قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شناخت افراد بی‌‌دین در آموزه‌‌های الهی

جبریون دو گروه هستند: عده‌ای از جبریون قائلند که تمام افعالشان جبری است و اگر دلیلی برای آن­ها اقامه شود، قبول نمی­کنند و به عقیدۀ خود اصرار دارند.

افراد بی‌دین در معارف الهی قرآن و روایات به دو دسته تقسیم شده‌اند:

 گروه اول: افرادی هستند که اگر مسائل و معارف الهی برای آن‌ها بیان شود، قبول  می‌کنند. این افراد، غافل و بی‌خبر از حقایق الهی‌اند و  در باطن اهل انصاف‌اند و زمانی‌که از حقایق آگاه شوند، مؤمن و عبد الله می‌شوند.

 

 گروه دوم: افرادی هستند که علاوه بر این‌که دارای قدرت فهم حقایق‌اند ولی اگر حقایق به آن‌ها برسد، آن را قبول نمی‌کنند. این افراد، به بیان امیرالمؤمنین (ع) در دعای کمیل اهل عناد و انکار هستند[1]. این افراد دارای دو خصوصیت «معاندین» و  «جاحدین» هستند. معاند کسی است که دل او بر اثر کثرت گناه و هواپرستی تاریک شده است که به بیان قرآن مجید قلب‌هایشان غلف شده است[2]. یعنی دچار یک غلاف خطرناک ظلمانی شده است و از این غلاف بیرون نمی‌آید تا حق را قبول کند. چنین معاندی دشمن حق در هر زمینه‌ایست و منکر (جاحد) هم است، به عبارت دیگر معاند منکر است.

 

اگر شخصی بخواهد بیماری‌های فکری و روانی این افراد را با داروی قرآن معالجه کند، آن‌ها نمی‌پذیرند. قرآن مجید داروخانه‌ای کامل است که داروی همه بیماری‌های فکری و روحی بشر را داراست و تنها شرط درمان، این است که بیمار آمادگی پذیرش و بهره‌گیری از این دارو را داشته باشد. بیماری که طبیب حاذق را قبول ندارد و از طرف دیگر منکر بیماری خود است، نمی‌تواند انتظار درمان را داشته باشد.

 

﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً * الَّذينَ ضَلَ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ[3] صُنْعا[4]، بگو: آيا شما را از زيان‌كارترين مردم از جهت عمل آگاه كنم؟* [آنان ] كسانى هستند كه كوششان در زندگى دنيا به هدر رفته [و نابود شده است ] در حالى كه خود مى پندارند، خوب عمل مى كنند. پس افراد این گروه هیچ وقت نمی‌خواهند علاج شوند و قائلند که طبیب حاذق اشتباه می‌کند و آن‌ها بیمار نیستند. انبیاء الهی در مقابل این افراد تمام تلاش خود را برای اتمام حجت انجام می‌دادند. خداوند به انبیاء خود می‌فرماید این افراد مثل ابوجهل و ابولهب نمی‌خواهند حق را قبول کنند، پس رهایشان کنید زیرا که دلسوزی برای آن‌ها فایده‌ای ندارد، ﴿سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون [5].

 

 در زندگی روزمره، شاهد این نوع افراد هستیم که حق را با دلیل و برهان قبول نمی‌کنند و منکر واقعیت می‌شوند. این افراد مانند کسانی‌اند که دچار مرگ قلبی و مغزی شده‌ و دیگر نمی‌توان آن‌ها را معالجه کرد. اما در مقابل، کسانی هستند که به خاطر وسوسه‌ها و انحرافات بیمار شده‌ و زمانی که از بیماری و انحراف خود آگاه می‌شوند، در پی علاج آن بر می‌آیند.

 

معرفی دو گروه جبریون

جبریون مانند این دو گروهی که بیان شد، دو بخش می‌شوند. عده‌ای از جبریون قائلند که تمام افعالشان جبری است و اگر دلیلی برای آن‌ها اقامه شود، قبول نمی‌کنند و به عقیدۀ خود اصرار دارند. این افراد کسانی هستند که به پیامبر (ص) می‌گفتند: : ﴿ قُلُوبُنا غُلْفٌ[6] یعنی دل‌های ما در پوششی است که سخنانتان را درک نمی‌کند. این سخن آن‌ها نیز دروغ بود زیرا که خداوند قلب کسی را غلف نساخته است.  

 

عده‌ای دیگر از جبریون با استدلال و دلیل از عقاید باطل خود کناره گیری می‌کنند و اصرار به عقاید باطل خود ندارند. هدف تمام مکاتب و افکار انحرافی، ایجاد روحیۀ اباحه‌گری در انسان است. یعنی آن کسی که اعتقاد به جبر دارد، از ارتکاب هر گناهی نمی‌هراسد. البته در بین این افراد کسانی هستند که می‌توانند با طب قرآن و روایات درمان شوند.

 

ردّ جبر و تفویض در سخنان معصومین:

ابی فراس از علمای زاهد و با تقوای قرن ششم و هفتم هجری، در کتاب خود به نام مجموعه ورّام[7] این روایت با ارزش را آورده است:

«يا عباد الله أنتم كالمرضى و رب العالمين كالطبيب فصلاح المرضى فيما يعلمه الطبيب و تدبيره به لا فيما يشتهيه المريض و يقترحه»[8]

پیامبر (ص)می‌فرماید: ای بندگان خدا! شما مانند بیمارید، (منظور از بیماری در اینجا، بیمار روحی و اخلاقی است نه بیمار جسمی) و خداوند جهانیان مانند طبیب است. پس مصلحت بیمار در کار و تدبیر طبیب است نه اشتها و عملکرد بیمار.

 

اکثر افرادی که قائل به جبرند، به اعمال منفی سوق دارند و می‌گویند هر کاری که انجام می‌دهیم، جبر است. در قرآن مجید نیز بیان شده است که این افراد به پیامبر (ص) می‌گفتند: ﴿سَيَقُولُ الَّذينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْ ءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُون [9] .

 

کمترین و حداقل فایدۀ سخنان ائمه معصومین : در رد جبر این است که وسوسه شدگان را از اباحه‌گری نجات می‌دهد تا گسترش پیدا نکرده و جامعه را به فساد نکشانند. یکی دیگر از سخنان ائمه معصومین : که در درمان و رد جبر بسیار مفید است، سخن حضرت موسی ‌بن‌ جعفر (ع) است.  

 

این روایت مربوط به زمانی است که اختلافات شدیدی بین قائلین به جبر و قائلین به تفویض‌ به وجود آمده بود. عقیدۀ درست، عقیدۀ امر بین الامرین است، یعنی نه جبر است و  نه تفویض بلکه حقیقتی بین جبر و تفویض است. آن حقیقت این است که  بدن، قدرت و گردش خون ما و ... را خداوند عطا کرده است و جبر در خلقت ما است ولی اینکه ما بدی یا خوبی را انتخاب می‌کنیم، نشان‌دهندۀ آزادی ما است.

 

«إن السيئات لا تخلو من إحدى ثلاث إما أن تكون من الله و ليست منه فلا ينبغي للرب أن يعذب العبد على ما لا يرتكب و إما أن تكون منه و من العبد و ليست كذلك فلا ينبغي للشريك القوي أن يظلم الشريك الضعيف و إما أن تكون من العبد و هي منه فإن عفا فبكرمه و جوده و إن عاقب فبذنب العبد و جريرته»[10]

 

گناهانی که انسان مرتکب می‌شوند، از سه حال خارج نیست:

(1) یا کل گناهان به عهدۀ خداست. (یعنی انسان خود گناه نمی‌کند بلکه این خداست که با وجود انسان گناه می‌کند. این فرض به طور مسلم باطل است). گناهانی که انسان‌ها مرتکب می‌شوند هیچ ارتباطی به خداوند ندارد، زيرا شایسته نیست كه خداوند بنده را بر عملی كه مرتكب نشده است، عذاب کند. (عذاب‌های دنیوی مانند سیل و زلزله و ... وجود دارد. این عذاب‌ها به دلیل گناه کردن خود افراد است که جریمۀ گناهان آنان است. این مسئله مانند فردی است که سالیان درازی مشروب استفاده کرده و به خاطر آن دچار امراض‌ بسیاری از قبیل بیماری معده، کلیه، اعصاب و.. شده است. این امراض‌ نشانه و عذاب کسی است که مشروب استفاده کرده است. اگر او از مشروبات استفاده نمی‌کرد، معنا نداشت که بی‌دلیل جریمه یا عذاب بیماری را داشته باشد. )

 

 (2) یا گناه شریکی است. (یعنی قسمتی مربوط به پروردگار است و قسمتی دیگر مربوط به بنده است. به عبارت دیگر اگر پروردگار در ایجاد گناه با بنده شرکت نکند و او را کمک نکند، بنده گناه انجام نمی‌دهد). اما انجام گناه شریکی هم نیست. (چنین نیست که گناهان شریکی باشند)، زیرا شایسته نیست که شریک قوی بر شریک ضعیف ظلم کند. ( این ظلم است که شریک قوی که عادل و مهربان است، شریک ضعیفش را به اجبار به گناه وادارکند، بعد او را عذاب کند. چون او در گناه با او شریک بوده و به خاطر اینکه قدرتش از او بیشتر است به او ظلم می‌کند و او را عذاب می‌کند.)

 

(3) یا گناهان عمل خود انسان است که (البته) از اوست. (حضرت این قسم را تایید می‌کنند که گناهان مربوط به افعال انسان است). اگر خداوند بنده‌اش را بخشید (به هر دلیلی چه اینکه بنده توبه کرده باشد و پشیمان شده باشد یا هر سبب دیگری)، این اقتضای بزرگواری و جود اوست، اما اگر بنده را کیفر کرد ( و او را به جهنم فرستاد یا در دنیا از درون خود گناه عذابش داد) به خاطر گناه و تبهکاری خود بنده است.

 

روایت دیگر که در مورد جبر است از امام هشتم (ع) است:

«روى ان الفضل بن سهل سئل على بن موسى بين يدى المأمون فقال: يا أبا الحسن الخلق مجبورون؟ فقال: الله اعدل من ان يجبر خلقه ثم يعذبهم، قال: فمطلقون؟ قال: الله احكم من ان يهمل عبده و يكله الى نفسه »[11]

 

امام هشتم (ع) کنار مأمون بودند ( «بین یدی المامون» یعنی روبروی مأمون نشسته بودند. مقصود مأمون این بود که در برابر حضرت رضا (ع) اظهار فضل نماید.) مأمون گفت: آیا انسان‌ها نسبت به اعمالشان در جبر هستند و هیچ اراده‌ای از خود ندارند؟ امام رضا (ع) فرمودند: خداوند عادل‌تر از این است که انسان را مجبور به گناه کند و بعد آن‌ها را عذاب کند. ( قصد افرادی مانند مأمون این بود که جبر را به مردم تحمیل کنند و در صورتی که مردم این مسئله را قبول می‌کردند، آسوده خاطر می‌شدند، به این دلیل که دیگر مرتکب جنایاتی بودند که مقصر آن نبوده و فقط ابزار بودند و خداوند است که این اعمال را انجام می‌دهد.)

 

مأمون گفت : ‌آیا انسان‌ها آزاد نیستند که هر کاری کنند و خداوند به آن‌ها کاری نداشته باشد. ( «مطلقون» یعنی رها شده. منظور این است که آیا خداوند انسان را رها نکرده است که هر کاری می‌خواهد بکند.)، امام  (ع) در جواب فرمودند: خداوند حکیم‌تر از آن است که وجود یک انسان را بسازد و بعد او را واگذار به خودش کند ( اگر به این طریق باشد که یا جبر مطلق باشد یا تفویض مطلق، دیگر خداوند دلیلی بر ارسال کتب، پیغمبر (ص) ندارد.)

 

برای نشان دادن پلیدی افراد جبری مسلک، می‌توان به این سخن امام صادق (ع) دقت کرد. امام صادق (ع) می‌فرماید: «من زعم أن الله يجبر عباده على المعاصي أو يكلفهم ما لا يطيقون فلا تأكلوا ذبيحته و لا تقبلوا شهادته و لا تصلوا وراءه و لا تعطوه من الزكاة شيئا»[12]

 

اگر کسی گمان کند خداوند بندگان گنهکار را به گناه مجبور می‌کند ( یعنی خداوند آن‌ها را مجبور کرده و افراد گنهکار اختیاری ندارند که گناه انجام ندهند)، یا تکلیف ما لایطاق مى‌نماید ( منظور کسانی‌ هستند که عقیده دارند که خداوند به اندازۀ گنجایش آن‌ها، تکلیف نکرده است و این تکالیف از توان آن‌ها خارج است)، از گوشت حیوانى که او ذبح مى‌کند نخورید، شهادتش را نپذیرید، پشت سرش نماز نخوانید و ( اگر فقیر شد)  از زکات نیز چیزى به او ندهید.

 


[1]. مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد: 2/848؛ اقبال الأعمال: 2/708 : «لو لا ما حكمت به من تعذيب جاحديك و قضيت به من إخلاد معانديك ».

[2]. بقره (2) : 88 : ﴿وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَليلاً ما يُؤْمِنُون : و گفتند: دل هاى ما در پوشش است [به اين علتْ كلام تو را نمى فهميم، ولى چنين نيست كه مى گويند] بلكه خدا به سبب كفرشان آنان را از رحمتش دور كرده [در نتيجه از پذيرفتن اسلام خوددارى مى كنند] پس اندكى ايمان مى آورند؛ نساء (4) : 155.

[3]. مؤلف: « در آیات قرآن مجید «یحسبون» به معنای خیالات بی‌پایه و بی‌پشتوانه است.

.[4] کهف (18):103-104.

[5]. بقره (2) : 6؛ یس (36) :10 : مساوى است كه [از عذاب ] بيمشان دهى يا بيمشان ندهى، ايمان نمى آورندو

[6]. بقره (2) : 88 .

[7]. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر معروف به مجموعه ورّام.

[8]. مجموعة ورام: 2/ 117.

[9]. انعام (6) : 148: كسانى كه براى خدا شريك قرار دادند به زودى خواهند گفت: اگر خدا مى خواست نه ما شرك مى ورزيديم و نه پدرانمان، و نه چيزى [از حلال خدا را خودسرانه ] حرام مى كرديم [پس شرك و تحريم ما جبرى بوده نه اختيارى ] كسانى كه پيش از اينان بودند [بر اساس همين عقيده باطل پيامبران را] تكذيب كردند تا عذاب و انتقام ما را چشيدند؛ بگو: آيا نزد شما دانشى [استوار و منطقى مُستدل بر عقايدتان ] هست كه آن را براى ما آشكار كنيد؟ شما فقط از پندارهاى بى اساس و پوچ پيروى مى كنيد و جز به حدس و گمان تكيه نمى زنيد.

[10]. بحار الأنوار: 10/247.

[11]. بحار الأنوار:5/59.

[12]. بحار الأنوار:5/11.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه