قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

فضل و رحمت الهی - جلسه پانزدهم - (متن کامل + عناوین)

جلسه پانزدهم: نسخه‌های رحمت و شفا

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین

 

نسخه رحمت

یکی از جلوه‌های رحمت خدا، مجموعه قوانین و مقررات خداوند متعال است که به صورت وحی و قول معصوم در اختیار ماست. در قرآن مجید و در دعاها و در روایات بارها از قوانین خداوند تعبیر به رحمت شده است. از بیان نهج البلاغه نیز استفاده می‌شود که وجود مقدس حضرت حق، چه به صورت وحی و چه به صورت قول معصوم، نسخه مبارک خودش را تا روز قیامت برای هر‌ مریضی کامل و جامع تدوین کرده است. یعنی در این زمینه مثل همه زمینه‌های دیگر، حضرت حق به ما بدهکار نیست و به تعبیر دیگر، این حق هدایت یا این حق طبابتی را که به طور واجب برعهده وجود مقدس خودش قرار داده به طور کامل در حق بندگانش انجام داده است.

 البته این واجب را از روی محبت و عشق برای خود قرار داده و اختیار داشته که ما را هدایت نکند همچنانکه اختیار داشته که ما را خلق هم نکند. پس این واجب، واجبی است که از عشق و محبت سرچشمه می‌گیرد و خداوند خودش بر خویش واجب نموده است.

 

انواع چهارگانه عذاب

نکته مهم این است که عذاب و آتش در قیامت یک آتش نیست و آن‌گونه که محققین از عرفای بزرگ الهی از آیات و روایات و دعاها استفاده کرده‌اند انسان ممکن است در قیامت به چهار عذاب و آتش دچار شود.

آتش اول "آتش روحی" است که از درون انسان شعله می‌کشد و آن، به علت بریده شدنش از عادت و آن هویتی است که هر‌کس برای خودش ساخته است. این شخص در دنیا پول، مقام، شهرت و امکانات داشته و مثلاً امیر، وزیر، ملک التجار و ثروتمند بوده و راه برای اعمال همه گونه شهوت برایش مهیا بوده است و اکنون بی‌یار و یاور و بدون امکانات شده و در گوشه جهنم افتاده است. همین دور افتادن او از آنچه که داشته خودش آتشی است که از درون او را می‌سوزاند.

 آتش دوم "آتش حسرت" است. این آتش نیز سوز عجیبی دارد. قرآن نقل می‌کند که چشم جهنمی‌ها که به اهل بهشت می‌افتد و می‌بینند که خودشان هم می‌توانسته‌اند بهشتی شوند و نشده‌اند، خود این هم یک آتشی است که آن‌ها را می‌سوزاند. قرآن می‌فرماید که این‌ها فریاد می‌کشند و به اهل بهشت می‌گویند که مقداری آب به ما بدهید:[1] جهنمی‌ها به بهشتی‌ها می‌گویند که کمی آب به ما بدهید و آن‌ها جواب می‌دهند که خدا آن را بر شما حرام کرده است. این هم یک آتش است.

 آتش سوم "عذاب جهنم" است که در آیات متعدد به آن اشاره شده است.

 آتش چهارم که صدرالمتألهین می‌گوید از همه آتش‌ها سوزنده‌تر است، آن است که این آیه به آن اشاره دارد:[2] این آتش، آتش هجر از خداست و شخص جهنمی احساس می‌کند که رابطه او با مولایش قطع شده و مولا به او توجهی ندارد. این نیز عذاب سنگینی است و شما شعرای عارف را دیده‌اید که در هیچ غزلی از گرسنگی و تشنگی و گرمای هوا و نداشتن خانه ناله نکرده‌اند، بلکه تمام ناله آنان از هجر محبوب و معشوق بوده است.

 

نسخه شفا بخش الهی

نسخه‌ای را که حضرت حق به عنوان طبیب عشق برای بیمارانش نوشته، نسخه کاملی است. پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «یا عبادالله أنتم کالمرضی و رب العالمین کالطبیب فصلاح المرضی فیما یعمله الطبیب و یدبره لا فیما یشتهیه و یقترحه ألا فسلموا الله أمورکم تکونوا من الفائزین».[3] او نسخه‌اش کامل است و یک قسمت نسخه‌اش را وحی تشکیل می‌دهد که قرآن است:[4] و یک قسمتش هم قول معصوم است[5].

 

شرط پذیرش به دریای رحمت

 حالا عمده‌ترین مسئله‌ای که می‌ماند عملکرد ماست، زیرا به قول فلاسفه، فاعل کار خودش را کرده است و الان نوبت انسان است که به عنوان قابل، باید پذیرش خود را نسبت به کار آن فاعل نشان دهد و علماً و عملاً به رحمت محبوب و مولایش متصل شود؛ یعنی بفهمد که محبوبش چه می‌گوید و بعد هم مطابق خواسته او کار کند. این کار هم، کار سنگینی نیست ولی چون ما وارد این جاده نشده‌ایم دورنمای جاده مسئله را به ما سنگین نشان می‌دهد. اگر کسی به حرف‌های خدا توجه کند می‌ببیند که واقعاً کار سنگینی نیست. پیامبر خدا (ص) بیان می‌کند که خداوند فرمود: اگر بنده من یک وجب به سوی من بیاید من یک ذراع به سوی او می‌آیم و اگر او یک قدم بیاید من ده قدم می‌آیم.[6] به عبارت دیگر می‌فرماید که تو درِ قبول را به روی خودت باز کن تا من هم در رحمتم را به روی تو باز کنم:  [7] تو درِ پذیرش را باز کن و بفهم من چه می‌گویم تا اینکه من هم تو را داخل دریای رحمت خود کنم. چون حرف من، احسن، اقوم و اجمل حرف‌هاست، تو آن را خوب بفهم. و وقتی بفهمی که من چه می‌گویم برایت روشن می‌شود که هر‌چیزی را که می‌گویم برای تو سود و نفع ابدی دارد. و نیز ببین آنچه من گفته‌ام به اندازه یک پوست جو هم منفعت آن به خودم برنمی‌گردد.

 

تفاوت سخن خدا با سخن دیگران

در عالم چند دسته‌اند که برای منافع مادی خود حرفی را نزده‌اند. اولی آن‌ها خداست. او نیاز ندارد و نمی‌خواهد مرا به کارهایی تحریک کند که خودش سود ببرد. امیرمؤمنان (ع) می‌فرماید: «لانه لا تضره معصیة من عصاه ولا تنفعه طاعة من اطاعه».[8] اگر تمام عالم مطیع او شوند سودی برایش ندارد و اگر همه هم مخالف او شوند ضرری به او نمی‌رسد.

اما اگرخداوند اصرار دارد که حرف او را بفهمم برای این است که در آن صورت، دیگر حاضر نمی‌شوم تا آخر عمر حرف غیر او را بشنوم و اینقدر فهمیده می‌شوم که درک می‌کنم کسانی که در غیر مسیر خدا هستند وقتی با من حرف می‌زنند می‌خواهند مرا حمال امیال و شهوات خودشان قرار دهند و می‌خواهند از من بار بکشند. مثلاً دیگران وقتی درباره زن حرف می‌زنند زن را برای خودشان می‌خواهند، اما وقتی خدا حرف می‌زند زن را برای خود زن می‌خواهد. پس اگر به زن می‌گوید که خودت را بپوشان چون نفعش برای خود زن است. این حقیقت را حضرت مریم (س)، خدیجه کبری(س)، حضرت زهرای مرضیه (س)، زینب کبری (س) و آسیه (س) فهمیده‌اند و بُرد کرده‌اند. مگر شما شب گذشته، قرآن به سرتان نبود(س)  و زار زار به پهنای صورتتان اشک نریختید و خدا را به حق کل مردان و زنان مؤمن که خدا در کتابش از آن‌ها مدح کرده قسم ندادید؟ و این شامل همه این زنان می‌شود. پس خدا هر‌چه گفته به نفع خودم بوده که حرف دیگران را هم خوب بفهمم و بدانم که دیگران مرا مثل گوشت قربانی می‌خواهند. یکی پولم را و یکی جمالم را و دیگری هم زندگی و دین مرا می‌خواهد و هر‌گرگی به تناسب خودش دهانش را باز کرده و از من چیزی می‌خواهد. البته آن‌ها هم سعی می‌کنند شیرین حرف بزنند و تلخ حرف نمی‌زنند.

 دومین دسته‌ای که نفع خود را در نظر ندارند پیامبرانند. اولین حرف پیامبران در بین امت خود این بود که: «وَ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ»[9]، ما دعوتتان می‌کنیم ولی هیچ چیزی هم نمی‌خواهیم، نه از شما خانه می‌خواهیم و نه لباس و نه نان و آب.

هیچ پیامبر و امامی هم حتی برای یک بار دست به طرف مردم دراز نکرده و بلکه به مردم عطا هم کرده است. در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم: «اقمتم الصلوة وآتیتم الزکاة».

بنابراین، خداوند هیچ چیز از ما نمی‌خواهد و اگر یک وقت چیزی هم خواسته، اراده کرده که بیشتر به ما بدهد. در قرآن مجید می‌فرماید:[10]  و نیز می‌فرماید که اگر تو یک خوبی انجام دهی من چند برابر آن را به تو برمی‌گردانم.[11]

 

تکلیف ما در برابر نسخه الهی

 اما اکنون تکلیف من در مقابل این نسخه الهی چیست؟ اول، فهم درست این نسخه است که من به طور عمقی بفهمم که محبوب و معشوق و مولایم چه گفته است؟ به قول امیرمؤمنان (ع) گروهی هستند که اگر کلام محبوب را درست بفهمند هوششان وقف برآن می‌شود: «وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم».[12] این گروه فقط به حرف خدا و پیامبران و ائمه و علمای ربانی گوش می‌دهند، چون می‌دانند که این‌ها هرچه می‌گویند خیر آن‌ها را می‌خواهند، ولی دیگران هر‌چه می‌گویند می‌خواهند که از آن‌ها بگیرند. و ما چون مؤمن هستیم باید خردمند، عاقل و زیرک باشیم: «المومن کیس عاقل».[13]

بنابراین، مؤمن دو کار می‌کند: یکی اینکه گوش به حرف هیچ کس غیر از خدا نمی‌دهد و وقتی هم گوش می‌دهد خوب می‌فهمد و می‌گوید: «سمعنا و اطعنا».[14] و دوم اینکه به آنچه می‌فهمد عمل می‌کند.

 

معنا و ارکان تقوا

اکنون با توجه به این مسائل که گفته شد به سخن امیرمؤمنان (ع) برگردیم که ایشان در توضیح سخن پیامبر اکرم (ص) فرمود: «تزوّدوا رحمکم الله»[15] به پا خیزید و کاری برای خودتان کنید تا خدا همه شما را رحمت کند. بهترین کاری هم که در این عالم می‌توانید انجام دهید تقوا است. من برای اینکه بدانم تقوا چیست، به کتاب‌های متعدد مراجعه می‌کردم و دیدم هر‌کسی چیزی می‌گوید. در آخر به فکرم رسید که مجموع گفته‌های خدا در قرآن و سخنان پیامبر و ائمه و فلاسفه و حکما و عرفا را در این باره ببینم. بالاخره به این نتیجه رسیدم که حقیقت تقوا از سه رکن تشکیل می‌شود. یعنی اگر این سه قسمت را کنار هم بگذاریم تقوا درست تفسیر می‌گردد.

رکن اول، عمل صالح است که آن هم بر دو نوع است: یک نوع، عمل صالح بدنی است و نوع دیگرش عمل صالح مالی. این عمل صالح می‌تواند نماز و روزه یا حج و جهاد و سرکشی به خانه یتیم و عیادت مریض یا اعمال دیگر باشد.

رکن دوم تقوا نیز ترک همه محرمات درونی و برونی است. ترک یعنی اینکه مؤمن، همه صفات زشت مثل حسد، کبر، ریا، غرور، نفاق و سوء ظن و نیز همه گناهان بیرونی مانند شراب، زنا، نگاه و لمس بدن نا محرم، ربا و ظلم و ستم را کنار بگذارد.

رکن سوم تقوا هم اخلاق الهی است که شخص به اوصافی چون کرامت، شرافت، وقار و ادب متخلق بشود. اگر کسی این سه رکن را در خود متحقق سازد، اهل تقوا و هم‌رنگ خدا شده است. در دعاهایمان هم می‌خوانیم: «یا اهل التقوی والمغفرة»[16]‌ای خدایی که خودت نیز اهل تقوایی! می‌گوییم که ای خدا عمل و اخلاق تو، نفی ظلم است و این همان تقواست:[17] در عمل نیز کوچک‌ترین ظلم و ستمی از او سر نزده و نمی‌زند. در اخلاق هم که اکرم الاکرمین، اجود الاجودین و ارحم الراحمین است. دعای جوشن کبیر هم بیانگر اخلاق اوست. بنابراین، همان‌گونه که خدا اهل تقواست، مؤمنان نیز به این نسخه رحمت باید پایبند باشند و به آن عمل کنند تا به منبع رحمت الهی متصل شوند.

 

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 


 



[1]. اعراف (7): 50؛ و دوزخیان بهشتیان را آواز می‌دهند که از آب [خوشگوار] یا از آنچه خدا روزی شما فرموده بر ما فرو ریزید. [بهشتیان] گویند: خدا آب و نعمت‌های بهشتی را بر کافران حرام کرده است.

[2]. مطففین (83): 15؛ این چنین نیست که آنان می‌پندارند، بلکه اینان در آن روز از پروردگارشان محجوب‌اند.

 

[3]. ارشاد القلوب: 1/ 153؛ احتجاج: 1/ 42.

[4]. یونس (10): 57؛ ای مردم! یقیناً از سوی پروردگارتان برای شما پند وموعظه‌ای آمده، و شفاست برای آنچه [ازبیماری‌های اعتقادی و اخلاقی] در سینه‌هاست، و سراسر هدایت و رحمتی است برای مؤمنان.

[5]. انبیاء (21): 107؛  و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.

[6]. عوالی اللآلی: 4/ 116. عن النبی (ص) أنه قال إذا دنا العبد إلی الله تدلی الله إلیه و من تقرب إلیه شبرا تقرب إلیه ذراعا و من تقرب إلیه ذراعا تقرب إلیه باعا و من أتاه مشیا جاءه هرولة و من ذکره فی ملإ ذکره فی ملإ أشرف و من شکره شکره فی مقام أسنی و من دعاه بغیر لحن أجابه و من استغفره غفر له و إذا أراد الله بعبد خیرا فتح عینی قلبه فیشاهد بها ما کان غائبا عنه.

 

[7]. عنکبوت (29): 69؛ وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛ و کسانی که برای [به دست آوردن خشنودی] ما [با جان و مال] کوشیدند، بی‌تردید آنان را به راه‌های خود [راه رشد، سعادت، کمال، کرامت، بهشت و مقام قرب] راهنمایی می‌کنیم؛ و یقیناً خدا با نیکوکاران است.

 

[8]. الامالی، صدوق: 570، مجلس 84؛ قال امیر المؤمنین (ع) فی خطبة: فإن الله عز و جل خلق الخلق حیث خلقهم غنیا عن طاعتهم آمنا لمعصیتهم لأنه لا تضره معصیة من عصاه منهم و لا تنفعه طاعة من أطاعه منهم و قسم بینهم معایشهم و وضعهم فی الدنیا مواضعهم.

[9]. شعراء (26):  109، 127، 145، 164 و 180؛ وَ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِی إِلاَّ عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ و من از شما بر ابلاغ رسالتم هیچ پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانیان است.

 

[10]. بقره (2): 245؛ کیست که برای جلب خوشنودی خدا «به نیازمندان» قرض‌الحسنه بپردازد، تا آن را برایش چندین برابر بیفزاید؟ و خداست که [روزی را] تنگ می‌گیرد و وسعت می‌دهد؛ و [همه شما را برای دریافت پاداش] به سوی او بازمی‌گردانند.

[11]. انعام (6): 160؛ هر‌کس کار نیک بیاورد، پاداشش ده برابر آن است، و آنان که کار بد بیاورند، جز به مانند آن مجازات نشوند و مورد ستم قرار نمی‌گیرند.

[12]. نهج البلاغه، خطبه همام؛ بحارالانوار: 64/ 315؛ قال امیرالمؤمنین (ع) فی صفات المؤمن: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیهُمُ التَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ.

[13]. غرر الحکم: 89.

[14]. بقره (2):  285؛ آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ إِلَیکَ الْمَصِیرُ؛پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده، ایمان آورده، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش، ایمان آورده‌اند [و بر اساس ایمان استوارشان گفتند:] ما میان هیچ‌یک از پیامبران او فرق نمی‌گذاریم. و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا! آمرزشت را خواهانیم و بازگشت [همه] به سوی تو است.

 [15]. بحار الانوار: 70/ 106؛ الارشاد: 1/ 234.

[16]. اصول کافی: 2/ 545؛ باب الدعاء فی أدبار الصلوات؛ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یقُولُ إِذَا فَرَغَ مِنَ الزَّوَالِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِجُودِک وَ کرَمِک وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِمُحَمَّدٍ عَبْدِک وَ رَسُولِک وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِمَلَائِکتِک الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیائِک الْمُرْسَلِینَ وَ بِک اللَّهُمَّ أَنْتَ الْغَنِی عَنِّی وَ بی‌الْفَاقَةُ إِلَیک أَنْتَ الْغَنِی وَ أَنَا الْفَقِیرُ إِلَیک أَقَلْتَنِی عَثْرَتِی وَ سَتَرْتَ عَلَی ذُنُوبِی فَاقْضِ لِی الْیوْمَ حَاجَتِی وَ لَا تُعَذِّبْنِی بِقَبِیحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّی بَلْ عَفْوُک وَ جُودُک یسَعُنِی قَالَ ثُمَّ یخِرُّ سَاجِداً وَ یقُولُ یا أَهْلَ التَّقْوَی وَ یا أَهْلَ الْمَغْفِرَةِ یا بَرُّ یا رَحِیمُ أَنْتَ أَبَرُّ بی‌مِنْ أَبِی وَ أُمِّی وَ مِنْ جَمِیعِ الْخَلَائِقِ اقْبَلْنِی بِقَضَاءِ حَاجَتِی مُجَاباً دُعَائِی مَرْحُوماً صَوْتِی قَدْ کشَفْتَ أَنْوَاعَ الْبَلَایا عَنِّی.

[17]. آل عمران (3): 182؛ این [عذاب] به خاطر گناهانی است که با دست خود پیش فرستادید، و گرنه خدا به بندگان ستمکار نیست.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه