قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

فضل و رحمت الهی - جلسه چهاردهم (1) - (متن کامل + عناوین)

جلسه چهاردهم: نمونه‌هایی از رحمت الهی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین

 

رحمت بودن قرآن و کلام معصومین

این مسئله بیان شد که مجموعه قوانین و مقرارت ذات مقدس حق که به صورت کتاب آسمانی و نیز به صورت قول معصوم تجلی دارد، رحمت است. این مسئله را خود حضرت حق هم در قرآن کریم به صراحت بیان کرده است: ژ[1] این آیه صراحت دارد که این کتاب، تجلی رحمت است. البته آیاتی دیگری هم هست که قرآن کریم را رحمت نازل شده خداوند بر بندگانش می‌داند. فرمایشات پیامبر (ص) هم مانند وجود خود پیامبر، رحمت است: «ما ارسلناک إلا رحمة للعالمین».[2]

سخنان ائمه معصومین (ع) نیز برگرفته شده از علم پیامبر است. برای توضیح مطلب باید گفت: از ائمه ما (ع) نقل شده که ریشه قرآن در سینه پیامبر است. خود قرآن می‌فرماید: «فَلاَ أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ«[3]

این آیات می‌فرماید که قرآن در کتاب مکنون است، اما این‌که کتاب مکنون چیست و قرآن را چه کسی باید معنا کند و آیا جز معصوم کسی می‌تواند مقاصد این کتاب را از قول پروردگار برای ما بیان کند، پرسش‌هایی است که باید به آن‌ها پاسخ داد. برای تبیین این کتاب الهی، نیاز به معصوم است و از همین جهت با این‌که قرآن به زبان عرب‌ها نازل شده و خداوند فرموده است که ما آن را به لسان عربی مبین فرستادیم[4]، اما باز هشدار داده که شما متوجه نمی‌شوید که این قرآن چه می‌گوید و این کتاب، نیاز به معلم دارد. همان روزهای اول هم درباره پیامبر (ص) فرمود که او معلم قرآن است: «وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ»[5]، یعنی از پیش خودتان قرآن را معنا نکنید و بگذارید معلم قرآن، که قرآن بر او نازل شده، برایتان تفسیر کند، چون او غرض آیات را می‌داند.[6]

بنابراین، «فی کتاب مکنون» یعنی سینه محمد بن عبدالله (ص). اما در همان آیات قبلی که خوانده شد، پروردگار به مواقع نجوم قسم یاد کرد و فرمود: «فَلاَ أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ»، اکنون سؤال این است که منظور از نجوم چیست؟ هرچند در روایات اصول کافی درباره مواقع نجوم روایت داریم، اما اگر اصول کافی هم دست ما نبود، بی‌شک از خود آیات قرآن مجید بخصوص سوره‌های صافات و تبارک می‌توانستیم معنای آن را روشن بفهمیم، چون می‌فرماید: «وَ لَقَدْ زَینَّا السَّمَاءَ الدُّنْیا بِمَصَابِیحَ وَ جَعَلْنَاهَا رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ»[7]

در این آیه می‌فرماید که این مصابیح را وسیله دور کردن شیاطین قرار داده‌ایم و بدیهی است که منظور از مصابیح، ستاره‌های مرکب از خاک و سنگ نیستند، چرا که آن‌ها چگونه می‌توانند با این شیاطین گمراه کننده مبارزه کنند؟ پس، این نجوم و چراغ‌های دفع کننده شیطان‌ها همان ائمه طاهرین (ع) هستند و منظور از مواقع نجوم هم که به معنای مکان این نجوم است، سینه پیامبر (ص) است. یعنی تمام علوم ائمه و آنچه از امیرمؤمنان (ع) تا وجود مقدس امام عصر (عج) به عنوان حدیث و روایت نقل می‌شود از سینه پیامبر که کتاب مکنون است گرفته می‌شود و از همین رو اگر ما بگوییم «قال علی» یا «قال رسول الله» هیچ تفاوتی نمی‌کند.

 

یکی بودن سخنان معصومین

اتفاقاً در روایات ما هم هست که می‌توان کلام امام صادق (ع) را به امام باقر (ع) یا کلام ابی‌عبدالله (ع) را به امیرمؤمنان (ع) نسبت داد.[8] و باز گفته‌اند که «کلهم نور واحد»، این‌ها همه یک نور، یک روح و یک واقعیت‌اند که فانی در وجود مقدس حضرت حق می‌باشند. بنابراین، اگر گفتیم «قال رسول الله» یا «قال الصادق» یا «قال الباقر»، این‌ها به معنای همان «قال الله» است. اهل تسنن هم در کتاب‌هایشان از ابن عباس نقل کرده‌اند که گفت: من در طواف کعبه بودم و حضرت حسین (ع) را دیدم که طواف می‌کرد و یک مرتبه صدایی آسمانی به گوشم رسید که می‌گفت: هر‌کسی می‌خواهد دستش در دست خدا گذاشته شود بیاید و با حسین بن علی (ع) دست بدهد.[9]

ابن ابی الحدید نیز می‌گوید که من درباره علی (ع) چه بگویم؟ اگر بگویم در نجف حضرت آدم (ع) را دفن کرده‌اند قانع نمی‌شوم و اگر بگویم که نوح (ع) یا ابراهیم (ع) را دفن کرده‌اند باز دلم آرام نمی‌شود، مگر اینکه خودم را راحت کنم و بگویم در نجف، نور خدا را دفن کرده‌اند و غیر از این، مرا قانع نمی‌کند.[10] حق هم همین است و آن هاتف غیبی نیز همین حقیقت را به هنگام شهادت آن حضرت ندا داد: «تهدمت والله ارکان الهدی».[11] و نیز نقل شده که وقتی شمشیر به فرق آن حضرت خورد تمام ملکوتیان، چهره نوری امیرمؤمنان (ع) را در ملکوت به رنگ سرخ دیدند. پس علی (ع) همه جا هست. در زیارت جامعه کبیره هم می‌خوانیم: «و ارواحکم فی الارواح». و علی (ع) هر‌کجا باشد خدا و پیامبر (ص) هم همانجا هستند. پیامبر (ص) فرمود: «علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار»[12] این‌ها هر‌کدامشان هر‌جا باشند همه آن‌ها آنجا هستند. بنابراین، فرقی نمی‌کند که «قال الله» بگوییم یا «قال رسول الله(ص)» و یا «قال امیرالمؤمنین(ع)».

 

اتصال به رحمت الهی

حقیقت این است که این «قال رسول الله» و «قال امیرالمؤمنین» عین رحمت خداست و اگر انسان علماً و عملاً به این رحمت متصل شود داخل در زمره اولیاء و انبیاء و صالحین و صدّقین و شهدا می‌شود. یک مورد اتصال را نیز بحث کردیم که پیامبر اسلام (ص) فرموده بود: «رحم الله امرئاً قدّم خیرا»؛ یعنی رحمت خدا برای آن انسانی است که با تمام وجودش به طرف خیر قدم بر‌دارد. او منبع خیر و خوبی است و در وجودش شرّ نیست. اما اینکه این خیر چیست، یک قسمت آن را روز گذشته شنیدید. امروز هم مصادیق دیگری را می‌گویم. می‌فرماید: «ان تصوموا خیرٌ لکم»[13]روزه، باعث عفت بطن، پاکی شهوت و حفظ زبان است و این روزه بسیار خیر دارد. یک خیر دیگر نیز مطابق کلام امیرمؤمنان (ع)، تقواست. آن حضرت می‌فرماید: «تَزَوَّدُوا رَحِمَکمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِی فِیکمْ بِالرَّحِیلِ ... وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَی».[14]

حالا غیر از اینکه این کلام در نهج البلاغه نقل شده، امام محمد غزالی هم در نامه‌اش به شخصی، این جمله را از امیرمؤمنان (ع) نقل کرده است. غزالی به آن شخص نوشته است که اگر می‌خواهی آدم شوی باید از همین راه که امیرمؤمنان (ع) نشان داده پیروی کنی.

 

بزرگداشت اوامر الهی

غزالی سپس در همان نامه دو معنا را برای تقوا ذکر کرده، می‌گوید: اساس تقوایی که امیرمؤمنان (ع) بیان می‌کند، دو چیز است: اول، تعظیم امرالله؛ یعنی آنچه را از خدا به تو رسیده است بزرگ بدانی و نکند که دلت مقررات الهی را کوچک بشمارد. به عبارت دیگر، وقتی پروردگار می‌فرماید: و یا خطاب می‌کند: باید مؤمن حس کند که وزن این‌ها از آسمان‌ها و زمین سنگین‌تر است.

امیرمؤمنان (ع) به جهت تعظیم و بزرگ بودن این مقررات، هرگاه نماز می‌خوانده رنگش می‌پرید و بدنش می‌لرزید و نمی‌توانست خودش را نگه دارد با اینکه او اشجع الناس بود. و یا هر‌وقت ائمه طاهرین (ع) قرآن می‌خواندند مثل سیل اشک می‌ریختند. در احوالات حضرت مجتبی (ع) آمده که اگر کسی از موضوع حساب و کتاب یا عالم قبر در محضرش یاد می‌کرد، بشدت گریه می‌نمود و این‌ها همه از جهت تعظیم اوامر الهی و بزرگ بودن این امور در نزد آن بزرگواران بود.

 

دلسوزی برای مردم

مرحله دوم تقوا نیز، «شفقت بر خلق خدا» است؛ یعنی دلسوزی برای مردم و به داد آن‌ها رسیدن. هم ما وظیفه داریم که به داد مردم برسیم و هم ادارات باید به داد مردم برسند و هم همه مردم باید به داد هم برسند. این هم واجب شرعی است و اگر کوتاهی کنیم ترک واجب نموده، تقوا را رعایت نکرده‌ایم. خودمان هم باید به داد خودمان برسیم. قرآن کریم می‌فرماید: «قوا انفسکم و اهلیکم»[15]و «علیکم انفسکم».[16] یعنی به داد خودتان برسید!

یکی از بهترین راه‌های به داد خود رسیدن، پاک کردن اموال است. آن کسی که مال به ما داده می‌فرماید:[17] پس در اموال ما حق دیگران مثل خمس و زکات و صدقه و حق یتیم وجود دارد و تا این‌ها را از اموالمان بیرون نکنیم فایده‌ای ندارد و امشب که شب قدر است به حریم خود راهمان نمی‌دهند. درست است که خدا کریم و رحیم و ارحم الراحمین است، اما خودش فرموده که: «فانّ رحمة الله قریبٌ من المحسنین»[18]و نیز فرموده:[19]

 

 

 

 

پی نوشت ها :

 

[1]. اسراء (17): 82؛ و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مایه درمان ورحمت است، نازل می‌کنیم وستمکاران را جز خسارت نمی‌افزاید.

[2]. انبیاء (21): 107؛ وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ؛ و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.

 

[3]. واقعه (56):  75-78؛ پس به جایگاه ستارگان سوگند می‌خورم، و اگر بدانید بی‌تردید این سوگندی بس بزرگ است. که یقیناً این قرآن، قرآنی است ارجمند و باارزش؛ [که] در کتابی مصون از هر‌گونه تحریف و دگرگونی [به نام لوح محفوظ جای دارد].

 

[4]. شعراء (26): 195؛ بِلِسَانٍ عَرَبِی مُبِینٍ؛ به زبان عربی روشن و گویا.

 

[5]. جمعه (62):   هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ؛ اوست که در میان مردم بی‌سواد، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگی‌های فکری و روحی] پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، و آنان به یقین پیش از این در گمراهی آشکاری بودند.

 

[6]. الکافی: 8/311؛ فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (ع) وَیحَک یا قَتَادَةُ إِنَّمَا یعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه.

[7]. ملک (18):  5؛ وَ لَقَدْ زَینَّا السَّمَاءَ الدُّنْیا بِمَصَابِیحَ وَ جَعَلْنَاهَا رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ وَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِیرِ؛ همانا ما آسمان دنیا را با چراغ‌هایی آراستیم و آن‌ها را تیرهایی برای راندن شیطان‌ها قرار دادیم، و برای آنان [در آخرت] آتشی افروخته، آماده کرده‌ایم.

 

[8]. الکافی: 1/53؛ باب روایة الکتب والحدیث. عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ غَیرِهِ قَالُوا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یقُولُ حَدِیثِی حَدِیثُ أَبِی وَ حَدِیثُ أَبِی حَدِیثُ جَدِّی وَ حَدِیثُ جَدِّی حَدِیثُ الْحُسَینِ وَ حَدِیثُ الْحُسَینِ حَدِیثُ الْحَسَنِ وَ حَدِیثُ الْحَسَنِ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) وَ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

[9]. عیون المجالس: 249.

[10]. علی (ع) چهره اسلام، ابن ابی الحدید معتزلی، ترجمه علی دوانی، قصیده عینیه السبع العلویات: 9.

[11]. بحار الانوار: 42/ 280. وَ نَادَی جَبْرَئِیلُ (ع) بَینَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِصَوْتٍ یسْمَعُهُ کلُّ مُسْتَیقِظٍ تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکانُ الْهُدَی وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَی وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی قُتِلَ الْوَصِی الْمُجْتَبَی قُتِلَ عَلِی الْمُرْتَضَی قُتِلَ وَ اللَّهِ سَیدُ الْأَوْصِیاءِ قَتَلَهُ أَشْقَی الْأَشْقِیاء.

[12]. تفسیر الامام العسکری: 627.

[13]. بقره (2):  184؛ أَیاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ وَ عَلَی الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیراً فَهُوَ خَیرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ [در] روزهایی چند [روزه بگیرید]؛ پس هر‌که از شما بیمار یا در سفر باشد [به تعداد روزه‌های فوت شده] از روزهای دیگر [را روزه بگیرد]؛ و بر آنان که روزه گرفتن طاقت فرس است، طعام دادن به یک نیازمند [به جای هر‌روز] کفاره آن است. و هر‌که به خواست خودش افزون بر کفاره واجب، بر طعام نیازمند بیفزاید، برایش بهتر است و روزه گرفتن [هر چند دشوار و سخت باشد] اگر [فضیلت و ثوابش را] بدانید برای شما بهتر است.

 

[14]. نهج البلاغه، خطبه 204؛أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (ع) کانَ ینَادِی فِی کلِّ لَیلَةٍ حِینَ یأْخُذُ النَّاسُ مَضَاجِعَهُمْ بِصَوْتٍ یسْمَعُهُ کافَّةُ مَنْ فِی الْمَسْجِدِ وَ مَنْ جَاوَرَهُ مِنَ النَّاسِ تَزَوَّدُوا رَحِمَکمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِی فِیکمْ بِالرَّحِیلِ وَ أَقِلُّوا الْعَرْجَةَ عَلَی الدُّنْیا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا یحْضُرُکمْ مِنَ الزَّادِ. فَإِنَّ أَمَامَکمْ عَقَبَةً کئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَیهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْمَنِیةِ نَحْوَکمْ دَانِیةٌ وَ کأَنَّکمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِیکمْ وَ قَدْ دَهَمَتْکمْ فیها مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ مُعْضِلَاتُ الْمَحْذُورِفَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْیا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَی؛ آماده حرکت شوید، خدا شما را رحمت کند! ندای کوچ در میان شما سر داده‌اند. علاقه به اقامت در دنیا را در خود کم کنید، (بار خود در دنیا را کم کنید) و با توشه (شایسته) به سوی آخرت باز گردید. زیرا گردنه‌های سخت و دشوار و منزل‌های ترسناکی در پیش دارید که به ناچار در آن‌ها فرود می‌آیید و در آن‌ها توقف می‌کنید. آگاه باشید که چشم انداز مرگ به شما نزدیک است؛ و گویا چنگال‌هایش را در شما فرو برده است، اما مشکلات زندگی و کژی‌ها و ناروایی‌های دنیا، مرگ را از شما پنهان کرده است. بنابراین، وابستگی‌های دنیا را از خویش کم کنید و کمر خود را با توشه تقوا محکم ببندید.

و نیز ر.ک: الارشاد، شیخ مفید: 1/ 235؛ بحار الانوار: 70/ 106؛ مصباح المتهجد: 384.

 

[15]. تحریم (66): 6؛  ای مؤمنان! خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسان‌ها و سنگ‌ها است حفظ کنید. بر آن فرشتگانی خشن و سخت‌گیر گمارده شده‌اند که از آنچه خدا به آنان دستور داده، سرپیچی نمی‌کنند، و آنچه را به آن مأمورند، همواره انجام می‌دهند.

[16]. مائده (5): 105؛ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُمْ أَنْفُسَکُمْ لاَ یضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَینَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ ای اهل ایمان! مراقبِ [ایمان و ارزش‌های معنویِ] خود باشید؛ اگر شما هدایت یافتید، گمراهی کسی که گمراه شده به شما زیانی نمی‌رساند. بازگشت همه شما به سوی خداست؛ پس شما را از آنچه انجام می‌دادید، آگاه خواهد کرد.

 

[17]. ذاریات (51):  19؛ و در اموالشان حقّی برای سائل تهیدست و محروم از معیشت بود.

 

[18]. اعراف (7): 56؛ وَ لاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ؛ و در زمین پس از اصلاح آن [به وسیله رسالت پیامبران] فساد مکنید، و خدا را از روی بیم و امید بخوانید، که یقیناً رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.

 

[19]. بقره (2): 218؛ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولٰئِکَ یرْجُونَ رَحْمَةَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ یقیناً کسانی که ایمان آورده، و آنان که هجرت کرده و در راه خدا به جهاد برخاستند، به رحمت خدا امید دارند؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

 

 

ادامه دارد . . .


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه