قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تجسم عمل‏

 

منابع :

کتاب : تفسير حكيم جلد یک

نوشته : استاد حسین انصاریان

 

به نظر ميرسد نخستين دانشمند از دانشمندان و مؤلفين اسلامى كه بحث تجسم عمل را برابر آيات قرآن و روايات مطرح كرده، و گفتههاى منكرين را دفع‌ نموده شيخ فلاسفه و رئيس حكما و مقتداى عارفان دانشمند بزرگ جناب شيخ بهاءالدين محمد عاملى معروف به شيخ بهائى است.

اين انسان عالم و آگاه به معارف فرموده‌ «1»: تجسم اعمال در نشأهُ اخرويه در احاديث زيادى كه خاصه و عامه روايت كردهاند وارد شده است.

و نيز بعضى از صاحبدلان فرموده اند «2»: مارها و عقربها و بلكه آتشهائى كه در قيامت ظاهر ميشدند عين همان اعمال زشت و اخلاق پست و عقايد باطل هستند، كه در اين نشأه دنيا دراين صورتها ظاهر شده و اين چادرها را به سركشيده اند، چنان كه روح و ريحان و حورى و ميوهها همان اخلاق پاكيزه و اعمال صالحه و اعتقادات حقه ميباشند كه در اين جهان دراين شكل آشكار گرديده و با اين اسمها ناميده شده اند، زيرا كه حقيقت واحده با اختلاف مواطن صورتهاى مختلفه مييابد، و درهر جائى با زيورى آراسته شده، و در هر نشئهاى با طرزى پيراسته گردد.

سپس اين مرد بزرگ ميگويد: اهل تحقيق گفتهاند كه اسم فاعل لمحيطة در آيه شريفه:

يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ: «3»

كافران و مجرمان و منكران و مشركان شتاب و عجله درآوردن عذاب را از تو ميخواهند درحالى كه مسلماً دوزخ بر كافران احاطه دارد.

به معناى آينده و استقبال نيست تا به طورى كه مفسرين از اهل ظاهر گفته اند: معنا اين باشد كه دوزخ در آينده در نشأة آخرت آنان را احاطه خواهد كرد، بلكه به معناى حقيقى خود كه زمان حال است ميباشد زيرا كه اخلاق و اعمال و اعتقادات زشت ايشان در همين نشأ دنيا آنان را احاطه كرده و وجودشان را فراگرفته است، و اينها همان دوزخ هستند كه در آينده به صورت آتش و عقربها و مارها آشكار خواهد شد.

با همين حقيقت آيه شريفه:

الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‌ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً: «4»

آنان كه اموال يتيمان را از روى ظلم و ستم ميخورند، جزاين نيست كه در شكمهاى خود آتشى را ميخورند.

بسنج و قياس كن، مقصود اين نيست كه مردم پاداش اعمال خود را كه ماهيتاً غيراز اعمال است مييابند، بلكه اين است كه خود اعمال را مييابند كه با صورت آخرتى آشكار شده و به شكل دوزخ و عذابهايش رخ نموده است و آيه شريفه:

فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: «5»

پس امروز به هيچ كس ستم نميشود و پاداش داده نميشويد جز اعمالى را كه هموراه انجام ميداديد.

و در احاديث نبويه كه شمارهاش زياد است آمده:

«الذى يشرب فى آنية الذهب والفضة انما يجر جرفى جوفه نارجهنم:» «6»

كسى كه در ظرف طلا و نقره ميآشامد، همانا به اندرون خود آتش دوزخ فرو ميريزد.

و فرموده:

«الظلم ظلمات يوم القيامة:» «7»

ستمگرى، تاريكيهاى روز قيامت است.

و فرموده:

«الجنة قيعان وانّ غراسها سبحان الله و بحمده:» «8»

بهشت دشتهاى بزرگى است و كِشت آن سبحان الله و بحمده است.

در آيه مورد تفسير دربخش:

كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ: «9»

بايد گفت باتوجه به همه مطالب گذشته در رابطه با معناى عمل و تجسم آن در قيامت معناى آيه كريمه اين است كه: اهل ايمان كه عمل صالح انجام دادهاند در بهشت اعمال صالح گذشته خود را كه در دنيا انجام دادهاند ميبينند كه با حقيقت خودظهور نموده و به صورت لذتى ابدى و سرورى دائمى و نعمتها و رزقهاى هميشگى نمايان گرديده است، و در عين حال شباهت خود را هم به اعمال دنيوى گذشته محفوظ داشته چنان كه ميفرمايد:

وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً.

و به عبارت ديگر ميبينند كه مواد خوراكى و نعمتهاى پاك و حلالى كه براساس خواسته خدا از سفره جهان گرفتند و ساختمان بدن را ساختند، سپس آن بدن پاك و پاكيزه را در اعمال صالح برپايه نيت پاك كه عبارت بود از طاعت‌ رب و خدمت به خلق هزينه نمودند و به نقطه قبولى حق رسيد تبديل به بهشت و همه نعمتهاى آن شده است پس با سرور و خوشحالى ميگويند: اين همان است كه از پيش يعنى در دنيا روزى ما شده بود، و درآن جايگاه عنبرسرشت است كه رزق و روزى، و انواع ميوهها و نعمتهاى گوناگون كه شباهت به روزى گذشته آنان دارد به آنان عنايت ميشود.

در تأييد مطالب بالا بايد به اين دو آيه شريفه استناد كرد:

إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ (13) وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ: «10»

يقيناً نيكوكاران در بهشتى هستند و مسلماً بدكاران در دوزخى قرار دارند.

اين بهشت ناشناخته «نعيم بدون الف ولام معرفه» و اين دوزخ ناشناخته «جحيم بدون الف ولام معرفه» كه بنابر تركيب ادبى آيه و مفهوم آن هم اكنون مردمان درآنها هستند چه چيزند و دركجا قرار دارند؟ ظاهراً هيچ پاسخى به اين پرسش بهتر از اين نميتوان يافت كه اين بهشت و دوزخ در هر كجا كه مردم هستند، ميروند، ميآيند، عمل ميكنند، نيكى مينمايند، بدى و زشتى انجام ميدهند ميباشند، و همين اعمال نيك و بد ما نعمتهاى بهشت و عذابهاى دوزخاند.

چيزى كه هست اين اعمال زيبا و زشت ما كه نسبت به عالم آخرت كه عين حقيقت است چون خواب و رؤيائى بيش نيست، وقتى تأويل و تحقق و ظهور مييابند مانند رؤياى صددرصد صادقانه‌اى كه تعبيرش در خارج از خواب و در عالم بيدارى وقوع يافته باشد درشكل نعمتهاى بهشتى و يا به صورت نكبتهاى دوزخى پديدار ميگردند و اين بهشت ناشناخته در دنيا و دوزخ نكره تغيير يافته و بهشت آخرتى و دوزخ حقيقى ابدى ميگردند.

روى اين حساب بهترين نمونه در اين دنيا براى اثبات تجسم اعمال همين تأويل و تحقق و ظهور واقعى رؤياها در بيدارى است، كه بايد اذعان و اعتراف كرد برگشت اعمال دنيوى به مواد آخرتى مانند برگشت موجودات رؤيائى به موجودات زمان بيدارى است، چنان كه در ابتداى سوره يوسف آمده كه به پدر بزرگوارش گفت:

يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ: «11»

پدرم در رؤيا يازده ستاره و خورشيد و ماه را ديدم كه به من در حال كرنش هستند.

آيه با صراحت ميفهماند كه: يازده ستاره و خورشيد وماه صورت رؤيائى برادران و پدرومادر يوسف هستند و يك حقيقت در دو نشأه دو صورت پيدا كرده است، در رؤيا به صورت ستارگان و خورشيد و ماه، در بيدارى به صورت برادران و پدرومادر يوسف.

سالها گذشت و آنچه كه در رؤيا وقوع يافته بود در بيدارى هم وقوع يافت و حقيقت كرنش ستارگان و خورشيد و ماه تغيير صورت داد و به شكل حقيقى كرنش برادران و پدرومادر درآمد چنان كه خداى مهربان ميفرمايد:

وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ يا أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا: «12»

همه براى او كرنشكنان افتادند، يوسف گفت: پدرم اين است ظهورعينى رؤياى پيشين من كه پروردگارم آن را ثابت و حق گردانيد.

باز مؤيد اين حقيقت كه برگشت اعمال دنيوى به آخرتى مانند برگشت موجودات رؤيائى به موجودات زمان بيدارى است آيات و روايات زيادى است كه ميگويند: حقيقت زندگى و زندگى حقيقى زندگى آخرتى است و زندگى دنيوى در برابر آن بازيچه و رؤيائى بيش نيست:

وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ: «131»

اين زندگى جز سرگرمى و بازيچه‌اى نيست و بيترديد اگر بدانند البته خانه آخرت زندگى واقعى و حقيقى است.

از اميرالمؤمنين (ع) روايت شده است:

«الناس ينام فاذا ماتوا انتبهوا:» «14»

مردم خوابند، آنگاه كه مردند بيدار ميشوند.

و از حضرت سجاد (ع) روايت شده است:

«الدنيا سنات والآخرة يقظة ونحن بينهما اضغاث احلام:» «15»

دنيا خوابهاى سبكى است و آخرت بيدارى است و ما در اين ميان مشتى رؤياهاى پريشانيم.

در هرصورت آيه مورد تفسير در قسمت:

كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً.

دلالت صريح برتجسم اعمال دارد و اين كه جزاى خوبان و پاداش نيكان همان اعمال صالح آنان و اعتقادات حقه ايشان است كه در قيامت عيناً به صورت بهشت و نعمتهايش ظهور ميكند، و كيفر پليدان و مجرمان و كافران هم عيناً اعمال زشت خود آنان است كه به صورت دوزخ نمايان ميشود.

علامه بزرگ مرحوم شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء در كتاب باارزش الفردوس الاعلى‌ «16» درباره تجسم اعمال براساس آيات و روايات بدون اين كه هم چون برخى از فلاسفه اسلامى گرفتار تأويل و توجيه آيات گردد يا تقديرى براى آيات در نظر بگيرد، محكم و استوار ميفرمايد:

نه فقط اين صورتهاى محسوس برگشت و عودت مينمايند، بلكه حتى حقيقت و جوهر اعمال و صفات و ملكات و هرعمل خيروشر برتو عود نموده درپيش تو ميايستند، سخن چينى عقربى است كه نيشت ميزند، و بدگوئى مارى است خبيث كه تو را ميگزد، و غيبت كردن گوشت ميته‌اى است كه آن را ميخورى و هر جنايت كه اعضا و دست و زبانت انجام ميدهد چنين است، و مانند اين است هر عمل نيك و احسان و عبادتى كه آن را به صورت زيبائى ميبينى و مييابى.

وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً: «17»

در قيامت آنچه را كه در دنيا انجام دادهاند حاضر مييابند.

إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: «18»

جزاين نيست، آنچه را همواره انجام ميداديد همان را پاداش خود مييابيد.

به طورى كه برخى از مفسران خيال كردهاند در اين گونه آيات نه حذفى است نه تقديرى كه گفته شود جزاى عمل را حاضر ميبينند، يا جزاى آنچه را انجام دادهاند مييابند، بلكه آنچه را به عنوان جزا مييابند خود عمل است، چنان كه در حديث آمده: خداى عزوجل در قيامت به بندگان ميفرمايد:

«اعمالك ردت اليكم:» «19»

اعمالتان به شما برگردانيده شده ولى با جوهر و حقيقت آنها، وهرچه دراين دنيا هست مجازات و حقيقت آنجاست، اين است معناى آنچه شنيده‌اى و يا ميشنوى كه اعمال تجسم مييابند.

جبرئيل در موعظه‌اى به پيامبراسلام گفت:

«واعمل ماشئت فانك ملاقيه:» «20»

آنچه را خواهى انجام ده، بيترديد آن را ديدار خواهى كرد.

از اميرالمؤمين (ع) روايت شده:

«ما من احد اودع قلبا سروراً الاوخلق الله له من ذلك السرور لطفا، فاذا نزلت به نائبة جرى اليها كالماء فى انحداره حتى يطردها عنه كما تطرد غريبة الابل:» «21»

هركس به دلى شادى رساند خداوند از آن شادى لطفى ميآفريند، هرگاه مصيبتى به او رسد مانند آبى كه در سرازيرى روان باشد به سوى آن مصيبت روان ميگردد تا آن را از وى براند همان گونه كه شتر بيگانه رانده ميشود.

در پايان اين بحث قرآنى لازم است به اين نكته توجه داده شود كه: اگر كسى بگويد: «لفظ جزاء و مشتقات» آن در آيات كريمه قرآن مانند: جَزاءً وِفاقاً (26) جَزاءً مِنْ رَبِّكَ‌

زياد آمده كه دلالت ميكند جزاى عمل غيراز خود عمل است، درپاسخ بايد گفته شود: چون عمل دنيوى به صورت دنيوياش به عامل نميرسد بلكه باطن و حقيقت عمل پس از آن كه خود را بروز ميدهد و تغيير شكل داده به او ميرسد لذا صحيح است كه گفته شود عين عمل به او رسيد، منتها به صورت بهشت يا دوزخ، و نيز صحيح است گفته شود: جزاى عمل خود را با عين عمل يافت يا اين كه عمل خود را به عنوان جزا دريافت كرد.

اگر درآيات كريمه قرآنيه آمده: بهشت جزاى نيكان و دوزخ كيفر بدان است به اين معنا نيست كه ماهيت جزا و كيفر باعمل دو ماهيت است بلكه جزا همان اعمال انجام گرفته در دنياست كه در آخرت به صورت بهشت يا دوزخ ظهور ميكند و در حقيقت مصالح بهشت و جهنم و مواد ساختمان هردو اعمال و صفات و اخلاقيات و عقايد انسان است دراين زمينه صدها روايت استوار و محكم وارد شده كه از باب نمونه به بخشى از آنها اشاره ميشود:

پيامبر اسلام ميفرمايد:

«لما اسرى بى الى السماء دخلت الجنة فرأيت فيها قيعاناً بقعا من مسك و رأيت فيها ملائكة يبنون لبنة من ذهب ولبنة من فضة و ربما امسكوا، فقلت لهم مابالكم ربما امسكتم؟ فقالوا حتى تجئينا النفقة، قلت وما نفققكم؟ قالوا قول المؤمن: سبحان الله والحمدالله‌ و لا اله الا الله و الله اكبر فاذا قالهن بنينا و اذا سكت و امسك امسكنا:» «22»

«عليك بالصلاة فان آخر ما اوصى به رسول الله و حث عليه الصلاة».

آيا حورعين از مخلوق دنياست يا مخلوق بهشت فرمود: چه كار با اين دارى برتوباد به نماز، زيرا آخرين چيزى كه پيامبر به آن سفارش فرمود و برآن ترغيب كرد نماز بود.

در حديث آمده:

«ان موسى اوحى الله تعالى اليه ان قم فى ظلمة الليل اجعل قبرك روضة من رياض الجنة:» «23»

خداى متعال به موسى وحى فرستاد كه: در تاريكى شب برخيز تا قبرت را باغى از باغستانهاى بهشت گردانم.

با توجه به آيات قرآن و روايات متين و استوار اين معنى براى ما روشن ميشود كه دنيا مزرعه آخرت و انسان دراين مزرعه زارع، و حبه و دانه او عقايد و اعمال اوست، آنچه را در اين مزرعه بيفشاند بدون ترديد آن را همراه با نمو و رشد و بقاء و دوام درآخرت درو ميكند.

از رسول اسلام روايت شده است:

«الدنيا مزرعة الآخرة:» «24»

دنيا كشتزار آخرت است.

و نيز آن حضرت فرمود: هنگامى كه مرا به معراج بردند ابراهيم خليل نزد من آمد و گفت: امتت را فرمان ده كه از كشت بهشت زياد بكارند چون زمينش با وسعت و خاكش نيك است گفتم: كشت بهشت چيست؟ گفت: «لاحول ولاقوة الابالله» «25» و نيز آن حضرت فرمود:

«اربى الربا الكذب:» «26»

رباترين ربا دروغ است.

يعنى دروغ از تمامى گناهان بيشتر بزرگ ميشود و زيادتر ميرويد.

اگر دنيا و آخرت را جهان واحد ممتّدى در نظر بگيريم و آن را به زندگى كنونى تشبيه نمائيم خواهيم ديد كه آن جهان بزرگ يعنى آخرت مانند اين جهان كوچك داراى چهار فصل است.

نخست همين زندگى ناپايدار كنونى است كه بجاى فصل پائيز است، زيرا كه هنگام شخم كردن و بذرافشاندن و آبيارى كردن با انجام دادن اعمال است.

بخش دوم آن كه عالم برزخ است و انسانها باكفن سپيد به خواب سنگين مرگ فرو ميروند به جاى فصل زمستان جهان بزرگ و فصل برف آن است.

قسمت سوم كه موقع بعث و زنده شدن و سراز خاك بيرون آوردن است بهار آن است كه افراد انسان با اعمال خود مانند گلهاى رنگارنگ ويا خارهاى خوفناك از قبرها بيرن ميآيند.

بخش آخرهم كه مردم اعمال خويش را دريافت ميدارند و با آنها زندگى نوينى را آغاز ميكنند يا در فردوس برين يا دوزخ سوزان به منزله تابستان است. «27» جلال الدين رومى در كتاب مثنوى در دفتر سوم زيرعنوان جواب حمزه مرخلق را در رابطه با تجسم عمل ميگويد:

اى دريده پوستين يوسفان ‌

گرگ برخيزى ازاين خواب گران گشته گرگان يك به يك خوهاى تو جميدرانند ازغضب اعضاى تو خون نخسبد بعدمرگت در قصاص جتومگو كه مُردم و يابم خلاص اين قصاص نقد، حيلت سازى است پيش زخم آن قصاص اين بازى است زين لعب خوانده است دنيا را خدا كين جزا لعب است پيش آن جزا و در دفتر چهارم زيرعنوان ادوار و منازل خلقت درباره تجسم اعمال در قيامت ميفرمايد: چون به امرتوست اينجا اين صفات

پس درامر توست آنجا آن جزاست ججچون زدستت زخم برمظلوم رفت جآن درختى گشت ازآن ز قوم رست جچون زخشم آتش تودر دلها زدى مايه نار جهنم آمدى جآتشت اينجا چوآدم سوز بود جآنچه از وى زاد مرد افروز بود آتش تو قصد مردم ميكند جنار كزوى زاد و بر مردم زند آن سخنهاى چومار و كژدمت مار و كژدم گشت و ميگيرد دُمت اوليا را داشتى در انتظار         انتظار رستخيزت گشت يار  وعده فردا وپس فرداى تو انتظار حشرت آمد واى تو منتظرمانى درآن روز دراز   درحساب و آفتاب جانگداز خشم تو تخم سعير دوزخ است جهين بكش اين دوزخت راكين فخاست‌

 

پی نوشت ها:

 

______________________________
(1)- اربعين، ص 255 توضيح حديث، 40.

(2)- اربعين، ص 256 و 257.

(3)- عنكبوت، آيه 54.

(4)- نساء، آيه 10.

(5)- يس، آيه 56.

(6)- تبدل نيرو به ماده، 143.

(7)- تبدل نيرو به ماده، 143.

(8)- تبدل نيرو به ماده، 143.

(9)- بقره، آيه 25.

(10)- انفطار، آيات 14- 13.

(11)- يوسف، آيه 4.

(12)- يوسف، آيه 100.

(13)- عنكبوت، آيه 64.

(14)- نورالابصار، ص 74.

(15)- ارشاد القلوب، 108.

(16)- ص 269.

(17)- كهف، آيه 49.

(18)- طور، آيه 16.

(19)- شرح دعاى عديله، سبزوارى، ص 170.

(20)- وسايل، ج 1، ص 14؛ وافى كتاب صلاة، ص 21.

(21)- نهج البلاغه، حكمت 257.

(22)- ارشاد القلوب، 111.

(23)- سفينة البحار، ج 2، ص 46.

(24)- مجموعه ورام، 183.

(25)- سفينة البحار، ج 2، ص 312.

(26)- من لايحضره الفقيه، ح 579.

(27)- اين قسمت و بخشى از قسمت هاى قبل در رابطه با عمل و تجسم آن از كتاب تبدل نيرو به ماده با اندكى تصرف درعبارات و اضافه كردن بخشى از مباحث به وسيله خود استفاده گرديده است.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه