قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

انواع پیمان گرفتن خداوند از بندگان

منظور از عهد، همان واقعیات اعتقادی، عملی و اخلاقی است که خداوند یا به وسیله کتاب با انسان عهد می‌بندد و انسان در باطن خود به این پیمان جواب مثبت می دهد

عهدهایی که خداوند با بندگانش مطرح کرده است گاهی به صورت کلی در آیات قرآن بیان شده است. مانند آیۀ 40 سوره بقره: ﴿أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُم ﴾[1]، به پيمانم [كه سفارش به عبادت و ايمان به همه انبيا به ويژه پيامبر اسلام است ] وفا كنيد تا من هم به پيمان شما [كه توقع پاداش در برابر عبادت وايمان است ] وفا كنم.

 

وگاهی به صورت جزئی و مفصل در آیات قرآن بیان شده است. مانند آیه 83 سوره بقره که به طور کامل توضیح داده شد که خداوند چه عهدهایی با بندگانش منعقد کرده است. خداوند در این آیه از بندگان خود پیمان گرفته است که دارای عقاید حق و حسنات اخلاقی و عمل صالح باشند. عمل صالح شامل عبادت خداوند و خدمت به بندگان خداوند است که در این آیه اولویت بندی شده که انسان به چه کسانی خدمت کند.

 با وجود این - که عهدهای خداوند به طور کلی یا جزئی بیان شده اند - درک و فهم عهدهای خداوند امر مشکلی نیست.

 

همچنین بیان شد که پیمان‌های خداوند با بندگانش:  

گاهی لفظی است که یا به وسیله کتب آسمانی - ﴿وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَق ﴾[2]، و نزد ما كتابى [چون لوح محفوظ] است كه [درباره همه امور آفرينش و نسبت به اعمال بندگان ] به درستى سخن مى گويد - و یا به وسیله انبیاء الهی انجام می‌گیرد. پیمان‌های خداوند به وسیلۀ انبیاء الهی، پیمان با واسطه است. به عبارت دیگر انبیاء الهی و ائمه طاهرین: دلّال خداوند هستند. دلّال صیغه مبالغه است و به معنای دلالت کننده می باشد. انبیاء الهی دلالت کننده به صراط مستقیم و حق هستند.

وگاهی خداوند در باطن انسان خصوصیتی قرار داده است که انسان آگاه به پیمان می شود و در باطن با زبان حال به آن اقرار می کند و آن‌را می پذیرد.

 

پاسخ های بندگان به پیمان الهی

همان طور که بیان شد منظور از عهد، همان واقعیات اعتقادی، عملی و اخلاقی است که خداوند یا به وسیله کتاب با انسان عهد می‌بندد و انسان در باطن خود به این پیمان جواب مثبت می دهد «قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا»[3]؛ یا این عهد به واسطۀ انبیاء و ائمه طاهرین: انجام می گیرد که انسان با لفظ، قبول خود را بیان می کند.

 

درک آسان  پیمان خداوند

عهد ظاهراً از مقولۀ اضافات است. به عبارت دیگر این پیمان یک طرفه نیست بلکه طرفینی است. یک طرف قرارداد پروردگار عالم و طرف دیگر آن انسان است. خداوند در وجود انسان تمام سرمایه‌های مورد نیاز جهت قبول این پیمان از قبیل عقل، فطرت، وجدان، بصیرت را قرار داده است. این سرمایه‌های وجودی به طور مسلم بالقوه در انسان وجود دارد که بعد از تولد در طول زندگی بالفعل می‌شوند و در این صورت کسی نمی‌تواند اعلام کند که قراردادهای خداوند را نمی‌فهمد. به عبارت دیگر پیمان‌های خداوند پیچیدگی‌های فلسفی و نیز علوم ریاضی، شیمی، فیزیک را ندارد، بلکه قراردادهایی است که برای تربیت انسان و باعث خیر و سعادت دنیا و آخرت او می‌شود.

 

ملاک ارزشمندی نیت انسان

 برای نمونه می‌توان به سفارش قرآن دربارۀ چگونگی نیت کردن توجه کرد. در قرآن، آیات زیادی است که به انسان سفارش کرده است که نیت خود را برای عبادت و اطاعت خالص کنید، ﴿مُخْلِصينَ لَهُ الدِّين﴾[4] . هر چه این اخلاص بیشتر باشد، ارزش آن نیز بیشتر می‌شود. در مورد خلوص در نیت می‌توان به این روایت از پیامبر9 توجه کرد که می‌فرمایند: «لضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين» [5]، يك ضربت على در روز خندق از عبادت ثقلين برتر بود.

 

 حضرت علی7 در سن 23 سالگی در جنگ خندق حضور داشتند که در آن جنگ، حضرت حمزه و دیگران یاران مخلص پیامبر9 از جمله مالک اشتر بودند. همۀ یاران برای خدا و نه برای هوای نفس خود می‌جنگیدند. پس از نظر فیزیکی همه مانند هم بودند. یعنی همه وارد میدان جنگ شدند و شمشیر می‌زدند و ... ولی تنها چیزی که باعث شد جنگیدن حضرت علی7 تا این اندازه ارزش داشته باشد، خلوص نیت ایشان نسبت به دیگران بود. ایشان در نهایت خلوص در امور دینی بودند و هیچ‌کس دیگر به جزء پیامبر9 به این قلۀ خلوص نمی‌رسد. البته باید به علم، ظرفیت وجودی، ایمان و بصیرت حضرت علی7 که در کنار نیتشان بود، توجه کرد و این امور با هم باعث این ارزش والا شده است.

 

نمونه‌ای دیگری که می توان برای اخلاص ذکر کرد، جریان لیلة المبیت است. شبی که حضرت علی7 در بستر پیامبر9 خوابید، قرآن به بالا بودن مرتبۀ خلوص نیت حضرت علی7 اشاره می‌کند. ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه ﴾[6]،و از مردم كسى [مانند على بن ابيطالب 7] است كه جانش را براى خشنودى خدا مى فروشد. و همچنین در سوره آل عمران می‌فرماید: ﴿الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِم ﴾[7]، آنان كه همواره خدا را ايستاده و نشسته و در حال خوابيدن ياد مى كنند. «جُنُوبِهِم» یعنی در حال دراز کشیدن در رختخواب. به عبارت دیگر در رختخواب بودن حضرت علی7 نیز مصداق «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ » است که «يَذْكُرُونَ» فعل مضارع است و در این‌جا دلالت بر تداوم دارد، پس ذکر گفتن حضرت علی7 مداوم و با معرفت بوده است. [8]

 

پیمان لفظی در قرآن

آیه دیگری که می‌توان نمونه‌ای برای خطاب حضوری خداوند باشد این آیه است:

﴿وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْري قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدينَ  *فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ﴾[9]، و [ياد كنيد] هنگامى كه خدا از همه پيامبران [و امت هايشان ] پيمان گرفت كه هرگاه كتاب و حكمت به شما دادم، سپس [در آينده ] پيامبرى براى شما آمد كه آنچه را [از كتاب هاى آسمانى ] نزد شماست تصديق كرد، قطعاً بايد به او ايمان آوريد و وى را يارى دهيد. [آن گاه خدا] فرمود: آيا اقرار كرديد و بر اين [حقيقت ] پيمان محكم مرا [به صورتى كه به آن وفا كنيد] دريافت نموديد؟ گفتند: اقرار كرديم. فرمود: پس [بر اين پيمان ] گواه باشيد و من هم با شما از گواهانم. * نهايتاً كسانى كه بعد از اين [پيمان استوار از آن ] روى برتافتند يقيناً از دايره انسانيت بيرون شده اند.

 

در این آیه خداوند از تمام پیامبران پیمان می‌گیرد. منظور از این پیمان، پیمان خطابی است که پروردگار یا به‌طور مستقیم با آن‌ها پیمان بسته است مانند خطاب خداوند به حضرت موسی7 ﴿كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْليما﴾[10]و یا با واسطه است مانند نزول آیات در کتب آسمانی و یا نزول امین وحی و یا از طریق معراج. البته کسانی که علاوه بر پیامبر اسلام9قائل به عروج دیگر انبیاء الهی هستند، سخن ضعیفی است چون معراج از ویژگی های پیامبر اسلام9 است.

 

حرف «لما» در این آیه مورد نزاع مفسرین است که آیا «لمّا» یا «لِما» یا «لَما» است؟ آن چیزی که می‌تواند کمی بیشتر مورد قبول باشد، این است که «ما» مای موصوله است یعنی ما پیمان گرفتیم. و «من» بیانیه است که موصول را توضیح می دهد.

 

«حِكْمَةٍ» یعنی دانش استوار. خداوند علاوه بر کتب آسمانی، به انبیاء خود دریافت ها و علومی عطا کرده است. برای نمونه می توان حضرت یعقوب7 را بیان کرد. ایشان از نوادگان حضرت ابراهیم7 و پسر حضرت اسحاق7 است. حضرت ابراهیم7 دارای کتاب آسمانی اند - ﴿إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى * صُحُفِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى ﴾- و حضرت یعقوب 7تابع کتاب جدشان هستند. ایشان زمانی که فرزندان خود را روانۀ مصر می کردند به آن ها فرمود: ﴿وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون ﴾[11]، از سوى خدا حقايقى را مى دانم كه شما نمى دانيد. این نشان می دهد که حضرت یعقوب دارای علمی غیر از صحف ابراهیم هستند زیرا فرزندان ایشان از صحف ابراهیم با خبر بودند چون این کتاب در زمان آن ها تحریف نشده بود. پس حکمت همان علم اعطایی است.

 

«لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ»، خداوند در این آیه با انبیاء پیمان منعقد می کند که آنان کتاب و حکمت را تبلیغ کنند و با مردم پیمان ببندند که هنگام بعثت پیامبر9 به او مؤمن شده و او را یاری کنند.

«قالُوا أَقْرَرْنا»، اقرار و قبول انسان ها در برابر پیمان های الهی یا به صورت خطابی و یا به صورت حالی و باطنی است.

«فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»، خصوصیات افراد فاسق در آیه مورد بحث بیان شده است: ﴿الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون ﴾[12].

....................................

[1]. بقره (2) : 40.

[2]. مؤمنون (23) : 62.

[3]. بقره (2) : 285.

[4]. اعراف (7) : 29؛ یونس (10) : 22.

[5]. اقبال الاعمال: 1/467.

[6]. بقره (2) : 207.

[7]. آل عمران (3) : 191.

[8]. مؤلف: « منظور از «ذکر» گفتن با زبان به همراه توجه قلبی است. به عبارت دیگر ذکر گفتن ترکیبی از گفتن با زبان و توجه با قلب است زیرا اگر ترکیبی نباشد، ارزشی ندارد چون بعضی از حیوانات می‌توانند فقط ذکر زبانی (مثلاً یا رب گفتن) را انجام دهند و ذکر به حساب نمی آید. مرحوم آیت الله العظمی سبزواری در کتاب تفسیر مواهب الرحمان خود به این معنا از «ذکر» اشاره کرده اند.»

[9]. آل عمران (3) : 82-81.

[10]. نساء (4) : 164.

[11]. یوسف (12) : 86.

[12]. بقره (2) : 27.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه


آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه