قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حقیقت جویی کمیل

 

کمیل از آن حضرت می‌پرسد که داستان حقیقت آن فضای رحمت چیست؟ حضرت برای او شرح می‌دهد. سپس وی می‌گوید: «زدنی بیاناً؛ بیشتر برای من توضیح بده.» یعنی با اینکه فصیح‌تر و بلیغ‌تر از علی (ع) بعد از خدا و پیامبر اسلام (ص) نداشته‌ایم و مشکل‌ترین مطلب را امیرمؤمنان (ع) با قدرت گفتار، براحتی به مستمع القا می‌کرده، باز کمیل توضیح می‌خواهد، چرا که افق مطلب بسیار بالاست. تازه کمیل صاحب سرّ هم بوده است و صاحب سرّها در زمان امیرمؤمنان (ع) تعدادشان به عدد انگشتان دست نمی‌رسیده است. یکی از این تعداد بسیار کم، کمیل بن زیاد بوده که نزدیک به نود سال زندگی کرده و در پایان نیز شهید شده است. این‌ها صاحب سر بوده‌اند و رابطه‌های عجیب و غریبی با اولیای حق داشته‌اند. آخر کار هم به عشق معشوقشان سرشان بر دار رفته و اگر نمی‌رفت کسل از دنیا می‌رفتند و این کسالت هم تا ابد از آن‌ها رفع نمی‌شد. البته من که این الفاظ را می‌گویم خودم نمی‌دانم که چه می‌گویم و باید از یکی از آن‌هایی که این راه را رفته‌اند پرسید که حقیقت چیست؟ ما هم که نسبت به آن‌ها نامحرم هستیم و محرم آن‌ها فقط یک نفر است و آن، همان محبوبشان است. انبیاء و ائمه (ع) نیز از آن یک نفر جدا نیستند و شئون او هستند. زیاد در این مسائل وارد نشویم، چون سطح آن‌ها خیلی بالاست و عمقش هم ساحل ندارد و معلوم نیست که گفتنش لازم است یا نه. خیلی جاها هم برای کسانی که قدرت کشش آن را ندارند درب تهمت را به روی انسان باز می‌کند.

خلاصه اینکه چنان شخصیتی مانند امیرمؤمنان (ع) که قدرت تفهیمش به خاطر بلاغت و فصاحتش، قوی‌ترین قدرت تفهیم است او می‌تواند مشکل‌ترین سرّ عالم را بیان کند. اما اینجا جناب کمیل سؤال از سرّ السرّ عالم نمود، یعنی می‌خواست از سرّ هم  بگذرد و به سرّ السرّ برسد. البته بعد از سرّ السرّ هم باز مقام اخفا و بعد از آن، مقام عماء است. ما آن منازل را نمی‌شناسیم که چیست! البته می‌توانیم آمادگی نشان بدهیم تا در بعضی از آن منازل راهمان بدهند، چون آنجا بخلی وجود ندارد و رحمت، رحمت واسعه است: «اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شیء».

آنجا همه را دعوت می‌کنند و عمده این است که ما با او سخن بگوییم و از او بخواهیم، چون در قرآن مجید می‌فرماید: «لمن شاء ان یستقیم»؛ و اشکال در خودمان است که تا به امروز فقط به ظاهر قرآن و به دو رکعت نماز و روزه ماه رمضان قناعت کرده‌ایم. اینقدر عالم‌ها هست که بهترین نمازِ بهترین متدینین نیز نزد آن عالم، نقطه صفر است و حساب هم نمی‌شود، چنانکه می‌گویند: «حسنات الابرار سیئات المقربین».

کمیل می‌خواست بداند که سرّ السرّ چیست. ماه رمضان هم وقت خوبی برای بیان این مسائل است، چون دل‌ها صاف و ارواح پاک است و مردم در این شب‌های خوب، زمینه برای واردات قلبی را دارند. این حرف‌ها نیز حرف‌های دراویش و خانقاه نیست، بلکه متن قرآن کریم است.

این الهام، هم شامل علی (ع) و هم شامل حال من و شما می‌شود. اما باید دید که آن فجور و تقوایی که به آن حضرت الهام می‌شود چیست و چقدر با فجور و تقوایی که به ما الهام می‌شود تفاوت دارد. مثلاً به ما الهام می‌شود که اینجا قدم نگذار که به عرصه شهوات برمی‌خوری یا در این مجلس شرکت کن که فلان چیز نصیبت می‌شود، اما به علی (ع) می‌گویند: به عرش می‌رسی، اینجا توقف نکن که ایستادن تو در عرش و در منزل نفس مطمئنه و در مقام فنا برایت کم است و باید بروی و از سرّ بگذری و به سرّ السرّ برسی و از آنجا هم باید بروی و به مقام اخفاء برسی و سپس از مقام عماء نیز بگذری.

 

علی (ع) کسی است که پیامبر (ص) در حق او می‌فرماید: «لا تسبوا علیاً فانه ممسوس فی ذات الله؛ علی را سب نکنید چرا که او شیفته و دلداده خداست.» البته ما هم نمی‌دانیم که قضیه چیست؟ حضرت برای کمیل فرمود و با این حال که کمیل صاحب سر بود فشار عجیبی به خودش آورد و چند بار از حضرت خواست که بیشتر بیان کند و آخرین باری که گفت: ای مولا برای من روشن‌تر بگو! حضرت فرمود: چراغ را روشن کن که فجر صادق دمیده است؛ یعنی برخیز نماز بخوانیم و برویم و دیگر چطور روشن‌تر می‌شود بیان کرد؟


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه