قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شرایط قبولى توبه چیست؟

قرآن مجید سه شرط اساسى براى قبولى توبه ذکر کرده است:
1- گناه از روى جهالت و نادانى انجام گرفته باشد.
2- گناه و خطا اصلاح و جبران گردد، یعنى حق الله و حق النّاس ادا شود.
3- توبه به تأخیر نیفتد.
قیدهای ذکر شده را مى توان از آیات مختلف استخراج کرد: <اِنَّما التَّوْبَه عَلىَ اللهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّؤَ بِجِهالَه ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَاؤُلئِکَ یَتُوبُ اللهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللهُ عَلِیماًحَکِیماً؛ پذیرش توبه بر خدا است، نسبت به کسانى که از روى جهالت، کار زشت انجام مى دهند، آن گاه زود توبه مى کنند. خدا توبه اینان را مى پذیرد و خدادانا و حکیم است>.در آیه بالا قید <بجهاله> به کار رفته است. جهل و جهالت دو معنى دارد: ندانستن، و عدم علم کامل. بیشتر اوقات کلمه جاهل و جهالت در مورددوم به کار مى رود که انسان آگاه و دانا است، ولى آگاهى او نسبت به زشتى کار تأثیرى در او نمى گذارد، بلکه بسان افراد ناآگاه، کارهاى بد را انجام مى دهد. امام صادق(ع) در مورد آیات مربوط به جهالت فرمود: »گناهى است که بنده خدا آن را انجام مى دهد و اگر چه از حکم آن آگاه مى باشد، ولى آن گاه که تصمیم مى گیرد عمل خلافى را انجام دهد، در واقع جاهل است آن گاه حضرت به جریان یوسف و برادرانش اشاره مى کند که قرآن از یوسف یاد مى کند که وى به برادرانش گفت: »هَلْ عَلِمْتُمْ مافَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیه اًِّذْ أَنْتُمْ اهِلُونَ؛ آیا به خاطر دارید ستمى را که بر یوسف و برادر او روا داشتید، در حالى که همگى جاهل بودید«.2 برادران یوسف همگى زشتى ظلم را درک مى کردند، ولى به دلیل خود خواهى یا حسادت یا هوى و هوس چنان برخورد کردند که گویى نسبت به زشتى کار خود به کلى ناآگاه بودند.بنابراین کار زشتى که از روى هوى و هوس انجام گیرد، پس ازندامت و تحقق توبه، قابل بخشش است، ولى عملى که از روى عناد و لجاجت وتکبّر از انسان سر زند، مشمول رحمت بیکران الهى نمى گردد. زیرا پشیمانى ازشخص لجوج حاصل نمى گردد. البته گاهى اتفاق افتاده است که یک نفر لجوج ازعناد خود دست برمى دارد و در مقابل حق، سر فرود مى آورد، در این گونه مواقع معلوم مى شود که عناد او از روى جهالت بوده است.
شرط دوم براى قبولى توبه، در نظر گرفتن زمان توبه است که در آیه <ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ>5 آمده، البته به قرینه آیه دیگر که فرموده است: <وَلَیْسَتِ التَّوْبَُْ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حّتَّى اًِّذا حَضَرَ أَحَدُهُمُ الْمَوْتُ>؛ <براى گروهى که کارهاىزشت انجام مى دهند و در لحظه اى که مرگ آنان فرامى رسد توبه مى کنند، توبه اى نیست>،6 مى توان نتیجه گرفت که توبه پیش از فرارسیدن مرگ پذیرفته مى شود.
علامه طباطبایى با استفاده از آیه فوق مى گوید: مراد از کلمه <قریب> پیش از پیدا شدن علامت هاى مرگ است. منظور این است که گناهکار پیش از پیدا شدن علامت هاى آخرت و فرارسیدن مرگ توبه کند، و گرنه فقط توبه فایده اى ندارد.امام صادق(ع) مى فرماید: <بین انسان و مرگ قریب است، پس توبه اى مقبول است که پیش از یقین به مرگ انجام گیرد.
شرط سوم براى قبولى توبه، جبران خطاى گذشته و اصلاح خویش است. این نکته از آیاتى که توبه را مقید به اصلاح کرده است، استفاده مى شود: »أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُؤً بِجِهالةٍ ثُمّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلحَ فَانَّهُ غَفُورٌ رَحِیمْ؛ هر کس از شما از روى جهالت عمل زشتى مرتکب شود و سپس توبه نماید و عمل صالح انجام دهد، در آن صورت خداوند آمرزنده و مهربان است.علامه طباطبایى مى گوید: مقید کردن توبه به اصلاح براى این است که دلالت کند توبه وقتى قبول مى شود که از روى حقیقت و واقع باشد، زیرا کسى که حقیقتاً به سوى خداى سبحان بازگشت کرد و به وى پناه برد، هرگزخود را به پلیدى گناه آلوده نمى کند. این است معناى توبه، نه فقط این که بگوید: أتوب الى الله اما در دل همان آلوده اى باشد که بوده است.پیام آیه این است که پس از ندامت مى باید در عمل به جبران گناهان پرداخت. اگر حق الله از دست رفته، واجبات الهى قضا شود و اگر حق النّاس پامال شده، به نوعى تدارک گردد و رضایت صاحب حق به دست آید. البته باید به یاد داشت این سه عنصر، هر چند به عنوان شرایط قبولى توبه مطرح مى شود، ولى در حقیقت از عناصر تشکیل دهنده توبه واقعى به شمار مى روند، یعنى اگر گناه از روى عناد صورت گیرد و یا تا لحظه مرگ به تأخیر افتاد و یا جبران گذشته نشود و اصلاح صورت نگیرد، توبه واقعى محقق نشده است.رسول خدا(ص) فرمود: آیا مى دانید توبه کننده چه کسى است؟گفتند: نه، حضرت فرمود: هرگاه بنده اى توبه کند و دشمنانش را راضى نگرداند و در عبادت خویش نیفزاید، نیز لباس خویش را تغییر ندهد و دوستانش را عوض نکند، همچنین محل نشستن خود را تغییر ندهد و رختخواب و متکایش را عوض ننماید، نیز اخلاق و نیاتش را دگرگون نسازد و دلش را نگشوده و دستش را باز ننماید، همچنین آرزویش را کوتاه نکند و زبانش را حفظ ننماید و زیادى نیروى خود را از بدن نگیرد، توبه کننده نیست. اگر بدین خصال پایدارى کند، تائب است.
هر چند روایت بالا ممکن است درصدد بیان مرتبه عالى توبه باشد اما به هر حال بیانگر لزوم تغییرات در حوزه اندیشه و عمل و درجنبه هاى مختلف شخصیتى و روش هاى زندگى توبه کننده دارد. بدون شرایط فوق، اصل تحقق توبه زیر سؤال مى رود، از این رو در روایت از کلمه لیس بتائب استفاده شده است، یعنى شخصى که در عمل خود بازنگرى نکند، توبه کار نیست، نه این که توبه واقع شده، ولى مورد قبول و پذیرش حق تعالى نباشد.البته در برخى از روایات، افزون بر سه اصل مذکور، امورى تعریف شده که بیانگر مرتبه کامل توبه است، مثلاً در حدیثى امام على(ع) به کسى که در حضورش از روى غفلت استغفار کرد، ناراحت شد و فرمود: مى دانى استغفار چیست؟ طلب آمرزش درجه بلند مرتبه گان است و تحقق آن در گرو شش عمل است:
1- بر اعمال گذشته نادم گردد،
2- نسبت به آینده، تصمیم برترک بگیرد،
3- حقوق مردم را بپردازد، به طورى که هنگام ملاقات پروردگارحقى بر تو نباشد،
4- هر واجبى که از تو فوت شده، حق آن را به جا آورى،
5- گوشت هایى که در اثر حرام بر اندامت روییده است، با اندوه آب کنى تا آن جا که از نو گوشت بروید،
6- به همان اندازه که شیرینى معصیت و گناه را چشیدى، زحمت طاعت را بچشى. در این شرایط بگو استغفرالله.
علامه مجلسى در مورد این حدیث گفته است: غیر از ندامت وعزم برترک گناه، شرایط دیگر نزد عموم دانشمندان علم کلام از شرایط کمال توبه است، نه از شرایط آن امام خمینى(ره) دو مورد اوّل را رکن و اساس توبه و مورد سوم و چهارم را از شرایط قبول توبه و مورد پنجم و ششم را شرط کامل شدن توبه برشمرده است. استاد مطهرى نیز همین نظریه را اختیار کرده اند.از کلام مرحوم علامه حلى در شرح تجرید استفاده مى شود که امورمذکور در حدیث غیر از شرط اوّل و دوم جز ذات توبه و شرایط تحقق بخش اصل توبه نیستند، تا اگر آن ها انجام نگرفت، اصل توبه محقق نشده باشد، بلکه این ها اگر واجب اند، واجبات مستقلى هستند. با ترک این امور، ترک تکلیف جدیدى است و مربوط به اصل توبه نیست.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه