قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

میدان کربلا، روز عاشورا و شهادت سبط نبی(ص)

 

به میدان رفتن عزیز زهرای مرضیه(س) حضرت ابا عبدالله الحسین(ع)و شهادت ایشان

 

شدیدترین و کوبنده ترین و سخت‌ترین مصیبتی که در کربلا حادث شد و  بر موجودات، آسمان‌ها، و زمین و جنّ و انس، و بر فرشتگان، و انبیا و اولیا گران شهادت حضرت سیدالشهدا امام حسین(ع)  بود.

 

 مصائب حضرت(ع) را اهل‌بیت و امامان: چه به صورت زیارت و چه به صورت روایت و دانشمندان به صورت تاریخ کربلا، در کتاب‌هایی مثل ارشاد، منتخب طریحی، مقتل ابومخنف، لهوف سید ابن طاووس، فرسان الهیجاء، أعیان الشيعة، منتهی الآمال، ذريعة النجاة، نفس المهموم، کامل الزیارات، نقل کرده‌اند.[1]

 

یک مطلب مهم که بر شیعه لازم است به عنوان یک گنج معنوی از آن بهره‌مند باشد و در حفظ آن  بکوشد و به نسل‌های بعدی سفارش کند، گریه و گریاندن بر مصائب حضرت سیدالشهدا(ع)، که همه‌ی انبیا و امامان و اولیا و به فرموده‌ی امام سجاد(ع) همه‌ی موجودات در آسمان ها و زمین، در این گریه و گریاندن شرکت داشتند. امام رضا (ع) می‌فرماید:

 

 نام حسین(ع)، مانند چهار آیه‌ی سجده‌‌دار واجب قرآن است، هر که آن آیات را بشنود واجب است سجده کند، پس کسی که نام حسین(ع) را بشنود، واجب است گریه کند.

 و بر گویندگان مذهبی و مدیحه سرایان است که در سخنرانی‌ها و مردم بدون ذکر مصیبت آن حضرت تمام نکنند. و این حقیقتی است که مراجع و بزرگان به آن اهتمام داشته‌اند. بعضی از فقها فتوا داده‌اند سخنرانی و مداحی مستحب است و اگر کسی در این امر مستحب قرار گرفت؛ ذکر مصیبت امام حسین(ع) در پایان سخنرانی و مداحی واجب است. این فتوایی است که برخی فقهاء به این مسئله فتوا دادند. از جمله مرحوم حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی چنین فرموده‌اند. و حتی بعضی از فقهای بزرگ مانند مرحوم حائری مازندرانی که صاحب صد جلد اثر علمی است، فتوا داده‌اند که هر جا حسینیه ساخته می شود، تمام احکامی که در مسجد بار است، بر حسینیه هم بار است. یعنی همان طوری که قرآن می‌گوید جُنُب نمی تواند وارد مسجد شود، نمی‌تواند وارد حسینیه شود.

 

 وسوسه‌های روشنفکران و غرب‌زدگان و آثار نوشتاری آنان را نسبت به گریه‌ی بر حضرت حسین(ع) و اهل بیت: باید نشخوارهای شیطانی بدانید. بنابراین هم گریه کنید و هم بگریانید و هم سنت گریه را حفظ کنید، واجب است.

 

شیخ طوسی در امالی از معاویة بن وهب نقل می‌کند که امام صادق(ع) فرمود: «کُلُّ الجَزَعِ وَ البُکاءِ مَکروه»[2] هر ناله و فریادی و گریه‌ای مکروه است، «سِوَی الجَزَعِ وَ البُکاء عَلی الحُسین(ع)» مگر جزع و گریه‌ی بر امام حسین(ع). امالی صدوق نقل می کند: امام صادق(ع) به ابوعمّاره فرمود: در مصیبت حسین(ع) برای من شعر بخوان. ابوعمّاره می‌گوید: شعر خواندم، حضرت(ع) گریه کرد، ادامه دادم باز حضرت(ع) گریه کرد، باز هم ادامه دادم حضرت(ع) گریه کرد، تا صدای گریه از میان خانه شنیدم.

 

امام(ع) فرمود: هر کس شعری در مصیبت حسین(ع) بخواند و پنجاه نفر را بگریاند بهشت برای اوست و هرکه بیست نفر را بگریاند و هر که سی نفر را بگریاند و هرکه بیست نفر را و هر که ده نفر را و حتی اگر یک نفر را بگریاند، بهشت برای اوست و هر کسی خودش شعری بخواند و گریه کند، یا خودش را به حالت گریه نشان دهد، باز بهشت برای اوست.[3]

 

البته باید توجه به این نکته داشت که گریه سبب تام نیست، نماز و روزه باید باشد، خمس و زکات باید باشد، حج باید باشد. گریه هم بر حضرت سیدالشهدا(ع) از وسایل بسیار مهم رساندن انسان به بهشت است.

 

امام رضا(ع) به ابن شبیب فرمود: «یابنَ شَبیبٍ إن کُنتَ باکیاً لِشَئٍ فَابَکِ لِلحُسین ابنِ علی (ع) ابن أبی طالِب» اگر بنا باشد به چیزی گریه کنی، برای حسین ابن علی ابن ابی‌طالب(ع) گریه کن. «یا ابن شَبیبٍ إن بَکَیتَ عَلَی الحُسین حَتّی تَصیرُ دُموعِکَ عَلی خَدَّیک» اگر برای حسین(ع) گریه کنی تا جایی که اشکت روی صورتت بریزد، «غَفَرَ الله لَک کُلَّ ذَنب أذنَبتَهُ صَغیراً أو کبیراً قَلیلاً کانَ کَثیراً»خدا همه‌ی گناهانی که مرتکب شدی می‌آمرزد کوچک یا بزرگ، کم یا زیاد.

 

 امام صادق(ع) فرمود: «مَن ذَکَرَ الحُسَینِ عِندَه» کسی که نام حسین(ع) را نزد او یاد کنند، «فَخَرَجَ مِن عَینَیهِ مِنََ الدُّموع» اشک از دو چشمش به اندازه‌ی بال یک مگس جاری شود، «کانَ ثَوابُهُ عَلَی الله عَزَّ وَ جَلّ» اجرش بر عهده‌ی خداست، «وَ لَم يَرضَ لَهُ بِدونِ الجَنَّة» خدا چیزی را بدون بهشت برای او رضایت نمی‌دهد.

 

 بحارالأنوار جلد چهل و چهار صفحه‌ی دویست و چهل و دو به بعد، بسیار مفصل نقل می‌کند که خود پروردگار برای آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و موسی و زکریا و عیسی و پیامبر، بی واسطه و گاهی با واسطه، ذکر مصیبت کرد و آنان گریه کردند. گریه‌ی بر ابی‌عبدالله(ع) در حقیقت هماهنگی با همه‌ی انبیا و امامان و اولیاء الهی است.

 

 امام صادق(ع) می‌فرماید: «أنَّ زینَ العابِدین بَکی عَلی أبیه» حضرت زین‌العابدین(ع) برای پدرش چهل سال گریه کرد، در حالی که روز روزه بود و شب را به نماز شب ایستاده بود. هنگامی که وقت افطار می شد، «جاءِ غلامه بِطَعامِهِ وَ شَرابِهِ» برایش غذا و آب می‌آوردند، آشامیدنی می‌آوردند، دائم این جمله را می‌گفت: «قُتِلَ ابن رسول الله(ص) جائِعاً» پدرم گرسنه کشته شد. «قُتِلَ ابن رسول الله(ص) عَطشاناً» پدرم تشنه شهید شد. و چند بار آب و غذا را عوض می کردند، تا می توانستند میل کنند. و گاهی دارند که، «أخَذَ إناءً لِیَشرِب» ظرف آبی را می‌گرفتند بخورند، «یَبکی حَتِّي یَبلَ طعامه بدموعه» این قدر گریه می‌کردند که این اشک صورتشان را خراش می داد، زخم می‌کرد، قطره‌ی خون می‌ریخت توی آن آب و آب را برایشان عوض می‌کردند. منظور، گریه‌ی بر حضرت سیدالشهدا(ع) مسئله‌ی بسیار مهمی است که حفظ آن  واجب است.

 

 گریه کردن و گریاندن واجب اخلاقی است.

 

 و امّا شهادت چنین است. امام در حال جنگ بودند که فریادی بلند شد که خیمه‌ها سوخت. به سرعت برگشتند. اهل بیت، زنان، دختران، کودکان، همه دویدند و حلقه وار ابی‌عبدالله(ع) را محاصره کردند. بعضی از بچه ها فریاد العطش زدند و آب خواستند. و وقتی جراحات و زخم های بدن حضرت را دیدند، «صِحنَ» صیحه زدند. «وَ لَطَمنَ وُجوهَهُنَّ» به صورت‌های خودشان لطمه زدند. امام(ع) برگشت به آن‌ها فرمود: «مَهلاً فَإنَّ البُکاءَ أمامَکُم» آرام باشید، گریه نکنید، گریه‌ی شما در پیش است. سپس فریاد زدند: «یا سکینه، یا فاطمه، یا زَینَب، یا امَّ کلثوم، عَلَیکُنَّ مِنِ السَّلام»زینب من، ام کلثوم، دخترم سکینه، رقیه، فاطمه، خداحافظ شما.

 

 زینب‌کبری(س) آمد جلو و گفت: برادر، آماده‌ی شهادت شده‌ای؟ فرمود: چگونه آماده نشوم؟ من که دیگر یار و یاور ندارم. حضرت زینب کبری(س) گریبان چاک و مو پریشان کرد، با دست به سر و صورت زد. امام(ع) چند قدم به سوی میدان رفت، دید همه بانوان حرم می‌‌آیند. برگشتند همه را برگرداندند. آماده شدند برای این که حرکت کنند، که سکینه که در آن وقت سیزده سالش بود، جلوی اسب را گرفت. حضرت(ع) از اسب پیاده شد، با دختر صحبت کرد. دختر به حضرت(ع) عرض کرد: پدر، «رُدَّنا إلی حَرَمِ جَدِّنا» خودتان بیایید ما را به مدینه برگردانید. امام(ع) فرمودند: «لَو تُرِکَ القَطا لَنام» اگر مرغ قطات را آزاد می گذاشتند می‌خوابید، ولی این مردم مرا رها نمی‌کنند، من دیگر نمی‌توانم شما را برگردانم. دخترم از من خواسته‌ای داشتی، برای من امکان نداشت برآورده کنم، حالا من از تو یک خواسته دارم. عرض کرد: پدر چیست؟

 

فرمود: دخترم، «لا تُحِرقی قَلبی بِدَمعِکَ حَسرَةً مادامَ مِنِی الروح فی جُثمانی» این قدر برابر من اشک نریز، گریه ی تو دل مرا آتش می‌زند.

 

 امام صادق(ع) می‌فرماید: حضرت حمله کردند، جنگیدند، سی و سه زخم نیزه و سی و چهار زخم شمشیر به بدن حضرت(ع) وارد شد. خسته شدند. تشنه و گرسنه بودند و داغدیده بودند، صدای گریه می‌شنیدند، روی زین اسب به نیزه تکیه دادند.

 

شیخ مفید در ارشاد می‌فرماید: ابو‌الحتوف جعفی تیری به پیشانی حضرت زدند. و تیر پیشانی را شکافت. خواستند جلوی خون را بگیرند دیدند امکان ندارد. کمربندشان را باز کردند، دامن پیراهن عربی را بالا زدند که جلوی خون پیشانی را بگیرند، تیر سه شعبه‌ی مسمومی به سینۀ‌شان زدند. تیری که وقتی خواهر ایشان به گودال قتلگاه آمد و آن وضع رقّت بار را دید، ناله کرد و صدا زد: حسین من، ای کاش این تیر را به قلب خواهرت زده بودند، رگ حیات مرا قطع می کردند و تو را به این حال نمی‌دیدم.

 

 وقتی تیر سه شعبه را به قلب مبارک ایشان زدند، از جلو نتوانستند تیر را بیرون بیاورند، خم شدند از پشت سر تیر را بیرون کشیدند ودیگر دیدند طاقت سواری ندارند، «بِسمِ اللهِ وَ بِالله وَ عَلی مِلَّةِ رَسولَ الله» اسب تربیت شده فهمید که راکب دیگر طاقت ادامه‌ی نشستن را ندارد، به این خاطر آمد میانه‌ی گودال، دو دستش را جلو کشید، دو پا را کاملا عقب کشید که حضرت(ع) به زمین نزدیک باشند. آرام از روی اسب روی زمین قرار گرفت.

 

 ابن قولِوِیه از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «إنَّ رَسولَ الله کانَ حاضِراً فی کَربَلاء یومٍ عاشورا إلی أَن دفن الحسین (ع) وَ مَعَه عَلی وَ فاطِمَة وَ الحَسَن» پیغمبر اکرم (ص)، امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن:، حاضر  و شاهد این اوضاع بودند. امام(ع) روی زمین افتاده بودند، زینب‌کبری(س) و بچه‌ها به جانب میدان آمدند. کنار ابی‌عبدالله(ع) نشستند، هنوز حضرت(ع) زنده بودند. ناگهان دشمن حمله کرد.«بِسُوط بَینَ کَتفِیها» با تازیانه به زینب‌کبری(س) و بچه ها زد و با صدای بلند می گفتند: «تنحی عَنه» او را رها کن، و إلّا تو را هم به او ملحق می‌کنیم.

 

 زینب کبری(س) برگشت صاحب صدا را دید که شمر است. «فَأعتَنقت أخاها» دست به گردن برادر انداخت، فریاد زد: «لاأتَنَحی عَنه إن ذَبِحتَهُ فَاذبِحنی مَعَه» من او را رها نمی‌کنم، اگر بنا باشد سر او را از بدن جدا کنید، سر من را هم از بدن جدا کن. شمر با تازیانه شدید به زینب کبری(س) زد و فریاد زد: «وَ الله و إن تَقَدَّمتِ إلَیه أضرِبُ عُنُقَک» اگر به جانب او بیشتر از این نزدیک شوی، گردنت را می زنم. امام(ع) بسیار بی‌حال بودند، اشاره کردند اهل بیت: برگشتند. با آن زخم فراوان که روی خاک افتاده بودند، «وَارتَقی عَلی صَدرِهِ الشَّریف» شمر روی سینۀ‌شان نشستند. چشمشان را باز کردند، تا شمر را دیدند گفتند: «اللهُ أکبَر، اللهُ أکبَر صَدَقَ الله وَ رَسولُهُ، قالَ رَسولُ الله کَأَنّی أنظُرُ إلی کَلبٍ ابقع یلغ فی دَمَ أهلِ بَیتی» پیغمبر فرمود: گویا نگاه می‌کنم سگی را می‌بینم که پنجه در خون اهل بیت من برده است. شمر عصبانی شد، و بدن ابی عبدالله(ع) را برگرداند و سر حضرت(ع) را از پشت سر با ضربات زیاد جدا کرد و برای این که همه‌ی دشمن بدانند امام(ع) شهید شده، عمر سعد دستور داد سر حضرت(ع) را به نیزه زدند و در میدان لشکر گرداندند.

 

امام باقر (ع) می‌فرماید: به شکلی جدّم حسین(ع) را کشتند که پیغمبر از آن شکل کشتن نهی کرده بودند، «وَ لَقَد قَتَلوهُ قَتلَةً نَهی رَسولُ الله أن یُقتَلُ بِها» که معروف به قتل صبر است. هر موجودی را به یک نوع ضربت می‌کشند، شتر را نحر می‌کنند، گوسفند را سر می برند، امّا امام باقر(ع) می‌فرماید: «لَقَد قُتِلَ بِالسَّیف وَ السَّنان وَ بِالحِجارَةِ وَ بِالخَشَبِ وَ بِالعَصا وَ لَقَد أوطئوه الخِیل بَعدَ ذلک» جدّم ابی عبدالله را با شمشیر، با نیزه، با سنگ، با چوب، با عصا کشتند، و بعد هم اسب بر بدن او تاختند. «بَکی امیرالمؤمنین عَلَی الحُسین فی عُبورِهِ بِکَربَلا» امیرالمؤمنین(ع) در عبور از کربلا برای ابی عبدالله(ع) گریه کرد. «وَ حَیثُ قَد غُشیَ عَلَیهِ طَویلا» به طوری بی‌هوش گردید که یاران حضرت(ع) نتوانستند وی را به هوش بیاورند. «السَّلامُ علیکَ یا أبا عَبدِالله، السَّلامُ عَلَیکَ وَ رَحمَةُ الله وَ بَرَکاتُه»

 

 

پی نوشت هآ:

 

 

[1] - الإرشاد، ج2، ص127؛ المنتخب، ص451؛ وقعة الطف، لهوف، ص126-130؛ بحارالأنوار، ج45، ص54-56، باب37؛ فرسان الهیجاء، اعیان الشیعه، ج1، ص609-610؛ منتهی الامال، ذریعة النجاة، نفس المهموم، کامل الزیارات، ص100، باب32

[2] - الأمالی، شیخ طوسی، ص162، ح268؛ بحارالأنوار، ج44، ص280، باب34، ح9

 

[3] - کامل الزیارات، ص105، ح2؛ ثواب الأعمال، ص84

 

منابع:

مروری بر مقتل سيدالشهداء علیه السلام

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه