاری به مردم، بدهکاری به اولیای الهی است. بدهکاری به انبیای خدا و داعیان الی‌الله از مهم‌ترین بدهکاری‌هاست و در آخرت نمی‌توان پاسخش را داد.

 

بدهکاری به اولیای خدا

 امام زین‌العابدین (ع)، اولیای خدا را طلبکار از انسان می‌داند، چرا که آنان گرامی‌ترین گوهر هستی‌شان را که عمرشان باشد با تمام مسائلی که درباره عمرشان است اعم از تبلیغ، امر به معروف، نهی از منکر، ناله‌ها، فریادها، شهادت‌ها، زندان رفتن‌ها و تبعید شدن‌ها، به خاطر هدایت مردم به انجام رسانده‌اند و مردم نسبت به آن‌ها بدهکارند.

ادای دین آن‌ها در این دنیا به این است که به ندای دعوت آنان، پاسخ مثبت داده شود و انسان در مقابل خواسته آن‌ها تکبر نکند. مثلاً وقتی حضرت ابراهیم (ع) از مردم دعوت می‌کند که به دنبالش حرکت کنند اگر مردم توجه به دعوت او نکنند این هم زشت و گناه است و هم مردم را نسبت به او مدیون می‌کند. بنابراین اگر بخواهیم مدیون انبیا و اولیا نباشیم باید از آنان پیروی کنیم و این، به معنای پذیرش دعوت آنان و طی کردن صراط مستقیم و مبارزه با شیطان است. مبارزه با شیطان هم مایه چندانی نمی‌خواهد که کسی بگوید بسیار سخت است و به این بهانه وارد مبارزه نشود. اگر انسان وارد میدان مبارزه شود می‌بیند که چندان هم سخت نیست.

 

ضعف شیطان

ممکن است ابتدا شیطان خیلی به نظرتان پرقدرت باشد، اما شما ببینید وقتی به مکه دعوتتان می‌کنند و شبی که وارد مشعر می‌شوید به شما می‌گویند که یک مشت سنگریزه جمع کنید که از بند انگشت بزرگ‌تر و از نخود هم کوچک‌تر نباشد. این‌ها را در یک کیسه‌ای می‌ریزید و فردا صبح که وارد جمرات می‌شوید هفت عدد از آن‌ها را به این نیت که به شیطان می‌زنید به جمرات می‌زنید وگرنه سنگ زدن به دیوار که چیزی نیست. با کوچک بودن این اسلحه می‌خواهند به شما بگویند که دشمنتان خیلی کوچک و ضعیف است و با چند عدد سنگریزه می‌توانید او را از میدان زندگی به‌ در کنید.

 شما مبارزه نکرده‌اید که گمان می‌کنید دشمن قوی است وگرنه دشمن قدرت چندانی ندارد و چون شما باب رفاقت را با او باز کرده‌اید و همواره دعوت او را اجابت می‌کنید، شکست دادن او به نظرتان سخت می‌آید. البته این‌که کسی بگوید من نمی‌توانم با شیطان مبارزه کنم، خود همین جمله، دروغ است، چرا که اگر پای نتوانستن در کار بود امر خدا و انبیا معنا نداشت. کسی هم نمی‌تواند بگوید "من توان ندارم با شیطان مبارزه کنم"، بلکه همه می‌توانند وارد میدان مبارزه شوند. به عنوان مثال، خیلی‌ها در دنیا برایشان اسباب زنا فراهم بوده ولی انجام نداده‌اند، چون دشمن آن‌قدر قوی نیست که بتواند کسی را به زور به کاری وادار کند و او را با سر به جهنم ببرد. من خودم اگر بخواهم می‌روم وگرنه چنانچه خودم نخواهم یک میلیون بار هم در روز قیافه در مقابل من جلوه دهد من نگاه به آن نمی‌کنم. بنابراین، دشمن قوی نیست، بلکه مشکل از ماست که قدرتمان را اعمال نمی‌کنیم: «إِنَّ کَیدَ الشَّیطَانِ کَانَ ضَعِیفاً».[1]

الان شما دو روز است که ناهار نمی‌خورید و این خیلی سخت نیز نبوده است. ما تا سه روز پیش خیلی چیزها را در وسط روز می‌خوردیم و اکنون کنار گذاشته‌ایم و نمی‌خوریم. نخوردن و انجام ندادن بسیاری از کارها و نگاه نکردن به نامحرم و دروغ نگفتن که کار سختی نیست. شیطان فقط وعده می‌دهد و ما نباید به وعده‌هایش توجه کنیم. در هیچ جای قرآن مجید هم ندارد که شیطان می‌آید و دست شما را می‌گیرد و شما را می‌کشد و به زور می‌برد، بلکه او فقط دعوت می‌کند و می‌شود به حرف او گوش نداد. باید به حرف شیطان توجه نکرد، نه این‌که به دعوت ابراهیم (ع) گوش نداد و گفت به همراهت نمی‌آیم و یا به دعوت پیامبر اسلام (ص) اعتنا نکرد و گفت نمی‌آیم. باید به این مرد بزرگی که دارای مقام جمع الجمعی است و در احوالاتش نوشته‌اند که شب معراج که به عرش رسید با توجه به خطابی که به موسی بن عمران شده بود که کفش‌هایت را درآور،[2] مشهور است که خواست کفش‌های پایش را درآورد نگذاشتند و گفتند تو در این بساط با کفش وارد شو، باید به چنین شخصیت با عظمتی که قرآن مجید او را رحمت للعالمین معرفی کرده است باید بگوید می‌آیم وگرنه چنانچه در مقابلش بگوید نمی‌آیم، این نیامدن و گوش ندادن به فرمان انبیاء اگر در ترازو گذاشته شود اصلاً نمی‌توان سنگینی‌اش را حساب کرد؟

پس ببینیم که «نمی‌آیم» را به چه کسی می‌گوییم؟ ببینید این همان حرفی است که حضرت سیدالشهدا (ع) بعد از بیرون آمدن از مکه زدند و مضمون حرفشان این بود که من می‌گویم بیایید و هر‌کسی که گوش نکند بداند که در قیامت با رو به آتش جهنم می‌افتد. پس این دعوت به آمدن چیز ساده‌ای نیست و خداوند متعال و عالم هستی چشم انتظار بندگی ماست. ما فقط به دشمن باید نه بگوییم وگرنه دعوت انبیا و اولیاء، دعوت رحمت خدا و تفضل خداست و اگر این تفضل و رحمت نبود «لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ» و خسارت نیز معلوم است که با آن، تمام موجودیتم را از دست می‌دهم و مدیون می‌شوم و مدیون بودن به خدا، انبیا، ائمه و اولیاء، بسیار مشکل است.

 

چهار دعوت در قرآن

پروردگار مهربان از باب فضل و رحمت چهار دعوت را در قرآن مطرح می‌کند. اسم‌های آن هم روشن است: دعوت مغفرت، دعوت حمد، دعوت امامت و دعوت تفضل.

 1. دعوت مغفرت

در دعوت مغفرت، رو به تمام بندگان می‌کند و همه را دعوت می‌کند: «یدعوکم لیغفرلکم»[3]. استثنا هم نمی‌کند و همه افرادی را که در این دنیا هستند در معرض این دعوت قرار می‌دهد. اما این افراد اگر در دنیا این دعوت را اجابت نکرده باشند اصلاً در آنجا دیگر دعوتشان نمی‌کند که جواب بدهند و آنجا دیگر دعوتی برایشان وجود ندارد. پس این دعوت و صدا زدن برای این است که می‌خواهد شما را بیامرزد: «لیغفرلکم». این دعوت عجیبی است که گناهش را من کرده‌ام و لذت گناه را من برده‌ام، من کلاه سر خودم و سر دیگران گذاشته‌ام، من خطا کرده‌ام و بارم را سنگین کرده‌ام، اما حالا او آمده و می‌گوید بیا تا تو را بیامرزم!

اما این دعوت را چگونه باید اجابت کرد؟ اجابت این دعوت، راهش فقط توبه است. توبه هر‌گناه هم راه مخصوص به خودش را دارد. نمازهای نخوانده را باید خواند، روزه‌های نگرفته را باید گرفت، و اگر انسان نتوانست باید کفاره بدهد. البته اگر آن‌قدر مستحق شده که خودش نان شب ندارد که برای هر‌روزه که عمداً خورده شصت روز کفاره بدهد و اصلاً دیگر پولی در بساط ندارد و پیر هم شده و نمی‌تواند بگیرد، از آن طرف هم می‌خواهد دعوت حق را اجابت کند، اینجا باید چه کار کرد؟ اینجا جوابش یک کلمه است. مرد عربی آمد و در چارچوب در مسجد مدینه ایستاد و گفت: مسلمان هستم، ولی پیامبر را ندیده‌ام. کدام یک از شما پیامبر هستید؟ وقتی پیامبر را نشانش دادند گفت: آقا وقتی ما وارد قیامت می‌شویم، سر و کار ما آنجا با چه کسی است؟ پیامبر (ص) فرمود: با خدا. آن مرد یک خنده خیلی خوش‌مزه و شیرینی کرد و از در مسجد رفت. صدایش کردند. مگر حرف خنده‌داری زده شد؟! ما گفتیم سروکار شما با خداست تو چرا خندیدی؟ گفت: همین که گفتید سروکار ما با خداست خوشحال و راحت شدم، چون کریم وقتی قدرت می‌یابد می‌بخشد: «الکریم اذا قدر عفا».[4]

بنابراین، الان که بدن ندارم که روزه‌ام را بگیرم و پول هم ندارم تا کفاره بدهم، تمام رساله‌ها نوشته‌اند راهش این است که به پروردگار بگویی بد و اشتباه کردم و الان هم که دیگر قدرت ندارم، پس مرا ببخش و خدا هم با همین یک جمله می‌گذرد. چون خودش می‌خواهد که ببخشد و اگر نبخشد گناهکاران مگر می‌توانند این بار سنگین را با خودشان بردارند و منتقل به عالم بعد بکنند؟ پس این یک دعوت بود که نام آن را دعوت مغفرت گذاشتیم.

2. دعوت حمد

 دعوت دوم، دعوت به حمد است. این دعوت در روز قیامت نسبت به کسانی انجام می‌شود که در دنیا دعوتش را جواب داده‌اند: «یوْمَ یدْعُوکُمْ»[5] آن روز صدایتان می‌زند و شما در همان روز که عده‌ای در کمال بدبختی و بی‌آبرویی و ذلت ایستاده‌اند با حمدتان جواب دعوت او را می‌دهید: «فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ» و می‌گویید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ«.[6]

3. دعوت امامت

دعوت دیگر از دعوت‌های چهارگانه، دعوت امامت است. دوگونه امام در قرآن مجید مطرح شده است.[7] یک نوع، امامی است که در سوره انبیاء درباره‌اش می‌فرماید: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»[8] که این، امام هدایت و امام نور است؛ و امام دیگر، امام نار و جهنم است که خداوند درباره‌اش می‌فرماید: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یوْمَ الْقِیامَةِ لاَ ینْصَرُونَ».[9]

خداوند درباره روز قیامت می‌فرماید: «یوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»[10] بنابراین، در روز قیامت وقتی به حضرت ابراهیم (ع) می‌گوید بیا، به هر‌کسی هم که پیرو او باشد اجازه آمدن به همراهش را می‌دهد و وقتی به فاطمه زهرا (س) می‌گوید بیا،[11] به هر ‌زنی هم که در دنیا دعوت او را در عفت، عصمت، حجاب، پاکی، پرورش اولاد خوب، شوهرداری و خانه‌داری صحیح اجابت کرده، اجازه ورود به همراهش را می‌دهد. پیروان پیامبر اکرم (ص) هم همین طورند. البته وقتی که در محشر پیامبر را صدا می‌کند که بیاید، خیلی‌ها که پیامبر را می‌شناسند نمی‌توانند همراه او بیایند. قرآن مجید در سوره مریم درباره این‌ها می‌فرماید که ساق پایشان به پشت رانشان خم شده و بسته شده است و از این رو پیامبر که می‌رود این‌ها نمی‌توانند به دنبالش بروند.[12]

4. دعوت تفضّل

یک دعوت هم دعوت تفضل است. ما مستحق آن نیستیم که دعوتمان کنند، ولی او آقا، کریم و بزرگوار است و دعوتمان می‌کند: «وَ اللَّهُ یدْعُو إِلَی دَارِ السَّلاَمِ وَ یهْدِی مَنْ یشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»[13]

این دعوت را چگونه باید جواب داد؟ ببینید خود آیه می‌فرماید که آنجا دارالسلام است، پس معلوم می‌شود آنجا جای مرض و آلودگی و پلیدی و آدم کثیف نیست و اگر بخواهیم این دعوت را جواب بدهیم، باید با ایجاد سلامتی در روح و نفس و فکر و عمل جواب بدهیم. این جواب‌ها نیز جواب زبانی نیست، بلکه باید با آمادگی عملی جواب داد. مناسب است در اینجا به یک روایت توجه کنیم. روایت در اصول کافی است و می‌فرماید: «والجنه لایدخلها الا الطیب».[14] بنابراین، بهشت جای آدم‌های سالم است و با تحقق سلامت می‌توان به این دعوت پاسخ داد.

 

 رابطه میان روزه و دعوت تفضل

در اینجا باید دو روایت مهم و عجیب را برایتان بخوانم که نشان می‌دهند چگونگی روزه‌ای ما را به دارالسلام می‌رساند.

امام صادق (ع) در جمع یاران، عزیزان و دوستانشان نشسته بود و در مورد ماه مبارک رمضان صحبت می‌کرد. البته خطاب ایشان به تک‌تک ماست و حرف امام ابدی است. می‌فرمود: «اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک».[15] ای روزه‌داران وقتی وارد ماه مبارک شدید و روزه گرفتید روزه واقعی بگیرید و اگر این‌گونه نباشد اصلاً ماه رمضان فایده‌ای ندارد و این دعوت انجام نمی‌شود، چون با لفظ تنها که نمی‌توان به این دعوت پاسخ داد، بلکه با عمل و روزه درست باید پاسخ داد. می‌فرماید که چون روزه گرفتی واجب است گوشت، چشمت، مویت و پوستت هم روزه بگیرد. این گونه روزه، انسان‌ساز است و با این روزه می‌توان خواسته محبوب را تحقق داد.

برادران و خواهران در روز ماه رمضان و در شب ماه رمضان در برخورد با مردم کمال احتیاط را داشته باشید و مواظب باشید که مبادا در خانه و در محل کار یک موقع دهان کسی باز شود و بخواهد از کسی غیبت کند. با ترس و با احتیاط با حرف‌ها روبرو شوید و به محض اینکه کسی خواست دهانش را باز کند و غیبت کند جلوگیری کنید. مضمون سخنی از امیرمؤمنان (ع) هم این است که چقدر روزه‌دار در این دنیا هستند که فقط معده‌شان روزه است، اما واقعاً روزه نیستند و فقط ناهار و آب نخورده‌اند.16]

 الان ما مهمان خدا هستیم، اما حس نمی‌کنیم که در چه حال عجیب و زمان عجیبی به سر می‌بریم. هرچه در عالم ملکوت است همه را مأمور به تماشای ما کرده‌اند. پس کم حرف بزنیم و با احتیاط با حرف‌ها روبه رو بشویم. شب اول ماه مبارک رمضان که هلال ماه پیدا می‌شد تا روز آخر ماه، کسی وجود مقدس امیرمؤمنان (ع) را جز در ذکر و استغفار نمی‌دید. معصوم می‌فرماید: از هفتاد حلال خدا کناره گیری می‌کنم چون می‌ترسم به حرامی نزدیک شوم. بنابراین، کاری کنید که میان همه ایام با ماه رمضانتان فرق باشد و روزی که روزه‌اید با سایر روزهایتان یکی نباشد. این سی شب فریب مخورید و توجه به صاحبخانه داشته باشید. این طرف و آن طرف را نگاه نکنید و فقط ببینید که کجا هستید. به هر صدایی گوش ندهید و ببینید که صدای چه کسی می‌آید. آن دعای شب‌ها و سحرها را بخوانید و ببینید سروکار ما با چه کسی است. این روزها و شب‌ها بسیار عجیب است!

امام علی بن الحسین زین العابدین (ع) در دعای ابوحمزه ثمالی به خدا عرض می‌کند: گناهان را من انجام داده‌ام، اما ای خدا تو به گونه‌ای با من رفتار می‌کنی که گویا تو از من خجالت می‌کشی! ببینید نزد چه کسی هستید؟ این طرف و آن طرف را نگاه نکنید و رویتان را برنگردانید. فقط صاحبخانه را ببینید و صدای او را بشنوید!

 اما روایت دوم چه روایت عجیبی است. رسول خدا (ص) می‌فرماید: «مَن صامَ شَهرَ رَمَضانَ إیمانا وَاحتِسابا، و کفَّ سَمعَهُ و بَصَرَهُ و لِسانَهُ عَنِ النّاسِ، قَبِلَ الله‌ُ صَومَهُ و غَفَرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تَأَخَّرَ، و أعطاهُ ثَوابَ الصّابِرینَ[17]؛ هر‌کس ماه رمضان را از روی ایمان و به خاطر پاداش الهی روزه بدارد و گوش و چشم و زبانش را از مردم باز دارد، خداوند روزه‌اش را می‌پذیرد و گناهان گذشته و آینده‌اش را می‌آمرزد و به او پاداش صابران را می‌دهد.»

 

گذشت آقا سید ابوالحسن اصفهانی

روزی در زمان مرجعیت و زعامت فقیه بزرگ شیعه مرحوم آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی که بیست تا سی مجتهد از شاگردان ایشان در محضرش نشسته بودند، به ناگاه یک مرد عرب چهارشانه که خیلی هم عصبانی بود از در حیاط وارد شد. خادم منزل خواست بپرسد که چکار داری که با یک مشت، او را بر زمین انداخت. بعد هم یک لگد به در زد و در را باز کرد و بدون سلام کردن روبروی سید نشست و گفت: سقف خانه‌ام دارد می‌ریزد، درآمد زیادی هم ندارم، گدا هم نیستم، اما پول بده تا بنا بیاورم و سقف را تعمیر کنم. آن روز آقا سید ابوالحسن پول نداشت. خیلی آرام به او گفت: پول ندارم. مرد عرب از جا برخاست و بدون توجه به اینکه ایشان مرجع تقلید و سید و فرزند حضرت زهرا (س) است نزدیک به ده فحش به سید داد و رفت.

چهار شب بعد در ساعت نه شب خانم این عرب دید که درب خانه‌اش را می‌زنند. نزدیک در آمد و پیرمرد سیدی را دید که سراغ همسرش را می‌گیرد. به خانم گفت: به شوهرت بگو ابوالحسن آمده است و با شما کار دارد. زن اجازه گرفت و آقا به داخل خانه آمد و گفت: این سقفی که می‌گویی می‌خواهد خراب شود چقدر هزینه‌اش می‌شود؟ مرد عرب گفت: پنجاه دینار. سید مبلغ را به او داد و گفت به جدم زهرا (س) آن روز که آمدی پول نداشتم و امروز پول دستم آمد و برایت آوردم. آن مرد عرب به اتاق دیگر رفت و یک خنجر برهنه آورد و کنار دستش گذاشت و خوابید. سپس گفت: سید بلند شو و کفش‌هایت را بپوش و با کفش روی صورت من پا بگذار. من بد کردم، اشتباه کردم و نفهمیدم. البته خود این هم خیلی آقایی است، مخصوصاً اگر گناهکار برود و به خود پروردگار بگوید: ای محبوب من! من نفهمیدم و خطا کردم. سید فرمود: پدرجان! این حرف‌ها را نمی‌خواهد و بلند شو. عرب گفت: سید اگر این کار را که گفتم انجام ندهی با این خنجر شکم خودم را پاره می‌کنم و همچنان بر خواسته خود اصرار می‌کرد تا اینکه پس از انکارهای فراوان سید، قرار شد سید همین طور که نشسته پایش را دراز کند و کف پایش را یک لحظه به صورت او بگذارد.[26]

بیان شد که یکی از دعوت‌ها دعوت مغفرت بود و راه اجابت آن نیز توبه بود. این شب‌ها، شب‌های امام زین العابدین (ع) است و انسان ماتش می‌برد که چه خبر است. خدایا ما را به جمع بنده‌های خوبت راه بده. ما هم خسته شده‌ایم و دلمان می‌خواهد توبه کنیم و برای تو باشیم. نمی‌دانم امام در چه حالی این دعاها را خوانده و باورم نمی‌شود که نشسته باشد و خوانده باشد. امام در اتاق تاریکش، صورت پاک و مقدسش را که بارها امیرمؤمنان (ع) و امام حسین (ع) بوسیده، روی خاک گذاشته و دعا خوانده است.

 

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

 

 

پی نوشت ها:




[1]. نساء (4): 76؛ الَّذِینَ آمَنُوا یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیطَانِ إِنَّ کَیدَ الشَّیطَانِ کَانَ ضَعِیفاً؛ آنان که ایمان آورده‌اند در راه خدا می‌جنگند و کسانی که کافر شده‌اند در راه طاغوت می‌جنگند. پس شما با یاران شیطان بجنگید، که یقیناً نیرنگ و توطئه شیطان [در برابر اراده خدا و پایداری شما] سست و بی‌پایه است.

 [2]. طه (20): 12؛ «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی«؛ به یقین این منم پروردگار تو، پس کفش خود را از پایت بیفکن؛ زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی.

[3]. ابراهیم (14): 10؛ «قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یدْعُوکُمْ لِیغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یؤَخِّرَکُمْ إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ»؛ رسولان آنها گفتند: «آیا در خدا شکّ است؟! خدایی که آسمان‌ها و زمین را آفریده؛ او شما را دعوت می‌کند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرّری شما را باقی گذارد!» آن‌ها گفتند: «(ما اینها را نمی‌فهمیم! همین اندازه می‌دانیم که) شما انسان‌هایی همانند ما هستید، می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند بازدارید؛ شما دلیل و معجزه روشنی برای ما بیاورید!»

[4]. مجموعه ورام: 1/ 9؛ قال اعرابی: یا رسول الله من یحاسب الخلق یوم القیامه. قال: الله عزوجل. قال: نجونا و رب الکعبه. قال: و کیف ذاک یا اعرابی؟ قال: لان الکریم اذا قدر عفا.

[5]. اسراء (17): 52؛ «یوْمَ یدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً»؛ روزی که شما را [از میان گورها برای ورود به عرصه قیامت] فرا می‌خواند، پس [فرا خواندنش را] در حالی که او را سپاس و ستایش می‌گویید، اجابت می‌کنید، وگمان می‌برید که [در دنیا یا در برزخ] جز اندکی درنگ نکرده‌اید.

[6]. یونس (10): 10؛ «دَعْوَاهُمْ فیها سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیتُهُمْ فیها سَلاَمٌ وَ آخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»؛ [آغازِ] نیایششان در آنجا [این است که]: خدایا! از هر‌عیب و نقصی منزّهی، و درود خدا در آنجا به آنان عطا کردن سلامتی کامل است، و پایان بخشِ نیایششان این است که همه ستایش‌ها ویژه خدا مالک و مربی جهانیان است.

 [7]. تفسیر کنز الدقائق: 8/ 442. و فی أصول الکافی: محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، و محمّد بن الحسین، عن محمّد بن یحیی، عن طلحة بن زید، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال: قال: إنّ الأئمّة فی کتاب اللّه عزّوجلّ إمامان. قال اللّه تبارک و تعالی: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا لا بأمر النّاس. یقدّمون ما أمر اللّه قبل أمرهم، و حکم اللّه قبل حکمهم. قال: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ یقدّمون أمرهم قبل أمر اللّه، و حکمهم قبل حکم اللّه، و یأخذون بأهوائهم خلاف ما فی کتاب اللّه.

 [8]. انبیاء (21): 73؛ ژ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ پ پ پ پ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠژ؛ و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت می‌کردند، و انجام دادن کارهای نیک و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کردیم، و آنان فقط پرستش کنندگان ما بودند.

 [9]. قصص(28): 41؛ «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یوْمَ الْقِیامَةِ لاَ ینْصَرُونَ»؛ و آنان را [به کیفر طغیانشان] پیشوایانی که دعوت به آتش می‌کنند قرار دادیم، و روز قیامت یاری نمی‌شوند.

 [10]. اسراء(17): 71؛ «یوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی کِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولٰئِکَ یقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لاَ یظْلَمُونَ فَتِیلاً»؛ [یاد کن] روزی را که هر‌گروهی از مردم را با پیشوایشان می‌خوانیم؛ پس کسانی که نامه اعمالشان را به دست راستشان دهند، پس آنان نامه خود را [با شادی و خوشحالی] می‌خوانند و به اندازه رشته میان هسته خرما مورد ستم قرار نمی‌گیرند.

 [11]. بحار الانوار: 43/ 221.

[12]. مریم (19): 72؛ ژ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ژ

[13]. یونس (10): 25؛ و خدا [مردم را] به سرای سلامت و امنیت [که بهشتِ عنبر سرشت است] دعوت می‌کند و هر‌که را بخواهد به راهی راست هدایت می‌نماید.

 [14]. کافی: 2/ 269.

[15]. همان: 4/ 87.

[16]. بحار الانوار: 67/ 283.

[17]. المقنعه: 305؛ وسائل الشیعه: 10/ 164.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه