قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حكمت در تحليه و صفات روحانى‏

در رساله شريف لقاء اللّه در باب اين حقيقت مى خوانيم :

چون سالك در اثر مجاهدت و توفيق ربانى از قسمت اول كه تنزيه و تطهير باطن از صفات خبيثه و مكروهه بود فراغت پيدا كرد و توانست در اين جهت تسلط و حكومت خود را بر جنود شيطانى و قواى او به دست آورد، اتصاف به صفات روحانى شروع مى شود.

به طورى كه معلوم گرديد، صفات رذيله خبيثه، به مناسبت و به اقتضاى زندگى مادى محدود، تاريك صورت مى گرفت و هر چه سالك از تعلق و وابستگى و محبت حيات دنيا منقطع گرديد، زمينه براى حيات آخرت و روحانى و نورانى فراهم مى شود.

در اينجا سالك از مضيقه و محدوديت عالم مادى تخلص پيدا كرده و وارد مى شود به جهان وسيع روشن روحانى.

اينجا منزل منور و آزاد و دور از ابتلائات و قيود جهان مادى بوده و مسافر آن با كمال انبساط روحى و آزادى در عمل و روشنايى محيط و امن خاطر و دور از اضطراب و وحشت و ناملائمات و ابتلائات عالم ماده زندگى كرده و مهياى آموزش و شناسايى معارف الهى و حقايق غيبى و جذبات روحانى خواهد شد.

پس به مقتضاى خصوصيات و صفاتى كه براى عالم روحانى هست صفاتى در قلب انسان پديد و آشكار مى شود.

در اينجا مقام فتح و ظفر به جنود كفر و ابليس ظاهر شده و آغاز مرتبه عين اليقين در ايمان خواهد بود.

[تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ] .

آن سراى [پرارزش ] آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين هيچ برترى و تسلّط و هيچ فسادى را نمى خواهند و سرانجام [نيك ] براى پرهيزكاران است.

[إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ] .

اى قوم من! اين زندگى دنيا فقط كالايى بى ارزش و زودگذر است و بى ترديد آخرت سراى هميشگى و پايدار است.

[وَ جَعَلْنا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً] .

و در قلب كسانى كه از او پيروى مى كردند رأفت و رحمت قرار داديم.

[وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ ] .

و خدا به توفيق خود به سوى بهشت و آمرزش دعوت مى كند.

[وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ ] .

و خدا [مردم را] به سراى سلامت و امنيت [كه بهشتِ عنبر سرشت است ] دعوت مى كند.

آرى، در عالم آخرت اثرى از خودبينى و بزرگ منشى و تكبر نيست، در آنجا سوء نيت و قصد فساد و خرابكارى نباشد، آنجا جاى برقرار شدن و پاينده بودن و مقام گرفتن است.

در آنجا قلوب و دل ها با همديگر با كمال مهربانى و عطوفت و محبت خالص رفتار كرده و اثرى از كدورت و اختلاف و نفاق نباشد. در آنجا خطاها و لغزش هاى گذشته آمرزيده شده و از عصيان و تمرد و خلاف اثرى نيست، آنجا محيط سلامتى و صفا بوده و هرگز كدورت و گرفتگى و ناراحتى ديده نخواهد شد.

پس به اقتضاى اين چنين محيط روحانى، قهراً صفات و حالات هر انسانى نيز لازم است با وضع آن محيط سازش داشته باشد.

مالكيت مطلق و حكومت و بزرگوارى تمام ذاتى پروردگار متعال در عالم آخرت ظاهر و هويدا مى شود و قهراً كسى در مقام خودبينى و خودنمايى و خودستايى و مباهات كردن و افتخار نمودن و خود را بالا گرفتن بر نيامده و بالطبع صفات فروتنى و خضوع و خشوع و تعظيم و تجليل پروردگار متعال و حقيقت خوف و خشيت در وجود او ظاهر مى شود.

[الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ ] .

آن روز، حاكميّت و فرمانروايى ويژه خداست.

[يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً] .

در آن روز همه انسان ها دعوت كننده را كه هيچ انحرافى ندارد [براى ورود به محشر] پيروى مى كنند و صداها در برابر [خداى ] رحمان فرو مى نشيند و جز صدايى آهسته [چيزى ] نمى شنوى.

در آنجا سرائر و بواطن آشكار است و نفوذ حق و حكم و برنامه الهى چنان در ظاهر و باطن جارى مى شود كه موردى براى نيت سوء و نفاق و قصد فساد باقى نمانده و صفات صفا و حيا و عزم راسخ و حسن نيت و وفا و صدق و تقوا و حلم تجلى مى كند.

[يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ* فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ] .

روزى كه رازها فاش مى شود.* پس انسان را [در آن روز در برابر عذاب ] نه نيرويى است و نه ياورى.

[فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ] .

خدا روز قيامت ميان شما داورى مى كند.

در آن روز حيات حقيقى و پاينده ظاهر شده و حقيقت و احكام حق بدون كوچك ترين پرده و پوشش اجرا مى گردد، پس اضطراب و وحشت و تزلزل و ترديد و شك و آرزوهاى بيهوده و هوس هاى باطل و عجله و بى طاقتى از ميان برداشته شده و صفات اطمينان و صبر و يقين و سرور و حيات و تفكر و ادب جارى مى شود.

[وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ] .

ميزان [سنجش اعمال ] در آن روز حق است؛ پس كسانى كه اعمال وزن شده آنان سنگين و با ارزش باشد، رستگارند.

[وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ ]

و اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازى نيست و بى ترديد سراى آخرت، همان زندگى [واقعى و ابدى ] است؛ اگر اينان معرفت و دانش داشتند [دنيا را به قيمت از دست دادن آخرت برنمى گزيدند.].

در آن روز نفوس مطمئن كه در مقام حق و روحانيت پا برجا و برقرار شده اند، مستعد لقاى پروردگار بوده و در جهان روحانى با كمال توجه و علاقه و خلوص نيت ادامه زندگى مى دهند و به اقتضاى اين حالت صفات توكل و تفويض و تسليم و رضا و اخلاص و انبساط و فنا و شهود و ارتباط پيدا خواهد شد.

[يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً] .

اى جان آرام گرفته و اطمينان يافته!* به سوى پروردگارت در حالى كه از او خشنودى و او هم از تو خشنود است، باز گرد.

حكيم شفايى اصفهانى در فضايل انسان كامل و اين كه هر انسانى لايق عالم ملكوت و بزم روحانى است مى گويد:

اى تو آيينه تجلى ذات

 

نسخه جامع جميع صفات

در نمود تو ذات مستور است

 

ذات مخفى صفات مذكور است

هم تو مخصوص لطف كرمنا

 

هم تو منصوص علّم الاسما

خلقت ايزد به صورت خود كرد

 

دست ساز محبت خود كرد

دادت از جامه خانه تكريم

 

خلقت خاص احسن التقويم

جز تو كس قابل امانت نيست

 

وان امانت بجز خلافت نيست

زان تو را كار مشكل افتادست

 

كه صفاتت مقابل افتادست

اين ظلومى چو از تو يافت حصول

 

لقبت كرد كردگار جهول

تا ابد زين خطر ملومى تو

 

هم جهولى و هم ظلومى تو

بتو از ملك ماه تا ماهى

 

نامزد شد خليفة اللهى

     

مرحبا اى خليفة الرحمن

 

حبذا اى وديعة السبحان

     

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی: