قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دوری از دنیا

 

روزی مالیات استان بصره را روی سی شتر بار کرده بودند. مسیر بیت‌المال از داخل بازار کوفه عبور می‌کرد. عامل امیرمؤمنان (ع) می‌گوید: در همین حال که این شترها را می‌بردم که به خدمت حضرت برسم یک مرتبه آن حضرت را دیدم که شمشیرش را در دستش گرفته بود و می‌گفت چه کسی این را از من می‌خرد؟ به ایشان گفتم: چرا شمشیر خود را می‌فروشید؟ فرمود: پیراهن ندارم تا بپوشم. این‌ها این‌گونه زندگی می‌کردند و هیچ ناله و فریادی هم از آن نداشتند.

از درد منالید که مردان ره عشق


 

با درد بسازند و نخواهند دوا ر


رفتار آنان غیر از رفتار ماست که چون سرمان درد می‌گیرد همه جا را به‌هم می‌ریزیم و چون پولمان کم می‌شود به همه ایراد می‌گیریم. امروز در این خانه‌ایم و فردا در خانه دیگر، و زود به این‌ خانه‌ها دل می‌بندیم. در حالی که این حکم قرآن کریم است که نه با داشتنتان دلخوش باشید و نه با نداشتنتان ناراحت:

ما انگشتر و یا تسبیحمان که گم می‌شود چقدر ناراحت می‌شویم. امثال قارون که پول‌ها را به عالم برزخ نبرده‌اند و همه را برای ما گذاشته‌اند و ما هم برای بعدی‌ها می‌گذاریم و بعدی‌ها هم برای بعدی‌ها. فقط در این میان چه گناهانی که مرتکب می‌شویم و گاه یکدیگر را برای مال دنیا از بین می‌بریم.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه