قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

فرهنگ امروز، سازنده يا مخرّب‏

 

فرهنگى كه امروز بر جهان حاكم است و مورد ستايش تمام جهانيان است، با اين همه غرور و تكبر و با اين همه ادعاهاى عجيب و غريب، حتى قدرتى به اندازه يك فرد دلسوز به حال جامعه را ندارد.

شما مى‌توانيد در اوضاع روحى و عاطفى سران ملت‌ها و پايه‌گذاران دولت‌ها، در قرون اخير به ويژه پس از جنگ جهانى اول و آنچه از آنان به عنوان راه كارهاى علاج مشكلات و معضلات بشرى صادر شده و مى‌شود، مطالعه دقيق كنيد تا به بى‌پايه بودن فرهنگ حاكم بر جهان، اقرار و تصديق نماييد «1».

بدون ترديد بايد اقرار كرد كه دنيا با همه پيشرفت‌هايى كه در امور مادى نصيبش شده است، حقيقت تعليم و تربيت واقعى را درك نكرده و توجهى به اصول معنوى و روحى ندارد.

آنچه مايه تأسف است اين است كه بشريت با اين همه به اصطلاح پيشرفت‌ و ترقى در امور صنعتى و علمى، پس از اين همه شكست و اشتباه، به معنويت نگراييده است.

بنيانگذاران مكاتب گوناگون حاكم بر دنيا، خود مى‌دانند آن اصولى را كه فرهنگ امروز عالم، در تربيت و تعليم پيش گرفته، فقط با همان ترقيات مادى سازش دارد، و آن اصول هم بدون شك در پيشبرد هدف‌هاى عالى انسانى هيچ گونه تأثيرى ندارد؛ امّا اينان هرگز به مبانى اسلامى برگشت نمى‌كنند و به منطق دين رجوع نمى‌نمايند.

امروز قسمت بزرگى از تربيت شدگان فرهنگ جديد در غرب و شرق، چنان به خود گرفتارند و به خورد و خوراك و خواب و شهوت مشغول، كه وقتى براى فكر كردن در مسائل عالى انسانى را براى خود باقى نگذاشته‌اند، و اگر كسى از حظوظ و فوايد روحى صبحت كند، و يا از فيض روحانىِ تفكر در مناظر طبيعت در تنهايى دم بزند، او را گرفتار دام خيال، و گم گشته راه خرافات و اوهام مى‌شمارند و به حال او دلسوزى مى‌كنند!!

اين همه فرياد و غوغاى زندگى؛ يعنى خورد، خواب، شهوت، به گونه‌اى مردم عالم بويژه غربى‌ها و غرب‌زده‌گان را اسير چنگال خود ساخته، كه شب و روز مانند مورچه‌ها قرار و آرام ندارند و تنها مى‌كوشند تا شكم خود را پر سازند و غريزه جنسى خود را از هر راهى كه ممكن است ارضا نمايند؛ تو گويى مانند حيوانات غير از اين رفتار وظيفه و تكليفى نداشته و ندارند.

نه وقت آن را دارند كه نگاهى به سوى آسمان كبود و چرخ نيلگون انداخته و دقيقه‌اى روح خود را با تماشاى اين عوالم بى‌كران درخشان، كه در فضاى پهناور مكان در جولانند صفا دهند، و از زنجير حس‌ها و هوس‌هاى جسمى آزاد سازند، و نه حال و ذوقى دارند كه ساعتى چند، خود را در آغوش مادر طبيعت انداخته، نقش زندگى بخش او را در درون دل و جان خود نقاشى كنند و شير حيرت و استغراق و اشتياق از پستان فيض ريزان اين مادر مهربان را با لب‌هاى تشنه روح خود بمكند و خود را حيات تازه‌اى بخشيده و زنده دل و توانا سازند.

آرى! افراط و تفريط، يگانه سبب خرابى و فساد تمدن شرق و غرب و مايه بدبختى، بيچارگى، اسيرى و بندگى پيروان اين دو تمدن گرديده است‌ .

نتيجه اين همه پيشرفت در سايه فرهنگ نوين در جهان، جز ايجاد فساد و بدبختى، بروز جنگ‌هاى خانمان سوز و پايمال كردن حقوق ناتوانان، چيز ديگرى نيست.

هر روز مى‌بينيم و مى‌شنويم و مى‌خوانيم كه هرج و مرج روحى و اخلاقى، در سراسر گيتى شيوع پيدا كرده و بشر به تجاوز خود، در همه زمينه‌ها افزوده است.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه