اصل پنجم : چون تأمّل حال او كرديم ، پنج چيز يافتيم كه ديگر اعضا را نيست .
اوّل : آن كه دشمن قصد او دارد و روى به او كرده است و ملازم اوست و اوست كه منزل الهام و وسوسه است ، پيوسته فرشته و ديو دعوت او مى كنند .
دوّم : شغل دل را بيش تر است كه هوا و عقل هر دو در اويند و هر دو لشكر را ، يعنى لشكر هوا و لشكر عقل را معترك و جنگاه اوست ، پس حق باشد ثغر را نگاه داشتن و از او غافل نابودن .
سوّم : عوارض او را بيش تر است و خواطر كه پيوسته هم چون تير و باران در او مى بارد و تو را قدرت آن نه كه دفع آن كنى و هم چون چشم نيست كه پلك چشم برهم نهى و از آفت چشم برهى و هم چون زبان نيست كه در كام كشى و فارغ شوى ؛ بلكه دل در معرض خاطرهاست كه تو بر منع كردن از آن خاطرها قادر نيستى و دل را از آن نگه نتوانى داشت و نفس زود در پى آن خاطرها افتد و منع كردن او از اين ، كارى سخت است و محنتى عظيم .
چهارم : علاج او دشوار است ، چه او بر تو پوشيده است ، آنگه بدانى كه آفت بدو رسيده باشد، ومحتاج شوى كه بحث بسيار كنى به نظر دقيق وجهدى دور و دراز .
و پنجم : آن كه آفت بدو زود زود رسد كه او به انقلاب نزديك تر است . چنانچه گفته اند :دل هم چو ديگ جوشان است و زودتر از آن در جوش آيد . پس اگر دل بلغزيد و العياذ باللّه خلل و لغزيدن و افتادن او سخت باشد ، كم تر آن باشد كه ميل كند به غير خداى تعالى و منت هاى آن ختم و فكرت به خداى تعالى .
نمى شنوى كه خداى تعالى مى فرمايد :أَبَى وَاسْتَكْبَرَ !! .آن كبر از دل خاست و به دل بود و او را بر كفر ظاهر داشت .و جاى ديگر مى فرمايد :أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ .آن ميل و اتباع هوا به دل بود كه به آن گناه شوم داشت و هم چنين مى فرمايد : وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِى طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ .
و دل ها و ديدگانشان را [ كه وسيله فهم و بصيرت است ، به سزاى لجاجت و عنادشان ] وارونه و دگرگون كرديم ، [ به اين سبب با آمدن معجزه دلخواهشان هم ايمان نمى آورند ] همان گونه كه نخستين بار به آيات قرآن ايمان نياوردند ، آنان را در طغيانشان رها مى كنيم تا پيوسته سرگردان باشند . و از اين سبب ، خواص بندگان خداى تعالى ، بر دل خود ترسيده اند و بر وى بگريسته و همه عنايت با آن آورده . خداوند سبحانه و تعالى صفت ايشان مى كند : يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالأَبْصَارُ .[ و ] پيوسته از روزى كه دل ها و ديده ها در آن زير و رو مى شود ، مى ترسند .خداى تعالى ما را و شما را توفيق دهد كه اعتبار گيريم و از مواضع خطر پرهيز كنيم و توفيق اصلاح دل يابيم ، إنّه أرحم الراحمين .اگر گويند : اين كار دل عظيم مهم است ، خبر ده ما را از آنچه او را به صلاح آورد و آفت و فساد از او بازدارد . گوييم : تفصيل اين معانى درازنايى دارد در اين كتاب آوردن ؛ اما علماى آخر در آن تصنيف كرده اند و محتاج اليه با هفتاد خصلت محموده آورده اند و ضد آن مذموم بنموده و آن كس كه او را غم دين بگرفته و از خواب غفلت بيدار شده و نظر با كار خود اندازد ، تفصيل اين معانى بر او دشوار نباشد ، چون خداى تعالى توفيق دهد .و در كتاب « عجائب القلب » از كتب « احياء العلوم » آورده ايم و در كتاب « اسرار معاملات دين » كه آن كتابى پُرفايده است و الاّ فحول علما از آن منتفع نباشند ، آورده ايم و اين كتاب چنان است كه مبتدى و قوى و ضعيف بدان منتفع باشند .پس ما نظر كرديم در اصولى كه ذكر آن لابد است در علاج دل و از آن گريز نيست .
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان