قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

همنام گلهای بهاری(نگاهی نو به زندگی و شخصیت پیامبر گرامی اسلام(ص)

گوشت را بیش از هر غذایی دوست می داشت و می فرمود: «گوشت، بر قوهی شنوایی می افزاید و سَرور غذاهای این جهان و آن جهان است.» و «اگر از خدایم بخواهم هر روز مرا از آن بهرمند کند، انجام خواهد داد.»

مو

مویش تا نرمهی گوش میرسید؛ نه لَخت بود و نه درهم پیچیده. چون شانه میشد به سان دانههای شن [از هم جدا] بود.

برخی از راویان نیز گفتهاند: مویش تا شانهاش میرسید. بسیار پیش میآمد که مویش را در چهار رشته میبافت و هر گوشش میان دو بافته قرار میگرفت. بسیاری از اوقات با مویش گوشهایش را میپوشانید. موهای شقیقهاش میدرخشیدند. موهای سپیدش در سر و ریش تا پایان عمر هفده عدد بود.

موهای سرش انبوه بودند. محاسنش نیز انبوه بود، اما بلند نبود.

بیشتر سفیدی مویش در محاسن، در چانه، در سر و در بناگوشهایش بود.

 

ابرو

ابروانش، به هم پیوسته بودند؛ اما باریک و کشیده

 

چشم

سیاهی چشمانش پررنگ بود.

 

گونه

گونههایش نه کمگوشت و نه پرگوشت، بلکه معمولی بود.

گونههایش برجسته بودند.

 

دهان

دهانی فراخ اما متناسب داشت

 

دندان

دندانهای پیشین او به گونهای متناسب از یکدیگر فاصله داشتند و از سپیدی میدرخشیدند.

 

گردن

گردنش زیبا بود و به سانِ نقرهی خام میدرخشید.

گردنش نه بلند بود و نه کوتاه

 

شانه

چهار شانه بود و شانههای پهنی داشت.

دو سر شانهاش موی داشت.

 

پا

رانهایش چندان کلفت و ضخیم نبودند.

کف پایش کلفت و محکم بود. ساقهایی معتدل و کمگوشت داشت.

گودی کف پایش از حد معمول بیشتر بود.

 

بستر

پایبند به خفتن بر بستر نبود. گاه بر عبای مشکیاش میخفت، گاه بر زمین، زمانی بر حصیر، گاهی بر تخت و گاهی بر بستر و یا فرشی چرمین. بسترش چرمینهای بود پر از پوست خرما بُن . شبی بسترش را دولآیه پهن کردند؛ وقتی صبح شد حضرت فرمود: «دیشب این رختخواب [نرم] مرا از نماز [شب] بازداشت.» پس دستور داد آن را برای شبهای بعد یک لآیه بگسترانند.

آقایان

به مردی فرمود: [موی سر و سیمای] خویش را اصلاح کن؛ این کار بر زیباییات میافزاید.

میفرمود: وقتی محاسن را در مشت گیرند، هرچه از مشت بیشتر باشد باید کوتاه شود. پیامبر اصلاح گونهها را هم مستحب اعلام کرد.

فرمود: کسی از شما شارب خود را بلند نکند؛ زیرا شیطان [= میکروب] آن را پنهانگاه خود قرار میدهد.

چیدن مو از بینی را مستحب اعلام کرد و فرمود: شارب و موی بینی خود را بچینید و خود را بر این کار ملزم کنید. این کار بر زیبایی شما میافزاید.

شانه زدن موی بلند را مستحب برشمرد. فرمود که شانه زدن برای هر نماز (مستحب و واجب) پاداش دارد.

میفرمود: کسی که موی دارد، یا آن را کوتاه کند یا به خوبی سامان دهد.

از مردان میخواست ناخنهایشان را کوتاه کنند.

به مردی نگریست که محاسن بلندی داشت. فرمود: «چه میشد اگر محاسنش را اصلاح میکرد؟» خبر به آن مرد رسید. محاسنش را به گونهای اصلاح کرد که نه بلند بود و نه کوتاه. سپس به دیدار حضرت آمد. پیامبر با دیدنش فرمود: «اینگونه اصلاح کنید.»

میفرمود: لباسهای خود را بشویید موهای خود را کوتاه کنید؛ مسواک بزنید؛ آراسته و پاکیزه باشید؛ زیرا یهودیان چنین نکردند و زنانشان زناکار شدند.

 

همه

راوی میگوید: نزد پیامبر گرامی(ص) با لباسی ژولیده نشسته بودم. حضرت از من پرسید: دارایی داری؟ عرض کردم آری ای فرستادهی خدا، از هر نوعش دارم.

فرمود: هنگامی که پروردگار به تو دارایی میدهد، باید تأثیرش در [زندگی] تو دیده شود.

میفرمود: موی بلند، پوشش خداوندی است؛ پس آن را گرامی بدارید.

به اینه یا آب مینگریست و موهایش را شانه میزد.

افزون بر آراستگی برای همسرانش، برای دوستانش نیز خود را میآراست.

عایشه میگوید: دیدم در پیالهی آبی که در خانه بود خود را مینگرد و موهایش را مرتب میکند و میخواهد نزد دوستانش برود. بدو گفتم: پدر و مادرم فدآیت باد! تو پیامبر و بهترین آفریده هستی، به آب مینگری و خود را میآرایی؟

حضرت فرمود: خداوند دوست دارد هرگاه بندهای نزد دوستانش میرود خود را بیاراید.

تنپوش خود را نیکو کنید؛ لوازم خود را سامان دهید؛ آن چنان که در میان مردم به سانِ خال، آشکار باشید.

 

بهداشت دهان و دندان

هیچگاه جبرئیل نزدم نیامد، جز آنکه مرا به مسواک سفارش فرمود.

اگر مردم از [فوائد] مسواک آگاه بودند، آن را با خویش به بستر میبردند.

ای علی! با هر وضویی که برای نماز میگیری، مسواک بزن.

دهانهای شما، راهی از راههای [گفتوگو با] پروردگار است؛ پس محبوبترین دهان نزد آفریدگار، خوشبوترین دهان است؛ پس تا میتوانید دهانهآیتان را خوشبو کنید.

هر شب سه بار مسواک میزد: قبل از خواب، بعد از بیدار شدن و پیش از رفتن به مسجد برای نماز صبح.

دندانهایش را خلال میکرد و میفرمود: «خلال کردن دهان را خوشبو میکند.»

تا مسواک نمیزد نمیخفت.

در مسواک زدن دوازده فایده است: پاکیزگی دهان، خشنودی آفریدگار، سپیدی دندانها، نابودی کِرم، کاستی بلغم، اشتهاآوری، افزون شدن نیکیها، سنتپذیری، حضور فرشتگان و استحکام لثهها ... .

دندانهآیتان را خلال کنید؛ برای فرشتگان چیزی منفورتر از آن نیست که در دندانهای کسی [باقیمانده] غذا را ببینند.

میفرمود: چرا دندانهای شما را زرد و کثیف میبینم؛ شما را چه شده است که مسواک نمیزنید؟

دندانها را آفریدگار والا آفریده است. آنها ابزار خوردن، وسیلهی جویدن، عامل اشتها و آماده ساختن معدهاند.

دو رکعت نماز با مسواک، برتر از هفتاد رکعت نماز بیمسواک است.

با همهی سفارشی که در بارهی مسواک زدن میکرد، میفرمود: در حمام مسواک نزنید.

 

چون نان و گوشت میخورد دستانش را بسیار خوب میشست.

افزون بر انواع غسلهای مستحب، تمام ده شب آخر ماه مبارک رمضان غسل میکرد

 

بهداشت محیط

رها کردن ظرفهای نشسته را ناخوش میشمرد.

ادرار کردن در آب راکد را جفا [ به موجودات زنده در آب] میدانست و مردمان را از این کار باز میداشت.

همواره دستور میداد تا هفت چیز آدمی را در زمین دفن کنند: مو، ناخن، خون، خون حیض، زهدان، دندان و علقه.

وقتی عطسه میکرد، دست یا پیراهنش را جلوی دهانش میگرفت و آهسته عطسه میکرد.

چون خمیازه میکشید، دستش را برابر دهانش مینهاد.

میفرمود: [جارو که میزنید] خاک را پشت در نریزید که پناهگاه شیطان [=میکرب] است.

در جنگها هرگاه به جنازهای برمیخورد، دستور میداد آن را دفن کنند و نمیپرسید مسلمان است یا کافر.

پوشاک

هنگامی که هیأتی بر او وارد می شدند، هم خود زیباترین لباسش را می پوشید و هم مِهتران اصحابش را به این کار دستور می داد.

* آداب

برای روز جمعه، دو لباس ویژه داشت.

هر گاه پیراهنش را می کَند، آن را از [آستین] سمت چپ از تن بیرون می آورد.

بی آن که خود را پایبند به نوع خاصی از پوشاک کند، همه نوع آن را می پوشید: شلوار، پیراهن، لباس گشاد و بلند روی تنپوش.

[ با توجه به محیط آلودهی عربستان] تمامی لباس هایش تا بالای قوزک پا بود. و گاه که لُنگ می بست، روی تن پوش ها بود و تا نیمهی ساق پا می آمد. بسیار پیش می آمد که در نماز و غیر آن گره لُنگ را می گشود. شمدی، رنگ شده با زعفران داشت. بسیار پیش می آمد که تنها همین تنپوش را داشت و نماز به جماعت می خواند.

جز هنگام بیماری [ یا ضرورت]، لباس مویین و پشمین نمی پوشید.

محبوب ترین تنپوش برای او، لباس پنبه ای (یا کتانی) بود.

در پوشیدن لباس، افزون بر طهارت دینی، به رنگ و پاکیزگی آن نیز اهمیت می داد. از لباس سبز رنگ خوشش می آمد. لباس جلو باز سبزی می پوشید که رنگ سبز آن با پوست سپیدش می آمد.

سرخ

سفید

زیباترین رنگی که در گورها و مساجدتان با آن خداوند را ملاقات خواهید کرد، [رنگ] سفید است.

سیاه

* عمامه

عمامه ای به نام «سحاب» داشت که از امام علی (ع) هدیه گرفته بود. بسیار می شد که بی عمامه بود، اما پارچه ای بر سر و پیشانی می بست. گاه بی آنکه کلاه بر سر گذارد، عمامه بر سر می گذاشت.

بسیار می شد که در سفر یا جز آن، عمامه ای از خز مشکی بر سر می بست.

هماره شبکلاهی بر سر داشت، گاه با عمامه و گاه بی عمامه.

سه شبکلاه داشت: برای مسافرت؛ برای روزهای عید؛ و برای هنگامی که در جمع دوستانش می نشست.

کفش آن حضرت، دو بند داشت که انگشت پا در آن ها فرو می رفت. جنس کفش او بیشتر، از پوستِ بی موی گاو بود.

هنگام پوشیدن از پای راست آغاز می کرد و هنگام کندن، ابتدا کفش یا دمپایی پای چپ را می کند.

با توجه به فراوانی گزندگان در بیابان داغ حجاز، فرموده بود افراد پیش از پوشیدن کفش و چکمه آن را بررسی کنند تا مبادا گزنده ای درآن پنهان شده باشد.

به طور معمول در آغاز شب می خفت و در فرجام آن بر می خاست. گاه برای انجام دادن کار مردم، شب، زود نمی خوابید.

هنگام خفتن، دست راست را زیر گونهی راست می نهاد.

مردمان را از خوابیدن بر پشت بام بدون نرده یا دیواره، باز می داشت.

اگر می دید مردی به رو خوابیده و بر باسنش پارچه ای نیست، با پایش به او می زد و می فرمود: این نوع خوابیدن، منفورترین نوع خفتن در نزد خداوند است.

به پهلوی راست می آرامید و دست راستش را زیر گونهی راست خویش می نهاد و می فرمود: «آفریدگارا! مرا [در] روزی که بندگانت را بر می انگیزانی از عذابت [در امان] نگه دارد.»

خوردن عایشه میگوید: «شکم پیامبر(ص) هرگز سیر نشد.» منظور عایشه، «آکندن شکم از غذاست»؛ به گونهی مردمان عادی بر سر سفرههای رنگین. تا به حلقوم خوردنی که معده را سنگین می کند، بدن را می فرساید، بی حالی و خواب آلودگی و تنبلی می آورَد، حال نیایش را از آدمی میرباید و ... .

چون گوشت میخورد سرش را به زیر نمیافکند. گوشت را بالا میآورد و با دندانش از استخوان جدا میکرد. از هر دو دست در هنگام خوردن کمک میگرفت.

میفرمود: هنگام خوردن کفشهایتان را بکنید که مایهی آسایش پای شماست.

دعوت از خویشان، نیکان و بینوایان را تشویق می فرمود.

خجستگی و برکت غذا، در وضوی پیش و پس از خوردن غذاست.

اگر به هر دلیلی نمی خواست غذایی را بخورد، از آن عیب جویی نمی کرد.

خوردن را با نام آفریدگار آغاز می کرد و با ستایش او به پایان می بُرد.

هنگام خوردنِ غذا، از آن قسمتِ غذا که جلوی خودش بود می خورد؛ اما وقتی خرما می خورد، آن را از جاهای مختلف ظرف برمی داشت. خوردنی ها و نوشیدنی ها را فوت نمی کرد.

اگر با دیگران غذا می خورد، اول از همه شروع می کرد و [برای این که دیگران خجالت نکشند] آخرین کسی بود که از خوردن دست می کشید.

دیگران را از نگاه کردن به لقمهی دیگران در سر سفره باز می داشت.

محبوب ترین غذا برایش غذایی بود که افراد بسیاری بر سر سفره بنشینند.

اگر جایی مهمان بود، برای صاحب غذا دعا می کرد و دیگران را نیز تشویق می فرمود تا سکهی سپاس گزاری از دیگران در اجتماع رونق گیرد.

پس از خوردن، دست هایش را می شست و زیان های نَشُستن دستی را که با آن غذا خورده اند را یادآوری می کرد: کسی که با دست چرب بخوابد و آن را نشوید، اگر چیزی [= ناگواری] بدو برسد، تنها خود را نکوهش کند.

نان و روغن می خورد. از گوشت گوسفند، سر، دست و کتف را دوست می داشت.

در میان سبزی ها، کاسنی، ریحان و سبزی های نرم را دوست داشت.

نان جو سبوس دار میل می کرد.

گوشت را بیش از هر غذایی دوست می داشت و می فرمود: «گوشت، بر قوهی شنوایی می افزاید و سَرور غذاهای این جهان و آن جهان است.» و «اگر از خدایم بخواهم هر روز مرا از آن بهرمند کند، انجام خواهد داد.»

در کاسه ای معمولی- نه چندان کوچک و نه چندان بزرگ- غذا میل می کرد.

از خرما و شیر ستایش میکرد و آنها را «دو [خوردنی] پاکیزه» مینامید.

کباب میخورد.

حلوا و عسل را دوست میداشت و میخورد.

هنگام خوردن خرما، دقت میکرد تا کرمزده نباشد.

خامه، سرشیر و خرما را همواره دوست میداشت و میخورد.

تمامی انواع غذاهای حلال را میخورد.

صبر میکرد تا غذای داغ خنک شود و بخورد و میفرمود:

می فرمود: خداوندگارا! نان را برای ما خجسته کن و میان ما و نان جدایی میفکن؛ و اگر نان نبود، نه میتوانستیم نماز بخوانیم و نه روزه بگیریم و نه میتوانستیم واجبهای خدایمان را انجام دهیم.

میفرمود: هرگاه زنی فرزند زایید، نخستین چیزی که باید بخورد خرمای تازه است؛ و اگر در دسترس نبود، خرما [ی غیرتازه]. اگر چیزی برتر از خرما وجود داشت، آفریدگار پس از تولد عیسی (ع) آن را به حضرت مریم میخورانید.

دین باور، غذایی را که خانوادهاش دوست دارند میخورد؛ و منافق، خانوادهاش را مجبور میکند غذایی را که او دوست دارد بخورند.

می فرمود: جبرییل بر من فرود آمد و دستور داد هلیم بخورم تا کمرم محکم شود و بر عبادت پروردگارم توانا شوم.

دیگران را به خوردن عدس سفارش میکرد.

باذورج و سبزیهای نرم را دوست میداشت.

منابع

آداب الخطبه و الزفاف فی السنّه المطهره ، و معه بحث مهم فی جواز تحلی النّساء بالذهب المحلق، عمرو عبد المنعم سلیم، دارالضیاء، الطبعه الاولی 1421ق-2000م، ریاض.

الاحاد و المثانی، ابن أبی عاصم، التحقیق: باسم فیصل احمد الجوابره، دارالدرایه، الطبعه الاولی 1411ق-1991م.

الاختصاص، المفید، التحقیق: علی اکبر الغفاری، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، قم.

اخلاق النبی(ص) فی القرآن و السّنّه، الدکتور احمد بن عبدالعزیز بن قاسم الحدّاد، دارالغرب الاسلامی، الطبعه الاولی 1996م، بیروت.

الاذکار النوویه، یحیی بن شرف النووی الدمشقی، دارالفکر.

ارواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل، محمد ناصر الالبانی، التحقیق: زهیر الشّاویش، المکتب الاسلامی، الطبعه الثانیه 1405ق-1985م، بیروت.

الاستبصار، الشیخ الطوسی، التحقیق: السید حسن الخراسان، تصحیح: الشیخ محمد الآخوندی، دارالکتب الاسلامیه.

اقبال الاعمال، السید رضی الدین علی بن موسی جعفر بن طاووس، المحقق: جواد القیّومی الاصفهانی، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعه الاولی 1414ق.

الامامه و التبصره من الحیره، ابن بابویه القمی (والد الشیخ الصدوق)، التحقیق: مدرسه الامام المهدی(عج) ، قم.

اُمثال الحدیث المرویه عن النبی(ص)، ابوالحسن بن عبدالرحمن بن خلاد الرامهرمزی، التحقیق: أحمد عبدالفتاح تمام، مؤسسه الکتب الثّقافیه، الطبعه الاولی 1409ق، بیروت.

اهمیه و آداب اللّسان، عبدالله بن محمد بن عبید بن أبی الدنیا، التحقیق: أبواسحاق الجوینی، دارالکتاب العربی، الطبعه الاولی 1410ق.

البرکه فی فضل السّعی و الحرکه، أبی عبدالله محمد بن عبدالرحمن بن عمر الوصابی الحبشیی، دارالمعرفه، 1414ق-1993م، بیروت.

تأویل مختلف الحدیث، الامام أبی محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه، التحقیق: الشیخ اسماعیل الاسعردی، دارالکتب العلمیه، بیروت.

تحفه الاحوذی فی شرح الترمذی، المبارکفوری، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الاولی 1410ق، بیروت.

تذکره الموضوعات، محمد طاهربن الهندی الفتنی.

نهج البلاغه، شریف رضی، ترجمه محمد دشتی، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، تابستان 1379، قم.

نویسنده : حسین سیدی ، 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه