قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نعمت های الهی - جلسه چهارم - (متن کامل + عناوین)

 

منافع مصرف درست نعمت‌ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاة و السلام علی سید الانبیاء والمرسلین ابی القاسم محمد وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین

نعمت‌‌هایی که خداوند متعال به انسان‌ها عنایت فرموده، اعم از نعمت‌های مادی و معنوی، برای هر یک از آنها راه مصرفی قرار داده است. نعمت‌ها در درجه اول باید شناخته شوند، چراکه اگر انسان نعمتی را به‌خصوص نعمت‌های معنوی را نشناسد، از بهره‌های ارزشمند و بسیار آنها در این دنیا و در آخرت محروم می‌شود و محرومیت هم ضرر است.

بعد از آن‌‌که نعمت‌ها را شناخت که از جانب وجود مقدس خداوند متعال است، لازم است که راه خرج آنها را نیز بشناسد. فلسفه بعثت انبیای گرامی، امامت ائمه طاهرین، فقاهت فقیهان، ولایت اولیا و عرفان عارفان واقعی هم برای همین بوده که مردم نعمت‌ها را بشناسند و راه هزینه کردنش را نیز بدانند.

 

گسترش عدالت

نعمت‌ها وقتی در راه صحیح خودش خرج شود، دو منفعت عظیم نصیب انسان می‌کند؛ اول این که هر نعمتی به‌جا خرج شود تجاوز و ظلم از بین می‌رود و نور عدالت بر تمام شئون زندگی انسان گسترش می‌یابد.

کتاب‌‌هایی که در باره عدل نوشته شده، به‌خصوص المفردات راغب اصفهانی که تمام لغات قرآن کریم را مورد بحث لغوی عمیق قرار داده عدل را این طور معنا کرده‌اند: «وَضْعُ  الشّى ء فِي مَوْضِعِه »؛[1] هر چیزی را به جای خود قرار دادن عدالت است. 

وقتی عدالت همه جا را فرا بگیرد، نظام زندگی مثل نظام جهان خلقت منظم می‌شود. درباره جهان خلقت، پیامبراکرم(ص) می‌فرماید: «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْض »[2] برپایی عالم از بركت عدالت است.

یک مسیحی می‌گوید: من اگر بخواهم امیرمؤمنان(س) را تعریف بکنم فقط همین کلمه را درباره آن حضرت می‌گویم که او امام عادل است.[3] یعنی وقتی گفتم امام عادل، شما می‌فهمید که من وجود مقدس او را به هر حقیقتی تعریف کرده‌ام.

 

 پیامدهای بیعدالتی

از نظر پروردگار بزرگ عالم، پس از پیامبر اکرم(ص)، فقط وجود مقدس امیرمؤمنان(س) باید به جای ایشان قرار می‌گرفت، اما چون به پیروی از هوا و هوس جای آن حضرت را به غیر از او سپردند، سر از حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس در آورد و جامعه اسلامی حدود صد سال گرفتار بنی‌امیه و ششصد سال گرفتار بنی‌عباس شد. چه کسی می‌تواند پروندة این هفتصد سال را ورق بزند و نبیند که چه محرومیت‌هایی بر سر بشریت آمده است؟ همچنین چه ضربه‌‌هایی به تمدن، اخلاق و انسانیت خورده و چه فقر مادی و معنوی گریبان مردم را فراگرفته است! والله قسم امروز هم امت اسلام هنوز ضرر بنی‌‌امیه و بنی‌‌عباس را تحمل می‌کنند، چون‌که بعد از مرگ پیامبر، به عدالت حکم نکرد و در همه چیز حتی در فکر مردم، انحراف پدید آمد.

اما اگر هر چیز سر جای خودش قرار بگیرد و نعمت وجود امیرمؤمنان(س) هم سر جای خودش باشد، آن وقت زمینة رشد بنی‌‌امیه و بنی‌‌عباس پیدا نمی‌شود. حکومتِ مملکت وقتی حکومت عقل و حکومت الهی نباشد وضع مردم به همان جایی می‌رسد که تا 22 بهمن بود. ملت ما ضربه‌‌هایی خوردند که قابل جبران نیست. در این حکومت نابحق 57 سالة آنها، چقدر دختر و پسر و مرد و زن بر سر مسائل عشقی خودکشی کردند و چه زنانی از خط سیرِ آسیه، مریم، خدیجه و فاطمه زهرا3 بیرون رفتند و بعد از بیرون رفتنشان چه مفاسدی ایجاد کردند؟ اگر در طول این پنجاه و هفت سال بخواهند آمار بچه‌های متولد شده از زنا را بدهند معلوم نیست چقدر بشود. و این مصائب را چه کسی می‌تواند جبران کند؟

وقتی شهوت سر جای خودش مصرف نشود ابن‌زیادها در جامعه زیاد می‌شود، وقتی نعمتِ چشم سر جای خودش مصرف نشود، بعد از پنج‌شش ماه رابطه فرد با همسرش قطع می‌شود، وقتی نعمت گوش سر جای خودش مصرف نشود اوضاع اعصاب بدنش به هم می‌خورد و بعد از مدتی ناراحتی معده و کلیه و قلب به وجود می‌آید. این که پروردگار عالم اصرار دارد نعمت‌ها را به جا مصرف کنید، برای این است که درست مصرف کردن نعمت‌ها، عدل ظهور پیدا می‌کند و در بی‌جا مصرف شدنشان، ظلم، تجاوز، فحشا، منکرات و فساد متولد می‌شود و جامعه در امان نمی‌ماند. گمان نکنید.

اگر جامعه بد بشود شما و زن و بچه‌تان در امان می‌مانند. آتش وقتی در دنیا روشن شود، بر خلاف قیامت، خشک و تر را با هم می‌سوزاند. بر سر آنهایی که نعمت را بیجا مصرف کرده‌اند بلاهایی آمده که قابل جبران نیست. آنان دچار عذاب وجدان‌اند و کاری هم نمی‌توانند انجام بدهند.

 

پشیمانی بیحاصل

یک بار درخیابان مردی مرا دید و با گریه گفت: من محتاج یک دعا هستم. گفتم: چه شده؟ گفت: من تازه بیدار شده‌ام، یک زن و هفت بچه دارم و آنها کاملا بی‌دین‌‌اند و من در بی‌دینی‌شان نقش داشته‌ام. گفت چهار دخترم بی حجابند و سه تا پسرم نیز بی‌دین آخرین مدلند و من محتاج به یک دعا هستم. آتش گرفته بود، چراکه بیدار شده بود و می‌دید که نعمت‌های الهی را در غیر راه خودش مصرف کرده است. حالا هم محاسنش سفید شده و نزدیک مرگ است و باید در عالم آخرت جواب خراب شدن هشت انسان را، بلکه نسل بعدی آنها را هم که فاسد می‌شوند بدهد.

حالا اگر خودش هم مثل فضیل بن عیاض[4] یک مرتبه توبه کند، اما بقیه را که باید در قیامت پاسخ‌گو باشد. این آقا در حالی که بنا و معمار نبوده است دست به بنایی و معماری زده و خلاف معمار هستی کار کرده است. حالا که بیدار شده فهمیده که این‌کاره نبوده است. گفتم: حالا چه دعایی می‌خواهی؟ گفت: می‌خواهم اگر خدا قبول بکند این زن من با این هفت فرزندم یک لحظه توجهی به دین بکنند و در همان یک لحظه هم بمیرند، چون بار عجیبی را بر دوشم احساس می‌کنم و نمی‌دانم چه کاری باید انجام بدهم!

شما اگر به تاریخ همه مجرمین عالم مراجعه کنید می‌بینید که همه آنها در آخر کارشان پشیمان شده‌اند. ما یک مجرم نداریم که پشیمان نشده مرده باشد. من چند بار زندگی‌نامه هیتلر را خوانده‌ام. روزی که در کاخ صدارت عظمای آلمان به زیرزمین رفته بود، خودش و همسرش با هم قرار گذاشتند که اول همسرش را و بعد خودش را بکشد. آن لحظات آخر دو ماموری که مراقب او بودند و از او خبر داشتند، آمدند و گفتند که این بدبخت به چه پشیمانی دچار شده بود. در کتاب‌ها نیز نوشته‌‌اند عصر عاشورا وقتی که تمام اهل بیت کشته شدند و دشمن خیمه‌ها را آتش زد، همین که آفتاب غروب کرد بیشتر آنهایی که در کربلا بودند و به ظاهر پیروز شده بودند از عمر سعد گرفته تا سرباز معمولی، گاهی که به همدیگر خیره می‌شدند این آیه را می‌خواندند:

)خَسِـرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخـُسْـرانُ الْمـُبین ([5]

امیرمؤمنان(س) می‌فرماید: نگاه نکن که الان در خیمة گناه هستی و خیلی به تو خوش می‌گذرد، وقتی صبح شود در روشنایی صبح می‌فهمی چه بلاها بر سر خودت آورده‌ای![6]

بنابراین اگر نعمت در جای خودش مصرف شود، دنیا آباد و جامعه نیز سالم می‌گردد و این منفعت اولِ به‌جا مصرف کردن نعمت‌هاست که عدالت را به وجود می‌آورد.

 

طهارت سازی

اما منفعت دوم به جا مصرف کردن نعمت‌ها، طهارت‌سازی است، طهارتی که انسان را لایق مقام قرب و لقای الهی می‌کند. البته این لقا، لقای مادی نیست، بلکه لقای معنوی است و در آن پیشگاه، فقط مردم پاک راه دارند و بس.

شما توجه کنید نماز که می‌خواهید بخوانید، لازم است دارای سه طهارت باشید؛ طهارت از حَدَث، طهارت از خُبث و طهارت از فضولات. طهارت از حدث مثل طهارت از بول و غائط، که حتما بدن باید از این موارد پاک باشد. طهارت از خبث هم با غسل و تیمم و وضو امکان پذیر است. طهارت از فضولات نیز این است که در نماز ناخن‌های بلند و کثیف، و لباس کثیف و آلوده نداشته باشید. باادب، آراسته، تمیز، با لباس خوب و بدن پاکیزه، و با ناخن و موی تمیز، و همچنین با عطر و انگشتر عقیق و با قیافه آراسته به عبادت بپردازید که خداوند فرموده است: )خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد([7]

اما در موضوع لقا و قرب حق نیز سه طهارت بسیار لازم است؛ یکی طهارت جوارح، یکی طهارت دل و دیگری طهارت سر است؛ و تا اینها نباشد انسان بدانجا راه ندارد.

 

 

طهارت جوارح

طهارت جوارح یعنی این که چشم از همه محرمات باید پاک باشد وگرنه لایق دیدار ملکوت نمی‌شود، گوش هم باید صداهای حرام را نشنود وگرنه لایق شنیدن ندای )یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمـُطْمَئِنَّة ارْجِعی إِلى رَبِّك ( نمی‌گردد.

در قرآن کریم دو «ارجعی» یعنی درخواست بازگشت وجود دارد که یکی از آنها انسان را بسیار شاد می‌کند و دیگری انسان را بسیار غصه‌دار می‌سازد. خداوند به انسانی که طهارت جوارح و دل و طهارت سر دارد به هنگام مردنش می‌گوید:

)یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمـُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعی إِلى رَبِّكِ راضِیةً مَرْضِیةً * فَادْخُلی فی عِبادی * وَ ادْخُلی جَنَّتی (.[9]

این خطاب را هم خودش مستقیم فرموده، نه این که به ملائکه بگوید بروید به بنده‌ام این جمله را بگویید.

اما درخواست برگشت دیگر که انسان را بسیار غمگین می‌کند، جایی است که مرگ مجرم نزدیک شده و پرده‌ها کنار رفته است و او آثار قیامتی کارهایش را می‌بیند. خدا هم با او قهر کرده و می‌خواهد با او حرف بزند. پیامبر و امیرمؤمنان و ابی‌عبدالله: و ملائکه رحمت هم با او قهر کرده‌اند و فقط ملائکه عذاب دور بستر او در حال چرخیدن‌اند. قرآن مجید می‌گوید: تازیانه عذاب هم در دست آنان است.[10] در اینجا فقط خودش درخواست برگشت دارد و می‌گوید مرا به دنیا برگردانید: )رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَکْتُ( اما در پاسخش می‌گویند: )کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی يَوْمِ يُبْعَثُونَ([11]

تفاوت این دو درخواست در آن است که آن‌جا خدا به عاشقش می‌گوید: پیش من بیا و در دنیا ماندنت بس است ولی در این‌جا مجرم می‌گوید: می‌خواهم بیایم و مرا برگردان، چون بد بودم و بد کردم و می‌خواهم خودم را پاک کنم و بعد به نزدت بیایم.

 بنابراین، طهارت جوارح، نعمت را به جای خود مصرف کردن است. پاکی جوارح به این است که با دست، قدم، شکم و دیگر اعضای بدن، کار خلاف انجام نگیرد. تازه این یک مرحله است. برای کسانی که پاکی جوارح دارند چند علامت ذکر کرده‌اند. می‌گویند: زبانشان مترنم به ذکر است، چشم آنها واله محبوب است. به سر قبر‌ها می‌روند، عیادت مریض می‌روند، به دلجویی یتیم می‌روند، دل آنها برای کار کردن پر می‌زند، کسل و سست نمی‌شوند و از جا به در نمی‌روند.

 

طهارت دل

پاکی دوم، پاکی دل است. دل باید از عجب، حسد، کبر، حرص و ریا پاک شود. ریا چشمه اطاعت از خدا را می‌خشکاند و آدم، مطیع نفس خود می‌شود. وقتی نماز می‌خوانم که نفس من از تعریف مردم خوشش بیاید و وقتی کار خیر می‌کنم که نفسم خوشش بیاید. کبر هم باب رفاقت را می‌بندد. حرص هم حق مردم را پایمال می‌کند و حسد نیز آیینه تجلی او را می‌شکند.

 

طهارت سر

یکی هم طهارت سر است. یعنی عمق دل و ذات وجود از غیر خدا پاک شود.

قرآن مجید می‌فرماید:

)قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرْهُم ([12]؛ فقط بگو خدا و بقیه را رها کن.

شما وقتی گفتید خدا، مرکز دایره می‌شوید و دنیا دور شما می‌چرخد نه شما دور دنیا. و هر چیز هم دور شما می‌چرخد به چرخیدنش افتخار می‌کند. لقمه نان جو وقتی در دهان پیامبر می‌رفت صدای شُکر آن لقمه را ملکوت می‌شنید. والله چون طهارت سر پیدا کنی، لقمه‌ای که می‌خوری برای تو شادی می‌آورد، چون آن لقمه در فضای وجود تو به رقص می‌آید.

در رقص درآید فلک از زمزمه عشق     چونان که شتر بشنود آواز حُدی را[13]

اگر طهارت سر پیدا کنی همه ناراحت تو هستند ولی تو راحت هستی؛ همه می‌کوشند به تو برسند ولی تو به او رسیده‌ای و دیگر دغدغه‌ای نداری: )قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرْهُم (.

 

محاکمه یوسف(س)

زلیخا هفت سال با یوسف مرافعه داشت، آخرش یک روز این زن زیبای مصری یوسف را محاكمه كرد. این از عالی‌ترین محاکمه‌های تاریخ بشر است. او گفت: تو هفت سال در این کاخ هستی، الله اکبر از پاکی تو! چرا یک‌دفعه به من نگاه نکردی؟ زیباترین زن مصر در کاخ، در اتاق‌های خلوت، نوکر و کنیز هم نبوده که حواسش به آنها باشد. در سالن آیینه کاری و آن زینت‌آلات، هفت سال تو یک بار سرت را بلند نکردی قیافه مرا ببینی، آخر من که تو را دوست دارم؟ گفت: اگر من تو را نگاه بکنم کور می‌شوم و او را دیگر نمی‌توانم ببینم، چون اگر تو را ببینم برای مدت کوتاهی است اما می‌خواهم به طور دائم کس دیگر را ببینم، مگر قیافه تو چند روز دیگر باقی می‌ماند.[14]

آری این شرح حال کسانی است که بابا طاهر در وصفشان می‌گوید:

 

ماها هم شب‌ها یک کلمه با او حرف بزنیم و بگوییم ما نمی‌توانیم تو را ببینیم، ولی تو که می‌توانی ما را ببینی و می‌توانی خودت را به ما نشان بدهی. اگر یک دفعه تو را ببینیم، دیگر به جاهای دیگر نگاه نمی‌کنیم و فقط تو را نگاه می‌کنیم. و آن وقت از قول آنها می‌خوانیم:

 

او گفت: یوسف، تو مرا ندیدی، اما من تو را دیدم. چشم‌های خیلی قشنگی داری. گفت: اتفاقا این چشم‌های قشنگ من اولین عضوی است که در قبر بر صورت من می‌ریزد و تو به چه دل بسته‌ای؟ در آن فشار و حرارت قبر، گونه‌ها و صورت و حدقه باد می‌کند و چشم را بیرون می‌اندازد. او گفت: یوسف بوی خیلی خوبی داری. گفت: روز چهارم یا پنجم بیا قبر را بشکاف ببین از بوی بدِ بدنم تا به کجا فرار می‌کنی![17] او گفت: یوسف، برخیز و روی این فرش‌های حریر من آن چیزی را که از تو می‌خواهم برآورده کن. گفت: اگر من این کار را بکنم حقی که در بهشت برای من قرار داده‌‌اند از دستم می‌رود و این معامله بسیار خطرناکی است و من نمی‌كنم.

گفت: پس بیا نزدیک من بشین. گفت: اگر به تو نزدیک شوم از او دور می‌شوم، آخر چگونه من تو را با او مقایسه کنم؟ من به تو نزدیک بشوم و از او دور شوم آیا می‌ارزد؟ آخر زلیخا عصبانی شد و گفت: من امروز تو را به دست شکنجه‌گران مخوف زندان‌های مصر می‌سپارم. گفت: الحمدلله، به محض این که مرا به دست شکنجه‌گران بسپاری، او مرا خریده است. قرآن در باره این قسمت آخر محاکمه می‌فرماید: وقتی او را به زندان انداختند آغوش گرم پروردگار او را خرید و در نتیجه یوسف گفت: )رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْه ([18]

 و بعد هم دیدید که براثر مصرف درست نعمت‌ها، وحی به دور یوسف چرخید و 112آیه در قرآن در باره او نازل شد.

هرگز نمیرد آن‌‌که دلش زنده شد به عشق         ثبت اسـت بــر جــریده عالم دوام مــا[19]

 

پی نوشت ها:

 




[1]. مفردات راغب، مدخل عدل؛ نهج البلاغه صبحی صالح، کلمات قصار 447.

[2]. عوالی اللئالی: 4 / 103؛ الکافی: 5/266.

[3]. الامام علی7 صوت العدالهٔ الانسانیهٔ، جورج جرداق.

[4]. از اکابر عباد و صلحا و در حدیث مورد اعتماد و از مشاهیر قرن دوم هجری. لغت نامه دهخدا؛ تذکرهٔ الاولیاء.

[5]. حج (22): 11؛ اینان دنیا و آخرت را از دست داده‌اند، و این همان خسارت آشکار است‌.

[6]. بحار الانوار: 70 / 350؛ الخصال: 2 / 610.

[7]. اعراف (7) : 31؛ ... در هر عبادتگاهی زینت مادّی و معنوی خود را متناسب با مکان عبادت و خود عبادت همراه خود بردارید.

[8]. حافظ.

[9]. فجر (89): 27 ـ 30؛... ای روح آرام یافته. به سوی پروردگارت بازگرد. در حالی که تو از او خشنودی و او هم از تو خشنود است. پس در بین بندگان راستینم درآی. و در بهشت ویژه‌ام وارد شو.

[10]. انفال (8) : 50. ﴿وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْـرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُم... ﴾؛ و اگر ببينى كافران را هنگامى كه فرشتگان(مرگ)، جانشان را مى گيرند و بر صورت و پشت آنها مى زنند و(مى گويند:) بچشيد عذاب سوزنده را(،به حال آنان تأسف خواهى خورد)!

[11]. مؤمنون (23): 99 ـ 100؛ پروردگارا! مرا به دنیا برگردان... چنین نیست که می‌گویی: بدون تردید این سخنی بی‌فایده است که او گویندۀ آن است و پیش رویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته می‌شوند.

[12]. انعام (6) : 91؛ بگو: فقط خدا. سپس آنان را رها کن تا در بیهوده‌گویی و بازیگری‌شان فروروند!

[13]. وحدت کرمانشاهی (دیوان).

[14]. اقوال الائمهٔ: 5 / 25؛ الدعوات: 124؛ بحار الأنوار: 12 / 270 عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ مَكَثَ يُوسُفُ(س) فِي مَنْزِلِ الْمَلِكِ وَ زَلِيخَا ثَلَاثَ سِنِينَ ثُمَّ أَحَبَّتْهُ فَرَاوَدَتْهُ فَبَلَغَنَا وَ اللهُ أَعْلَمُ أَنَّهَا مَكَثَتْ سَبْعَ سِنِينَ عَلَى صَدْرِ قَدَمَيْهَا وَ هُوَ مُطْرِقٌ إِلَى الْأَرْضِ لَا يَرْفَعُ طَرْفَهُ إِلَيْهَا مَخَافَةً مِنْ رَبِّهِ فَقَالَتْ يَوْماً ارْفَعْ طَرْفَكَ وَ انْظُرْ إِلَيَّ قَالَ أَخْشَى الْعَمَى فِي بَصَـرِي قَالَتْ مَا أَحْسَنَ عَيْنَيْكَ قَالَ هُمَا أَوَّلُ سَاقِطٍ عَلَى خَدِّي فِي قَبْـرِي قَالَتْ مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ قَالَ لَوْ سَمِعْتِ رَائِحَتِي بَعْدَ ثَلَاثٍ مِنْ مَوْتِي لَهَرَبْتِ مِنِّي قَالَتْ لِمَ لَا تَقْرُبُ مِنِّي قَالَ أَرْجُو بِذَلِكِ الْقُرْبَ مِنْ رَبِّي قَالَتْ فَرْشِيَ الْحَرِيرُ فَقُمْ وَ اقْضِ حَاجَتِي قَالَ أَخْشَى أَنْ يَذْهَبَ مِنَ الْجَنَّةِ نَصِيبِي قَالَتْ أُسَلِّمُكَ إِلَى الْمُعَذِّبِينَ قَالَ إِذاً يَكْفِيَنِي رَبِّي. »

[15]. بابا طاهر عریان.

[16]. همان.

[17]البته ابدان پیامبران و معصومان و اولیای الهی، سالم می‌ماند. حضرت یوسف(س) نیز دربارة کلیت انسان‌ها سخن گفته است. ر.ک: بحارالانوار: 7/43، ح21 و 8/144.

[18]. یوسف (12) : 33؛ پروردگارا! زندان نزد من از کار زشتی که بانوی کاخ و دیگر زنان مرا به آن دعوت می‌کنند محبوب‌تر است.

[19]. حافظ. 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه