مكتب هاى روحى ايران، يونان قديم و هندوستان، به خيال خود، براى رشد بعد معنوى، انسان را به اعمال و رياضت هايى دعوت كردند كه منطبق با فطرت طبيعت اين موجود پرقيمت نبوده و نيست، آنان مى گفتند: ترك ازدواج، دشمنى با زن، نخوردن گوشت، معاشرت نداشتن با مردم، ترك آرايش زندگى، ترك كار و فعاليت، گوشه نشينى، چله گرفتن، روزه هاى طولانى داشتن و...
همه باعث رشد جنبه معنوى انسان است؛ امّا نه تنها اين دستورات نتيجه مثبتى نداشت؛ بلكه بشر را از مواهب الهى كه علت رشد و كمال او در صورت صحيح به كار گرفتن آن مواهب بود، محروم مى نمود.
اين مكتب هاى به اصطلاح معنوى و عرفانى، نه اينكه براى انسان به طور صحيح و منطقى كارى صورت نداد؛ بلكه او را از خطوط روشن آدميّت جدا كرده و به عضو فلج و بيكار و سربار تبديل نمود.
با توجه به اينكه دستورات اين گونه مكاتب، رابطه اى با فطرت طبيعت انسان نداشت، اكثريت قريب به اتفاق انسان ها از پاسخ گفتن به دعوت اينان خوددارى كردند؛ امّا خود به خود اين گونه تعليمات در معدودى از افراد نفوذ كرده و پس از مدتى از ادامه راه باز مى ماند و مجبور به عدم تسليم نسبت به فرهنگ ها مى شد.
2- در برابر اينان مكتب هاى مادى بودند كه براى بشر در امور اقتصادى مانند درآمد، خرج، معاشرت، معامله، سياست و رياست، حكم به اباحه مطلق دادند، و حلال و حرامى براى بشر باقى نگذاشتند. قبول كنندگان اين گونه مكاتب در نتيجه، سر از فساد و آلودگى درآوردند و از قديم تاكنون لكّه هاى ننگى بر صفحات تاريخ بشر به جاى گذاشتند.
منبع : پایگاه عرفان