قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شهادت حضرت فاطمه ( عليها السلام)

 

 

محمد قاسم نصيرپور

فاطمه ( عليها السلام) در روزهاى آخر زندگى

فاطمه ( عليها السلام) در روزهاى آخر زندگى، «اسماء بنت عميس‌» را فراخواند و فرمود: دوست ندارم بر پيكر زن پارچه‌اى بيفكنند و اندام وى زير آن نمايان باشد.

اسماء پاسخ داد: نه من چيزى به تو نشان خواهم داد كه درحبشه ديدم سپس چند شاخه‌تر خواست، آنها را خم كرد و پارچه‌اى بر روى آن كشيد و تابوت گونه ساخت. فاطمه ( عليها السلام) فرمود: چه چيز خوبى است پيكر زن و مرد قابل تشخيص نست. اى اسماء! هنگامى كه جان دادم تو مرا غسل بده و نگذار كسى نزد جنازه من بيابد . اين اولين تابوتى بود كه در اسلام ساخته شد و هنگامى كه فاطمه ( عليها السلام) آن را ديد تبسمى كرد كه تنها تبسم او بعد از وفات پدرش رسول خدا صلى الله عليه و آله بود. (1)

بيمارى فاطمه ( عليها السلام) روز بروز سخت‌تر مى‌شد، فرزندان زهرا سلام الله عليها بخاطر مادرشان بشدت نگران بودند و دل پاك على ( عليه السلام) از اندوه فاطمه سلام الله عليها در خون نشسته بود.

روز وفات، زهرا ( عليها السلام) وصاياى خود را به على عليه اسلام بيان فرمود و او بشدت گريست.

فاطمه ( عليها السلام) ضمن سفارش فرزندانش به على ( عليه السلام) فرمود: يا على! مرا شبانه غسل بده، كفن كن و به خاك بسپار، آن هنگام كه چشمها در خواب است.

دوست ندارم كسانى كه حقم را غصب كردند به تشييع جنازه من حاضر شوند و يا بر من نماز بخوانند. (2)

هنگامى كه وفات فاطمه سلام الله عليها نزديك شد، به «سلمى‌» (3) فرمود تا مقدارى آب آورد. زهرا سلام الله عليها غسل كرد و بخوبى بدن خود را شستشو داد، لباسهاى نوى خود را خواست و آنها را پوشيد; سپس از سلمى خواست تا رختخوابش را وسط حجره بگستراند آنگاه رو به قبله دراز كشيد; دستها را زير صورت نهاد و گفت من هم اكنون قبض روح خواهم شد. خود را پاكيزه كرده‌ام كسى مرا برهنه نكند. (4)

پس از وفات فاطمه ( عليها السلام) حسن وحسين ( عليهما السلام) وارد خانه شدند و سراغ مادرشان را گرفتند، گفتند اكنون هنگام استراحت مادر ما نيست اسماء (5) به آنانگفت عزيزانم مادرتان از دنيا رفت.

حسن و حسين (ع) روى جنازه مادر افتادند و آن را مى‌بوسيدند و گريه مى‌كردند. حسن (ع) مى‌گفت مادرجان با من سخن بگو. حسين (ع) مى‌گفت مادر جان من حسين توام، قبل از آنكه بخاطر غم فراقت روح از بدنم جدا شود با من سخن بگو.

يتيمان زهرا (سلام الله عليها) به جانب مسجد شتافتند تا پدرشان را از مرگ غم انگيز مادر با خبر كنند. وقتى خبر وفات زهرا (سلام الله عليها) به على (ع) رسيد از شدت غم و اندوه بيتاب شد و فرمود اى دختر پيامبر (ص) تو تسلى بخش من بودى بعد از تو از كه تسليت‌بجويم. (6)

صداى شيون يتيمان زهرا (سلام الله عليها) آواى جانسوز عزا بود كه بگوش مردم مدينه رسيد. «عده‌اى ازخواص بنى هاشم به درون خانه رفتند،» مردم مدينه نيز بيرون خانه اجتماع كردند و در حالى كه بشدت مى‌گريستند منتظر بودند جنازه زهرا (سلام الله عليها) را از خانه بيرون آورند تا در تشييع جنازه شركت كنند ناگاه ابوذر از خانه خارج شد و گفت پراكنده شويد چون تشييع جنازه به تاخير افتاد. (7)

شبانگاه على عليه السلام پيكر پاك فاطمه (سلام الله عليها) را غسل داد. (8)

در هنگام غسل وى اسماء نيز با على (ع) همكار داشت. (9)

تنى چند از پاك مردان و رازداران اهل بيت چون سلمان فارسى، مقداد، ابوذر، عمار و حذيفه، عبدالله بن مسعود (10) ، عباس و عقيل همراه حسن و حسين و على (سلام الله عليها) نماز گزاردند. (11)

شبانه فاطمه (سلام الله عليها) رادفن كردند، على (ع) او را بخاك سپرد (12) و اجازه نداد تا ابوبكر بر جنازه او حاضر شود (13) على عليه السلام جايگاه زهرا (ع) را با زمين يكسان ساخت تا مزارش شناخته نشود. (14)

و به روايتى صورت چند قبر بنا كرد تا مزار واقعى مخفى بماند. (15)

سخنان على عليه السلام بر مزار زهرا

كلينى عالم و محدث معروف شيعى - متوفاى 328 ه.ق - مى‌نويسد:

پس از وفات فاطمه (سلام الله عليها)، على (ع) او را پنهان به خاك سپرد و جاى قبرش را ناپديد كرد، سپس برخاست روبه مزار رسول خدا (ص) كرد و گفت:

سلام بر تو يا رسول خدا (ص) ! از من و از دخترت كه به ديدار تو آمده و اكنون در كنارت زير خاك خفته‌است، خداوند چنين خواسته كه او زودتر از ديگران به تو ملحق شود.

اى پيامبر خدا (ص) ! شكيبائى‌ام از فراق محبوبه‌ات بپايان رسيده، و خويشتن داريم بخاطر جدايى سرور زنان عالم از دست رفته است. اما چه چاره جز آنكه طبق سنت تو بر مصائب صبر كنم، آنچنان كه در مصيبت جدائيت صبر نمودم. من سرت را در آرامگاهت نهادم و تو بر روى سينه من جاى دادى «همه از خدائيم و به سوى خدا باز خواهيم گشت‌» همانا امانت‌به صاحبش رسيد و گروگان دريافت گشت و زهرا (سلام الله عليها) از دستم گرفته شد.

اى رسول خدا (ص) پس از او آسمان و زمين در منظر نگاهم زشت مى‌نمايد.

اندوهم جاودانه شد و شبم در بيخوابى مى‌گذرد و غمم پيوسته در دل است تا خدا مرا در جوار تو ساكن گرداند.

غصه‌اى دارم كه از شدتش دل به خون نشسته و اندوهى دارم بهت آور چه زود جمع ما را به پريشانى كشانيد و ميان ما جدائى افكند تنها بسوى خداوند شكايت مى‌برم به همين زودى دخترت از همدست‌شدن امتت‌بر ربودن حقش به تو خبر خواهد داد، همه سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه، چه بسا درد دلهائى كه چون آتش در سينه‌اش مى‌جوشيد و در دنيا راهى براى گفتن و شرح دادن آن نيافت او هم اكنون مى‌گويد و خداوند هم داورى مى‌كند و او بهترين داورانست‌سلام بر شما سلام وداع كننده كه نه خشمگين است و نه دلتنگ اگر مى‌روم بخاطر دلتنگيم نيست و اگر بمانم بخاطر بدگمانيم به خدا از آنچه به صابران وعده داده نباشد.

آه، آه صبر آرام بخش و زيباست و اگر بيم چيرگى ستمكاران بود براى هميشه چون معتكفان دراينجا مى‌ماندم و چون فرزند مرده شيون سرمى‌دام و سيل آسا مى‌گريستم خدا گواهست كه دخترت پنهان بخاك سپرده مى‌شود در حالى كه حقش غصب شد و از ارثش محروم گشت. با اينكه هنوز روزى چند از وفاتت نگذشته بود و بر خاطره‌ها از يادت غبار كهنگى ننشسته بود.

اى رسول خدا (ص) ! دل را به ياد تو آرام ميدارم درود خدا بر تو و سلام و رضوان خدا بر فاطه (سلام الله عليها) باد» . (16)

از فراق فاطمه ( عليها السلام) على (عليه السالم) بشدت اندوهگين بود، رنج و اندوه على (ع) در سخنان از دل برآمده‌اى كه دركنار مزار زهرا (سلام الله عليها) گفت هويدا است. گاه نيز سوز دل خود را در مرثيه‌هايى كه مى‌سرود و يازمزمه‌مى‌كرد نشان مى‌داد. در ديوانى كه منسوب به اميرالمومينى (ع) است‌شعرى با نوزده بيت آمده كه على (ع) آنرا بر مزار فاطمه زهرا ( عليها السلام) سروده است. (17)

اما ابوالعباس مبرد - متوفاى 285 ه - دو بيت از آن شعرها را با اندكى تفاوت ذكر كرد. و گويد على (ع) به اين اشعار تمثل جست.

لكل اجتماع من خليلين فرقه و كل الذى دون الممات قليل و ان افتقادى واحدا بعد واحد دليل على ان لايدوم خليل (18)

جمع هر دو دوستى را عاقبت فراق و پريشانى است و هر چيز جز مرگ ناچيز است و اينكه من دوستى را پس از دوست ديگر از دست مى‌دهم نشان آن است كه هيچ دوستى جاويد نمى‌ماند.

در جستجوى مزار فاطمه ( عليها السلام)

و لاى الامور تدفن سرا بضعة المصطفى و يعفى ثراها «پاره تن مصطفى چرا پنهان بخاك سپرده شد و مزارش پنهان ماند» ؟

بدون هيچ ترديدى پس از دفن شبانه و مخفيانه زهرا (ع) مزارش نيز پنهان داشته شد. اما چرا بايستى درشهر پيامبر (ص) مزار تنها دخترش كه به فاصله كوتاهى از او به ديدار خدا شتافت مخفى بماند؟ چرا نبايد آنگونه كه شايسته مقام اوست انبوه مردم در عزاى او و تشييع جنازه‌اش شركت كنند و بر او نماز بگزارند و دفنش نمايند؟ آيا اينها بخاطر اجراى وصيت زهرا (ع) نبود؟ از اين رو آن روزها كسى بدرستى جايگاه مزار فاطمه (ع) را نمى‌دانست و اگر كسى از على (ع) سراغ مزار فاطمه (ع) را مى‌گرفت‌به احتمال قوى پاسخش به سكوت برگزار مى‌شد.

سكوتى كه در آن هزاران نكته اعتراض آميز نهفته بود زيرا على (ع) سعى و اصرار فراوان در پنهان داشتن مزار زهرا (ع) داشت‌بدين خاطر جايگاه مزار فاطه را با زمين يكسان كرد آنگاه صورت هفت قبر (19) و يا چهل قبر در بقيع ترتيب داد و هنگامى كه مردم به بقيع رفتند صورت چهل قبر را ديدند از اين روشناخت مزار فاطمه (ع) بر آنان مشكل افتاد. (20)

طبرى در دلائل الامامه مى‌نويسد آن روز صبح مى‌خواستد زنها را ببرند كه قبرها رانبش كنند و جنازه زهرا (ع) را از قبر بيرون آوردند و بر آن نماز بخوانند اما با تهديد على (ع) منصرف شدند. (21)

با اين وجود در مورد مزار فاطمه زهرا (ع) چهار قول وجود دارد:

1- برخى مزار فاطمه (ع) را در بقيع مى‌دانند از جمله اربلى در كشف الغمه و سيد مرتضى در عيون المعجزات (22) اهل سنت نيز عموما بر اين باورند آنان مزارى را كه دركنار مزار چهار امام (ع) وجود دارد مزار فاطمه دختر رسول خدا (ص) مى‌دانند. (23)

2- برخى چون ابن سعد و ابن جوزى گويند فاطمه (سلام الله عليها) رادر خانه عقيل دفن نموده‌اند. (24)

3- برخى مزار فاطمه (سلام الله عليها) را در روضه پيامبر (ص) مى‌دانند.

4- عده‌اى گويند فاطمه (ع) را در خانه‌اش دفن نمودند كه قرائن، روايات و اقوال زيادى اين قول را تاييد مى‌كند كه عبارتنداز:

1- هيچ دليلى نداشت كه على (ع) فاطمه زهرا (ع) را در جوار پيامبر (ص) به خاك نسپارد زيرا خانه فاطمه (ع) دركنار خانه رسول خدا (ص) بود و بنابراين خانه فاطمه فضيلت‌بيشترى نسبت‌به بقيع داشت آنگونه كه حتى بعدها ابوبكر و عمر هم هنگام مرگشان وصيت كردند در جوار پيامبر ( صلى الله عليه و آله) دفن شوند. امام حسن مجتبى (ع) هم هنگام شهادت وصيت نمود كنار جدش بخاك سپرده شود كه متاسفانه اهل بيت (ع) هنگام اجراى وصيت‌با مخالفت‌برخى روبرو شدند. (25)

و از اين رو حضرت را در كنار جده‌اش «فاطمه بنت اسد» بخاك سپردند. (26)

در اينجا روشن مى‌شود: اول آنكه اهل بيت تاكيد داشتند تا در كنار پيامبر (ص) به خاك سپرده شوند و دوم امام حسن ( عليه السلام) كنار مزار فاطمه بنت اسد دفن گرديد بنابراين مزارى كه در بقيع در كنار مزار چهار امام ( عليهم السلام) قرار دارد مزار فاطمه بنت اسد است نه مزار فاطمه زهراء (ع) !

2- هر چند دفن فاطمه (ع) شبانه صورت گرفت اما با توجه با بافت‌شهرى مدينه در آن زمان انتقال فاطمه (ع) از خانه‌اش به بقيع و عبور ازكوچه‌هاى تنگ و از جلوى خانه‌هاى كوچكى كه به سبك روستاها غالبا حياطى هم نداشتند چندان آسان نمى‌نمايد زيرا كافى است تنها در اين مسير چشمى بيدار باشد و يا بيدار شود و همه نقشه‌ها بر باد رود.

3- سخن على (ع) بر مزار فاطمه (ع) كه پس از دفن او برخاست و رو به قبر پيامبر (ص) كرد و فرمود «السلام عليك يا رسول الله عنى و عن ابنتك النازلة فى جوارك‌» (27) يعنى: سلام بر تو اى رسول خدا (ص) ازمن و از دخترت كه در جوار تو فرود آمده.

و طبق نقل كلينى: «السلام عليك عنى و عن ابنتك و زائرك و البائنة فى الثرى ببقعتك‌» (28) يعنى: اى رسول خدا (ص) ! از من و دخترت كه به ديدار تو آمده و در كنارت كه زير خاك آرميده درورد باد.

از هر دو عبارت كافى و نهج البلاغه چنين استفاده مى‌شود كه على (ع) پس ازدفن فاطمه (ع) رو به قبر پيامبر (ص) كرد. بنابراين معلوم مى‌شود قبر شريف نبوى (ص) در پيش روى او بود، و اگر على (ع) در بقيع بود بايستى رو به سوى قبر حضرت مى‌كرد نه رو به قبر شريف پيامبر. ديگر اينكه به تصريح ذكر شده كه فاطمه (ع) در جوار پيامبر (ص) و در كنار او به خاك سپرده شده است.

4- شيخ صدوق ابن بابويه عالم بزرگ شيعه - متوفاى 389 ه - گويد: برايم ثابت‌شده كه فاطه (ع) رادر خانه‌اش دفن نمودند، پس از آنكه مسجد را توسعه دادند قبر فاطمه (ع) در مسجد واقع شد. من ساليكه به سفر حج رفتم در مدينه رو به سوى خانه فاطمه (ع) كه از اسطوانه روبروى باب جبرئيل تا پشت‌حظيره مرقد نبوى است نمودم و در آنجا زيارت فاطمه را به جا آوردم. (29)

گروهى ديگر از علماء نظير علامه حلى و علامه مجلسى معتقدند كه فاطمه (ع) را درخانه‌اش دفن نمودند. (30)

5- شيخ طوسى - متوفاى 460 ق - گويد صحيح آن است كه فاطمه (ع) در خانه‌اش يا روضه پيامبر (ص) دفن گرديد، زيرا ديث‌شريف پيامبر (ص) اين مطلب را تاييد مى‌كند كه فرمود: «ما بين قبرى و منبرى روضة من رياض الجنه‌» بين قبر و منبرم باغى از گلشن‌هاى بهشت است. (31)

در صورتى كه مكان روضه را وسيعتر بدانيم قول شيخ طوسى نيز قابل قبول است و گرنه خانه فاطمه (ع) ما بين قبر ومنبر پيامبر (ص) نبوده است‌بلكه پايين قبر پيامبر (ص) قرار داشته است.

6- درسال 886 ق بدنبال آتش سوزى درمسجد نبوى در مدينه سمهودى تاريخ نگار و مدينه شناس معروف كه ازعلويان مصرى ساكن مدينه بود ماموريت نظارت بر تعميرات را به عهده گرفت از اين رو به مقصوره قدم نهاد تا به كار خويش پردازد در هنگام تعمير قبرى در زير كف اطاق حضرت فاطمه ( عليها السلام) پيدا شد كه بايد قبر فاطمه (ع) دختر پيامبر (ص) باشد. (32)

7- وجود مزار شريف فاطمه (ع) درحجره‌اش معروف و مشهور بوده زيرا به عهد سمهودى خدام حرم شريف نبوى (ص) مردم را هنگام زيارت مردم را راهنماى مى‌كردند تا جلو حجره فاطمه (ع) قدرى از كنار ضريح پيامبر (ص) فاصله گيردند مبادا پا بر مزار فاطمه (ع) نهند. زيرا مى‌دانستد كه بنا بر يكى از اقوال آنجا مزار فاطمه (ع) است. (33)

8- مردى از امام جعفر صادق (ع) مكان مزار فاطمه (ع) را سؤال نمود حضرت فرمود: «در خانه‌اش دفن شد» . (34)

9- به موجب روايتى كه معتبرترين كتب شيعه نظير اصول كافى، عيون اخبار الرضا، مناقب و ديگر كتابها آن را نقل كرده‌اند: مردى از حضرت رضا (ع) مكان قبر فاطمه (ع) را پرسيد حضرت فرمود فاطمه (ع) را در خانه‌اش دفن نمودند بعد از آنكه بنى اميه مسجد را توسعه دادند قبر فاطمه (ع) در مسجد واقع شد. (35)

10- مردى بنام ابراهيم بن محمد همدانى نامه‌اى به امام على النقى نوشت و از حضرت محل دفن فاطمه (ع) را سؤال كرد. امام در پاسخ وى نوشت او را كنار جدم رسول خدا (ص) بخاك سپردند. (36)

بنابراين با توجه به دلائلى كه ذكر شد جاى ترديد باقى نمى‌ماند كه فاطمه زهرا ( عليها السلام) در خانه‌اش دفن گرديد بخصوص كه ائمه عليهم السلام نيز اين موضوع را با صراحت‌بيان فرموده‌اند و به يقين فرزندان بهتر جاى قبر مادرشان را مى‌دانند و اهل خانه از درون خانه بهتر خبر دارند اگر فاطمه (سلام الله عليها) دستور ساختن نعش رابه اسماء مى‌دهد نه براى اين است كه جسد او را مى‌خواستند جابجا كنند بلكه بدين جهت است كه چند تنى كه بر او نماز مى‌گزارند پيكرش را نبيند و اگر على (ع) صورت قبرهاى در بقيع بنا مى‌كند بدان خاطر است تا مزارهاى واقعى در آن مقطع خاص زمانى مخفى بماند واگر با كسانى كه قصد شكافتن آن قبرهاى غير واقعى را دارند به مقابله جدى برمى‌خيزد بدان خاطر است كه اگر آن شبه قبرها شكافته شود بر آنان ترديدى نخواهد ماند كه فاطمه در خانه‌اش به خاك سپرده شده و هر چند على (ع) مزار فاطمه را با زمين يكسان قرار داده بود اما كنجاويها راز نهفته را آشكار مى‌كرد. بعد از گذشت آن دوران خاص ديگر پنهان داشتن مزار دليل خاص نداشت و از اين رو فرزندان فاطمه (ع) يعنى حضرت امام جعفر صادق امام رضا و امام على النقى (كه درود خدا بر آنان باد) با صراحت فرمودند كه مزار فاطمه (عليها لاسلام) درخانه‌اش مى‌باشد و در كنار پيامبر ( صلى الله عليه و آله) بخاك سپرده شده است. اكنون تنها پاسخ به اين سوال باقى است كه مكان حجره فاطمه زهراء ( عليها السلام) در مسجد نبوى كجاست؟

در پاسخ به اين سوال مورخ كبير اهل سنت‌شيخ محمود بن محمد النجار در كتابش الدرة الثمينه فى اخبار المدينه چنين مى‌نويسد: قبر فاطمه رضى الله عنها در خانه اوست كه عمر بن عبد العزيز آن را ضميمه مسجد كرد خانه او امروز داخل مقصوره و پشت‌حجره پيامبر (ص) است و در آن محرابى قرار دارد. همچنين قبر پيامبر (ص) وسائر حجرات همسرانش در مسجد قرار دارد. (37)

تاريخ وفات

در تاريخ وفات حضرت زهرا (ع) نيز اختلاف است عده‌اى از علماء شيعه و سنى وفات فامه زهرا (ع) را 75 روز (38) و عده اى 95 روز بعد از وفات پيامبر (ص) مى‌دانند. (39)

يكى از مواردى كه موجب اختلاف شده اين است كه در خط كوفى تقطه گذارى وجود نداشته است. واز اين رو خمس و سبعون (75 روز) و خمس و تسعون (95 روز) هر دو يكسان نوشته مى‌شده كه در خواندن و قرائت آن اشتباه پيش آمده است.

با توجه به اينكه وفات پيامبر (ص) در روز دوشنبه 28 صفر سال يازدهم هجرى قمرى مطابق 7 خرداد سال 11 ه.ش اتفاق افتاد بنابر گفته اول (75 روز) تاريخ وفات فاطمه (ع) 13 جمادى الاولى سال يازدهم ه.ق مطابق هفدهم مردادماه سال 11 هجرى شمسى و بنابر گفته دوم (95 روز) تاريخ 3 جمادى الاخر سال 11 ه.ق مطابق با ششم شهريور سال 11 هجرى شمى مى‌باشد البته گفته‌هاى ديگر در تاريخ وفات حضرت زهرا هست اما فاصله 75 روز يا 95 روز با نظر اهل بيت (ع) هماهنگ است از اين رو ما را با ديگر گفته‌ها كارى نيست. با توجه به قرائنى چند آنچه صحيح‌تر مى‌نمايد 95 روزاست. (40) .

پى‌نوشت‌ها:

1. طبقات ج 8 ص 18- سنن بيهقى ج 4 ص 34- ذخائر العقبى ص 53- بحار الانوار ج 43 ص 189.

2. بحار الانوار ج 43 ص 192.

3. سلمى همسر ابى رافع كنيز پيامبر (ص) بود كه حضرت وى را آزاد فرموده بود بعدها افتخار خدمتگزارى به فاطمه را يافات و به خاطر تشابه اسميش به اسماء برخى تاريخ نگاران اين جريان را به اسماء نسبت داده‌اند ر.ك. به پاورقى ج 43 ص 181 بحار الانوار.

4. مسند الامام احمد بن حنبل ج 6 ص 163- حلية الاولياء ج 2 ص 43- ذخائر العقبى ص 43- اسدالغابه ج 5 ص 590- امالى مفيد ص 172.

5.شايد هم خود سلمى!.

6. بحار الاوار ج 43 ص 186.

7. بحار الاوار ج 43 ص 192.

8. طبقات ابن سعد ج 8 ص 18.

9. كشف الغمه بحار الانوار ج 3 ص 185 و 189 و 184.

10. تفسير فرات بن ابراهيم ص 215- رجال كشى ص 4- اختصاص ص 5.

11. بحار الانوار ج 43 ص 183.

12. طبقات ج 8 ص 18.

13. انساب الاشراف.

14. بحار الانوار ج 43 ص 193.

15. دلائل الامامه ص 46.

16. اصول كافى ج 1 ص 458- كشف الغمه - دلائل الامامه ص 47 امالى مفيد ص 165- درنهج البلاغه بطور خلاصه‌تر ياد شده خطبه 194 نهج البلاغه فيض ص 651 شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 10 ص 265.

17. بحار الانوار ج 43 ص 216.

18. كامل ابوالعباس مبرد ج 4 ص 30.

19. بحار الانوار ج 43 ص 182.

20. دلائل الامامه ص 46.

21. دلائل الامامه ص 46.

22. كشف الغمه عيون المعجزات ص 47.

23. نگاه كنيد به تصاوير شماره 7و8.

24. طبقات ج 8 ص 20 تذكرة الخواص.

25. مقاتل الطالبين ص 48 و 49- كشف الغمه ج 1 ص 586- تاريخ يعقوبى ج 2 ص - 255 شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 16. ص 14.

26. كشف الغمه ج 1 ص 586 مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 44 ارشاد مفيد ص 192- فتوح ابن اعثم ج 4، ص 208.

27. نهج البلاغه فيض ص 652- خطبه 195.

28. اصول كافى ج 1 ص 458.

29. من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 341.

30. بحار الانوار ج 43 ص 188- منتقى علامه حلى - مراة العقول ج 1 ص 39.

31. بحار الانوار ج 43 ص 185.

32. مكه مكرمه مدينه منوره ص 160.

33. وفاء الوفاء ج 2 ص 469 و ص 906.

34. قرب الاسناد ص 161- بحار الانوار ج 10 ص 192.

35. دفنت فى بيتها فلما زادت بنو امية فى المسجد صارت فى المسجد» . اصول كافى ج 1ص 461 عيون اخبار الرضا ج 1 ص 311 مناقب ابن شهر آشوب ج 3 139 مراة العقول ج 5 ص 349- معانى الاخبار ص 268.

36. رياحين الشريعه ج 2 ص 93.

37. الدرة الثمينه فى اخبار المدينه ص 359 و 360 نگاه كنيد به تصوير شماره 9.

38. اصول كافى ج 1 ص 458 الامامه و السياسه ج 1 س 20 دلائل الامامه ص 45 كشف الغمه.

39. روايتى از امام باقر (ع) .

40. ر.ك به مصباح المتهجد ص 732 مصباح كفعمى ص 511 اقبال سيد بن طاوس ص 623- دلائل الامامة ص 45 بحار الانوار ج 43 ص 170 و 180- منتخب التواريخ ص 102 منتهى الامال ص 99.


منبع : پایگاه حوزه
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه