قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مفهوم الله، رحمان، رحيم‏

سالكان مسلك حق، و عارفان كشور معرفت، و راه يافتگان به وادى حقيقت گفته ‌اند: انسان داراى قلب و نفس و روح است، قلب را تمناى معرفت و آگاهى و ايمان است، نفس را هواى رزق احسان است، و روح را داعيه رحمت و رضوان.

هر يك از قلب و نفس و روح بوسيله اسمى از اين اسما در صورت اتصال عملى به مفاهيم اين حقايق خط و نصيب ويژه خود را مى يابند، دل از توجه به مسماى لفظ الله كه ذات مستجمع جميع صفات كمال است معرفت و ايمان به دست آورد، و نفس با بكار گرفتن مهر و رحمت كه شعاعى از رحمانيت است به رزق و احسان حضرت رحمان رسد، و روح با اثر گرفتن از رحيميت حق كه جلوه تامش، قرآن و رسالت و ولايت است غرقه روح و ريحان شود.

صاحب تفسير فاتحة الكتاب كه از دانشمندان بعد از عصر فيض كاشانى است از مفاتيح الغيب نقل مى كند كه:

راه هاى ورود وسوسه هاى شيطان در باطن انسان سه راه است: هوا، غضب، شهوت.

هوا نشأ ظهور كفر و بدعت است، غضب سبب پديد آمدن كبر و خودپسندى است، شهوت علت بروز حرص و بخل است.

«بى ترديد فرد و خانواده و جامعه اگر آلوده به هوا پرستى، و خوى خشم و درندگى، و شهوت بى مهار باشد، در همه جوانب و شئون زندگى دچار فسق و فجور و گناه و معصيت، و حق كشى و ظلم و ستم، و پستى و بى بند و بارى، و هرزگى و تجاوز، و رذالت و زورگوئى مى گردد.»

حضرت حق كه از هر كسى به انسان مهربان تر است، و جز خير و سعادت و سلامت و خوشبختى انسان را نمى خواهد اين سه نام مقدس را تعليم انسان داد، تا با معرفت به مفهوم هر سه نام، و اتصال به حقيقت هر سه اسم راه هاى ورودى وسوسه شيطان و عوامل انحراف و گمراهى بسته شود، و آدمى را از حركت در وادى ضلالت و انحراف باز دارد.

هر كه توجه كند كه الله يعنى ذات دارنده همه صفات كمال و اسماء حسنى اوست، آفرينش به اراده حضرتش سر از نيستى به ميدان هستى بيرون آورد، آنچه در پهن دشت آفرينش وجود دارد به خواست او قدم در دايره وجود گذاشت، هر چرخى در عالم خلقت به مشيت او مى گردد، هر گياهى به اشاره حكيمانه او سر از خاك بيرون مى كشد، و هر جاندارى به هدايت او مسير حيات را مى پيمايد، يقيناً از فرمان هوا و هوس كه معبود گمراهان و نادانان، و كارگردان تيره بختان است و آيه شريفه

أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ «1»

شاهد بر آن است رخ بر تابد و سر ارادت از آستان زيانبارش بپيچد، و تا ابد دست از دامان دوزخى اش برچيند.

و هر كه بيدار گردد كه رحمان حضرت اوست، كه با رحمانيتش مى آفريند. و روزى مى بخشد، و احسان مى كند، و فضل و عنايت در فضاى زندگى مى افشاند، و باران لطف و محبت مى بارد، و با دريائى بى نهايت از عشق معيشت جانداران را اداره مى كند، و نطفه را در رحم به صورت طفلى آراسته درمى آورد، و با عنايت ويژه اش جنين را تندرست و سالم از دهانه كوچك رحم به فضاى با عظمت جهان وارد مى كند، و در سينه مادر براى تغذيه او شيرى كه سرشار از مواد لازم براى بدن كودك است قرار مى دهد و قلب پدر و مادر را براى حفظ و رشد و تربيت او نسبت به او پر از مهر و محبت مى كند و .... از غضب كه منشأ كبر و خودپسندى و خوى درندگان است، احتراز مى نمايد و سر ارادت و تعظيم و فروتنى و خاكسارى به آستان او مى گذارد، و با همه بندگان خدا از هر آئين و ملتى كه هستند به مهربانى و رأفت و رحمت و تواضع معامله مى نمايد و هرگز گرد بزرگ منشى و تكبر و عجب و خودپسندى كه اخلاق شياطين و دور افتادگان از وادى هدايت است نمى گردد.

و هر كس عارف به اين حقيقت شود كه رحيم اوست، و رحيميت و مهربانى اش هميشگى و جاويد است، و رحيميتش اقتضا نموده كه به انسان عقل و وجدان عنايت كند، و براى هدايتش به سوى راه راست پيامبران را برانگيزد، و امامان معصوم را چراغ پرفروغ مسير حياتش قرار دهد و كتابى چون قرآن كه قانون اساسى زندگى است در آغوش حيات او بگذارد، و به خاطر ايمان و عمل صالح بهشت جاويد را در قيامت همراه رضايت و خوشنودى اش را براى او مقرر كند، از شهوت بى مهار و خواسته هاى بى محاسبه، و لذت هاى حرام دست بردارد و با تشبه به بهائم كه سرگردان وادى شهوت اند بر خود ظلم و ستم روا ندارد.

ارباب سلوك گفته اند: نام مبارك رحيم را در ايمن شدن از آفات، خصوصاً از خشم حاكمان و اهل كينه و عدوان خاصيتى عجيب است.

ابن عباس از حضرت رسول روايت كرده كه: چون آموزگارى به كودكى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ بياموزد در آن ساعت از جانب حق به دبيران دبيرخانه ازلى خطاب رسد كه سه برات آزادى از دوزخ بنويسيد:

يكى به نام كودك، دوم براى پدر و مادرش، سوم براى آموزگارش!!

اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايد من از رسول خدا شنيدم كه چون در ورطه سختى و شدت گرفتار آمدى، و در مخاطره و مهلكه قرارگيرى زبان به «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ و لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظيم» بگشاى كه از بركت اين كلمات، آفات و بليات از تو روى بگرداند و محفوظ و مصون مانى.

 

رهائى و نجات از بركت بسم الله

آورده اند كه بشر حافى در بدايت جوانى، رندى بود پرده حيا از پيش برداشته، و به شوخ چشمى و بى باكى رايت فاسقى و ناپاكى برافراشته، پيوسته مسكن او در خرابات و مصاحب خراباتيان بودى و اسباب فساد مهيا ساختى، هر شام در پرده ظلام جان معصيت به كام رسانيدى، و هر صباح از چنگ خميده قامت، نواى حى على الصبوح شنيدى.

روزى افتان و خيزان چنان كه عادت مستان و طريق هواپرستان باشد، در كوچه اى مى گذشت، ناگاه در ميان راه كاغذ پاره اى ديد افتاده و بسم الله الرحمن الرحيم بر آن نوشته، نفس بى ادب چشم احترام فرو بسته خواست كه بگذرد، ناگاه پاسبان قصر دل كه مدد توفيق ربانى است نهيب بر او زد كه اى بشر، دليرى بسيار كرده اى، خداى خود را بى شمار رنجانده اى، راه صلح گشاده دار و بيش از اين بر دل تيره پرده غفلت مگذار، اى غافل از نام دوست برگذشتن ناجوانمردى تمام، و با اسماء الهى بى حرمتى كردن در مذهب مردى و مروت حرام.

اين نكته در دل بشر اثر كرد، دست بر دو آن كاغذ را از خاك برداشته، بوسيد و بر ديده ماليد و با مقدارى عطر، مطيب و خوشبو گرانيد در موضعى پاك نهاد و سپس روى به خرابات آورده در گوشه مصطبه مأوى گرفت و مشغول عمل خود گرديد، لطف ازلى حسن معامله او را پسنديده، توفيق را رفيق او گردانيد تا آن كه به دست موسى بن جعفر (ع) توبه نمود.

داستان توبه اش چنين است: كه آن حضرت از پيش خانه بشر گذشت و آواز ساز و غلغله دف شنيد، كنيزكى را به در خانه ديد، از آن كنيزك پرسيد صاحب تو آزاد است يا بنده؟ كنيزك گفت: آزاد، آن سرور فرمود: راست گفتى اگر بنده بود بندگى مى كرد و بى ادبى نمود، و گستاخى نمى كرد! و از خداى تعالى انديشه مى كرد، سپس از آنجا گذشت، كنيزك به درون خانه رفت و گفتگوئى كه ميان او و حضرت شده بود براى ارباب خود بشر بازگو كرد، بشر با شنيدن گفتار امام از خواب غفلت بيدار شد و با پاى برهنه از خانه بيرون دويد و با شتاب تمام دنبال آن حضرت روان شد، تا به محضر آن مربى حقيقى و هدايت گر واقعى رسيد، خود را در پاى مبارك حضرت انداخت و بر دست همايون او رايت ندامت و توبه برافراخت، و همواره پاى برهنه بود تا به عالم بقا رخت كشيد! بشر به خاطر حرمت نهادن به اسم حضرت حق محتشم و محترم هر دو سراى شد و دبدبه عزت و طنطنه حشمتش در افواه و السنه افتاد.

بنده مؤمن كه پيوسته به دل و جان «و به عمل و اخلاق» اين نام «و مفهومش، و اين اسم و معنايش» را برمى دارد و به عطر اخلاص معطر مى گرداند و در درج دل محفوظ مى دارد بنگر «كه از سوى صاحب اسم كه رحمانيت و رحيميتش ظاهر و باطن هستى را فرا گرفته» چه روح راحتى و چه بشارت و كرامتى يابد؟! «2»

 

رابطه سوره حمد ميان رب و عبد

شيخ طوسى بزرگ فقيه و اصولى و مفسر كمنظير در كتاب امالى، و چهره برجسته حديث شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا از حضرت عسگرى از پدرانش از اميرالمؤمنين (ع) روايت مى كند كه آن حضرت فرمود:

رسول خدا گفت: خداى عزوجل فرمود: فاتحةالكتاب را ميان خود و بنده ام تقسيم كرده ام، نيمى براى من و نيمى براى بنده ام و حق اوست هر آنچه بخواهد.

هنگامى كه بگويد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خدا مى گويد: بنده ام به نام من آغاز نمود، بر من سزاوار است كه امورش را به نفع او به نتيجه برسانم و در احوالش بركت قرار دهم.

چون بگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ خدا مى گويد: بنده ام مرا ستايش كرد، و دانست كه يقيناً همه نعمت هائى كه در اختيار اوست از سوى من است و بى ترديد بلاهائى كه از او برطرف مى كنم به نيروى فضل و احسان من است، شما را «اى فرشتگان»، گواه مى گيرم كه به نعمت هاى دنيايش نعمت هاى آخرت را نيز بيفزايم، و بلاهاى آخرت را از او بگردانم، چنان كه بلاى دنيا را از او برطرف نمودم.

زمانى كه بگويد: الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خداى جل جلاله مى گويد: بنده ام گواهى داد كه من رحمان و رحيم، شما را «اى فرشتگان» گواه مى گيرم كه: بى ترديد از رحمتم بهره اى فراوان و نصيبش را بسيار مى دهم.

هنگامى كه بگويد: مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ خداى جل جلاله مى فرمايد: شما را گواه مى گيرم هم چنان كه اعتراف نمود، من مالك روز پاداشم، البته حسابش را روز حساب آسان گردانم و از بدى هايش گذشت كنم.

چون بگويد: إِيَّاكَ نَعْبُدُ خداى عزوجل مى گويد:

بنده ام راست گفت، فقط مرا بندگى مى كند. شما را گواه مى گيرم كه حتماً براى بندگى اش آن چنان پاداشى دهم كه هر كس بندگى اش را نسبت به من مخالفت كند افسوس و غبطه بخورد.

زمانى كه بگويد: وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ، خداى عزوجل مى فرمايد: بنده ام فقط از من كمك خواست و به من پناهنده شد، شما را گواه مى گيرم كه بى ترديد مددكار اويم و قطعاً در سختى ها به دادش مى رسم و روز گرفتارى اش يقيناً دست او را مى گيرم.

چون بگويد اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ تا آخر سوره خداى عزوجل مى گويد: اين بنده من است و براى اوست آنچه بخواهد: دعاى بنده ام را مستجاب كردم و آنچه خواست به او عطا نمودم و او را از آنچه در هراس و نگرانى است امان دادم. «3»

 

--------------------------------------------------------------------------

(1)- جاثيه 23.

(2)- تفسير فاتحة الكتاب 78.

(3)- عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 300. نورالثقلين، ج 1؛ ص 4. بحار، ج 92، ص 227- 226.

 

برگرفته از کتاب تفسير حكيم جلد یک نوشته استاد حسین انصاریان

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه