بشر بر حسب طبيعتش نيكى را دوست دارد و خوش دارد كه نيكوكار باشد و ديگران وى را بدين صفت بشناسند، اين حالت از فطرت و طبيعت بشر ريشه مى گيرد چون طبيعتش خوب را دوست مى دارد و بد را زشت مى شمارد و چون خود دوستى نيز طبيعى است، اين دو كه با هم همراه شوند و كارآيى را داشته باشند؛ دستاوردشان چنين مى شود كه هر كس دوست مى دارد كه به خوبى و نيكى شناخته شود. اينك معرفى قرآن از نيكوكارى:
نيكى اين نيست كه روى خود را به سوى مشرق و مغرب كنيد، بلكه نيكى [واقعى و كامل، كه شايسته است در همه امور شما ملاك و ميزان قرار گيرد، منش و رفتار و حركات ] كسانى است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده اند، و مال و ثروتشان را با آنكه دوست دارند به خويشان و يتيمان و درماندگان و در راه ماندگان و سائلان و [در راه آزادى ] بردگان مى دهند، و نماز را [با همه شرايطش ] برپاى مى دارند، و زكات مى پردازند، و چون پيمان بندند وفاداران به پيمان خويشند، و در تنگدستى و تهيدستى و رنج و بيمارى و هنگام جنگ شكيبايند؛ اينانند كه [در دين دارى و پيروى از حق ] راست گفتند، و اينانند كه پرهيزكارند .
آيه كريمه مشتمل است بر دو بخش: نفى و سلب، اثبات و ايجاب.
در بخش نفى، نيكوكارى پندارى و خيالى را باطل مى سازد در بخش ايجاب، نيكوكارى حقيقى را معرفى مى كند.
در آغاز چنين مى گويد: گمان نبريد رو به مشرق و مغرب ايستادن نيكوكارى است و خود را بدان دلخوش كرده، نيكوكار بدانيد.
مسيحيان به كليسا رفتن ورو به مشرق ايستادن و اورادى خواندن را نيكوكارى مى دانند و انجام مراسم دين و آيين نزد آنان همين مى باشد وبس.
يهودان به كنشت رفتن و به سوى مغرب رو كردن و نيايشى را انجام دادن را نيكوكارى مى دانند و تنها به اين كار در انجام وظايف دينى بسنده مى كنند، قرآن به هر دو گروه هشدار مى دهد و خطاى آنان را به ايشان اعلام مى دارد.
اين طرز فكر در ميان مسلمانان نيز موجود است.
دسته اى از انجام فرائض دين امتناع دارند و مى گويند: قلب بايستى پاك باشد و قلب ما پاك است و جاى دين در دل است.
دسته اى ديگر نيز در فرار از انجام مراسم مذهبى با آنان شريك اند، تفاوتى كه اينان دارند آن است كه نيكوكارى را ساعتى نشستن و ذكرى را صدها بار گفتن مى دانند!
گروه هاى چهارگانه با چنان منطقى نادرست در پى خواهش دل مى روند و آنچه كه دل بخواهد آن مى كنند و خود را آدم خوب و نيكوكار مى شمارند، اينان خود را گول مى زنند و بدين وسيله تقوا و پرهيزكارى را انكار مى كنند و ظلم و ستم را در جهان برقرار مى سازند.
قرآن چنين منطقى را تخطئه مى كند و اين روش ها را نيكوكارى نمى داند و خطاى بشر را آشكار كرده، وى را راهنمايى مى كند.
سپس در بخش اثبات نيكوكارى را معرفى مى كند چون منفى بافى، روش قرن نيست؛ قرآن از رازى بزرگ پرده برمى دارد، رازى كه براى بسيارى نهفته است و آن راز چنين است: نيكوكارى تركيبى است از كار دل و كار اعضا و جوارح و كسى كه از اين مجموعه شريف برخوردار باشد، نيكوكار خواهد بود.
با دل تنها نيكوكارى محقق نمى شود، با ذكر زبانى كسى نيكوكار نخواهد شد، با ساعتى سرپا ايستادن و به سوى مشرق و يا مغرب رو كردن، كسى سعادتمند نمى شود و عدالت اجتماعى برقرار نمى گردد.
نيكوكارى از دو چيز تشكيل مى شود: يكى قلبى و درونى و ديگر پيكرى و برونى.
ايمان به خدا، ايمان به رستاخيز، ايمان به فرشتگان، ايمان به پيامبران، ايمان به كتاب هاى آسمانى؛ از وظايف قلب و درون بشر است و آن كه قلبش آكنده از اين ايمان ها باشد، گفتارش و رفتارش ايمانى و نورانى خواهد بود.
نيكوكارى پيكرى، راهنمايى است براى وظايف اعضا و جوارح و آن عبارت است از كمك و يارى خويشان و نزديكان، نوازش كردن يتيمان، نوا دادن به بينوايان، دستگيرى واماندگان، نجات دادن بردگان، وفا كردن به عهد و پيمان، استقامت ورزى بردگان، استقامت ورزى در بى نوايى و تهيدستى، پايدار بودن در نبرد، نماز خواندن، زكات پرداختن.
منبع : پایگاه عرفان