قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نصايحى از حضرت امام صادق عليه السلام‏

 

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

 [فَاتَّقِ اللّهَ وَاسْتَقِمْ يُغْنِكَ عَنِ التَّكَلُّفِ وَيَطْبَعْكَ بِطِباعِ الْايمانِ. وَلا تَشْتَغِلْ بِطَعامٍ آخِرُهُ الْخَلاءُ، وَلِباسٍ آخِرُهُ الْبَلاءُ وَدارٍ آخِرُهُ الْخَرابُ، وَمالٍ آخِرُهُ الْميراثُ، وَ إخْوانٍ آخرُهُمُ الْفِراقُ، وَعِزٍّ آخِرُهُ الذُّلُّ وَوَقارٍ آخِرُهُ الْجَفاءُ، وَعَيْشٍ آخِرُهُ الْحَسْرَةُ]

در روايت، امام به حق ناطق، سر حلقه اهل عرفان و اميد هر عاشق حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام چه عاشقانه و عارفانه و چه دلسوزانه تمام بندگان خدا را به امورى عالى و مسائلى متعالى نصيحت و سفارش مى نمايد:

 

استقامت

در راه خدا از هر نوع حال و فعل شيطانى بپرهيز و بيا و به خاطر خير دنيا و آخرتت، در راه حضرت او براى انجام هر عمل خير و مثبتى پايدارى كن و استقامت به خرج بده و انحراف از حدود الهى را واقعاً براى خود جايز مشمار، تا به توفيق حضرت رب العزه از تكلف و تصنع در عبادت و عمل خير آزاد گردى و محبت و عشق حضرت او در دلت خانه بگيرد كه اگر عشق بر كرسى دل نشيند، به خاطر ميل سختى كه به ملاقات با معشوق دارد و به علت رابطه اى كه هم چون رابطه شعاع آفتاب با آفتاب بين عاشق و معشوق است، تو را به مقام قرب وصال حضرت دوست مى رساند، آنجا كه جز او چيزى نبينى و غير او چيزى نخواهى.

 

هر كجا مى نگرم حسن توام در نظر است

 

مى نمايد كه مرا حسن تو نور بصر است

به جز از قصه موى تو كه مى رفت دراز

 

قصه هر دو جهان پيش نظر مختصر است

بنده بايد كه نهد گردن طاعت در امر

 

شرط ايمان نه به ذكر شب و ورد سحر است

     

 

پرهيز از غذاى زياد

به بيش از اندازه حاجت، خود را مشغول به خوردن، آن هم غذاهاى رنگارنگ و چرب و شيرين مكن، اين نوعى خوردنى كه مورّث انواع امراض و باعث تردد زياد به محل قضاى حاجت است، مگر بدن چه اندازه نياز به مواد مادى دنيا دارد!!

 

پرهيز از لباس رنگارنگ

فريفته لباسى مشو كه آخرش كهنه شدن و بى قواره شدن به بدن است. جسم را آن ارزش نيست كه وقت گران را خرج فراهم آوردن لباس رنگارنگ و گران قيمت كنى، لباس را ساده و كم خرج بگير به اندازه اى كه تو را از سرما و گرما محفوظ بدارد و آبرويت را در برابر برادران حفظ كند.

 

مسكن لازم

خانه و مسكن را به اندازه لازم براى خود و عيالاتت فراهم كن كه عاقبت تمام اين خانه ها خرابى است و چيزى كه پايانش خرابى است ارزش آن را ندارد كه قسمت عمده اى از عمرت را بر آن ضايع كنى.

 

فريفتگى مال

فريفته مال مشو، مجذوب درهم و دينار دنيا مگرد، به اندازه لازم دنبال مال باشد كه سودت از مال همان مقدار خوراك و مسكن و پوشاك است و اضافه آن اگر به وسيله خودت با خدا معامله نشود به ارث مى ماند و به اكثر ورّاث اطمينانى نيست كه با مال بر جاى مانده چه كنند؟

اگر مال را صرف طاعت كنند، در قيامت براى تو مورّث حسرت است كه با مال ديگران ثواب اخروى بردند و تو بى بهره ماندى، اگر صرف معصيت كنند تو را به عنوان شريك گناه به محاكمه مى كشند!!

 

دوستى هاى ناپايدار

به دوستى ها و رفاقت هاى ناپايدار مخصوصاً دوستانى كه مگسانند گرد شيرينى مغرور مباش كه عاقبت اين روابط فراق و جدايى است و به عزت پوچ و توخالى كه سرابى بيش نيست گول مخور كه عاقبتش ذلت است و به وقارى كه آخرش جفا و حياتى كه آخرش حسرت است مغبون مشو.

مؤمن، دل به آنچه فانى است نمى بندد و عشق به مصرف آنچه زوال پذير است نمى رساند. مؤمن، عمر را در راهى خرج مى كند كه در آن راه كسب خير دنيا و آخرت كند و از آن راه به رضايت و خشنودى حق برسد.

مؤمن، فريب نمى خورد، مغرور نمى گردد، به ذلت و هوان و خوارى نمى رسد به حسرت و ندامت و پشيمانى دچار نمى گردد. مؤمن با هر چه در ارتباط شود آن را وسيله اى براى رسيدن به حق قرار مى دهد.

مؤمن، دنيا را مزرعه آخرت دانسته و هستى خود را در راه عشق به حضرت حق خرج كرده و نثار مى كند.

 

گر رسد دست مرا در سر گيسوى تو باز

 

مو به مو شرح دهم قصه شب هاى دراز

سازد آشفته تو را از موى توام باد صبا

 

هر سحر گه كه نمايد گره از زلف تو باز

محرم كوى تو را دل نرود جاى دگر

 

من و طوف سر كوى تو و حاجى و حجاز

بى نياز از همه درهاى جهان گرديدم

 

تا نهادم به سر خاك تو من روى نياز

روز وصل و شب هجران تو اى صبح اميد

 

عمر كوتاه مرا ماند و اميد دراز

مطرب اين نغمه جانسوز كه در پرده نواخت

 

ترسم از پرده عشاق برون افتد راز

     

 

اى مهربان خداى عزيز! اى رفيق دنيا و آخرت من! اى محبوب و معشوق دل، نسبت به تمام امور الهيه دلم را غرق شوق و نشاط و عشق و محبت كن و توفيقم رفيق راه فرما تا بقيه عمرم را در راه عشق تو صرف كنم و حالى به من مرحمت فرما كه جز تو نخواهم و جز تو ندانم و جز تو نبينم و جز تو نخوانم، من باتمام وجود، در عين اين كه سراپا آلوده به جرم و گناه و تنبلى و كسالت و تكلف و معصيتم، به تو كه منبع لطف و كرم و مبدأ جود و فيضى، اميد دارم و هرگز با داشتن چون تو مولايى كريم و مهربان، اميدم نااميد نمى گردد.

 

 

 

  مطالب فوق برگرفته شده از 

کتاب : عرفان اسلامی جلد هشتم

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه