قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

آگاهى و عدالت‏

 

منابع :

کتاب : تفسير حكيم جلد یک

نوشته : استاد حسین انصاریان

 

 

موسى بن عمران عليه السلام، روزى از محلّى ميگذشت برسر چشمهاى در كنار كوه رسيد، با آب آن چشمه وضو ساخت تا بالاى كوه رفته به نماز ايستد، در اين هنگام اسب سوارى به آنجا رسيد، براى نوشيدن آب از مركب پياده شد، وقت رفتن كيسه پول خود را فراموش كرده در كنار چشمه به جاى گذاشت، پس از او چوپانى رسيد با مشاهده كيسه پول آن را برداشت و از آنجا دورشد.

پس از چوپان پيرمردى برسرچشمه آب آمد كه آثار تنگدستى و ندارى از ظاهرش پيدا بود، پشته هيزمى برسر داشت آن را به جانبى نهاد و براى استراحت كنار چشمه آرميد، زمانى نگذشت كه اسب سوار به آنجا بازگشت و اطراف چشمه را براى يافتن كيسه پولش جستجو كرد ولى كيسه را نيافت، به پيرمرد مراجعه نمود او هم اظهار بى اطلاعى كرد، بين آن دو سخنانى رد و بدل شد كه به زد و خورد انجاميد، نهايتاً اسب سوار پيرمرد را از پاى انداخت!

موسى (ع) عرضه داشت پروردگارا اين چه حادثهاى بود كه پيش آمد و مسئله عدالت و دادگرى در اين داستان چگونه است؟!

پول را چوپان برداشت، پيرمرد مورد ظلم و ستم قرار گرفت. خطاب رسيد موسى پيرمرد پدر آن اسب سوار را كشته بود، ميان اين دو قصاص انجام گرفت و انتقام خون به ناحق ريخته گرفته شد در ضمن پدر اسب سوار به پدر چوپان به اندازه پول آن كيسه بدهكار بود، از اين جهت به حق خود رسيد من براساس آگاهيام به اسرار از روى عدل و دادگرى حكومت ميكنم. 

 

جهل فرشتگان به جايگاه معنوى خليفه‌

از آنجا كه فرشتگان داراى دانش و علمى محدوداند و مكانت و جايگاه خاصى در ديدگاه خود نسبت به حقايق دارند، و قدرت ديدن عمق هر حقيقتى را ندارند از آدم فقط بدنى مادى با عوارضش چون غضب و شهوت، و احتمالًا پديدآمدن حرص و حسد، و كبرو عجب، و نزاع و تنازع مشاهده كردند و در مقام چنان پرسش از حضرت حق برآمدند كه ميخواهى در زمين كسى را قرار دهى كه فساد و خون ريزى كند؟

آنان از ديدن كمالات بالقوه او كه سبب خلافتش از خدا در روى زمين است عاجز بودند، آنان نمى دانستند كه اين موجود فقط همين بدن خاكى نيست، آنان آگاهى نداشتند كه اين بدن ظرف حقايقى اصيل، و واقعياتى ملكوتى و افق طلوع روحى ويژه چون‌ نفحت فيه من روحى‌ است، اين بدن معدن ظهور عقل و خرد و انديشه و تفكر، و كارگاه توليد علم و دانش است، علم و دانشى كه ميليونها كتاب و كتابخانه، و تمدنى عظيم از آن به وجود ميآيد، علاوه برهمه اينها نمى دانستند كه از وجود اين خليفه صالحان و شايستگانى چون پيامبران، و امامان، و اولياء حق‌ «2»، و عارفان عامل، و انديشمندانى لايق به وجود ميآيد.

آنان از اسرار وجودى و رازهاى پنهانى، و مصالح حيات اين موجود بى خبر بودند، و نمى دانستند كه او پس از قرار گرفتنش در زمين كه سير نزولى اوست با هدايت حضرت دوست به سير صعودى برمى خيزد و به جائى از معنويت و نورانيت و مقام و منزلت ميرسد كه دست هيچ فرشتهاى حتى فرشته مقرب به آن جايگاه و منزلت نمى رسد.

رسول خدا در رواياتى به عظمت انسان مؤمنى كه حقاً خليفه خداست به اين صورت اشاره ميكنند:

«ان المؤمن يعرف فى السماء كما يعرف الرجل اهله و ولده وانه لاكرم على الله عزوجل من ملك مقرب:» «1»

بى ترديد مؤمن در آسمانها چنان كه انسان اهل و فرزندش را ميشناسد شناخته شده است، و قطعاً مؤمن نزد خدا از فرشته مقرّب گرامى تر است.

از قول حضرت حق نقل شده:

«وعزتى وجلالى ماخلقت من خلقى خلقاً احب الى من عبدى المؤمن:» «2»

به عزت و جلالم سوگند از آفريده هايم آفريدهاى را نزد خود محبوب تر از بنده مؤمنم نيافريده ام.

«المؤمن اكرم على الله من ملائكة المقربين:» «3»

مؤمن نزد خدا از فرشته هاى مقرب گرامى تر است.

حضرت صادق (ع) ميفرمايد:

«المؤمن اعظم حرمة من الكعبة:» «4»

حرمت مؤمن از حرمت كعبه بزرگ تر است.

فرشتگان نميدانستند كه اين موجود مطلع الفجر مفاهيم و معانى اسماى حسناى خداست و جلوه گاه عنايات حضرت حق و مجلاى اتم حقايق ملكوتيه و فيوضات ربانيه و معارف عرشيه است.

آنان نمى دانستند كه اين موجود شريف و اين عنصر كريم مهبط وحى الله، و مقتداى ملائكة الله، و محل نزول قرآن مجيد، و منبع ولايت الله، و جايگاه عهدالله، و معدن حكمة الله است.

آنان نمى دانستند كه اين موجود والا، و اين گوهر اعلا نسخه اسرار الهى و آئينه جمال شاهى، و خلاصه عالم هستى، و خورنده جام الستى است.

آنان آگاهى نداشتند كه اين موجود در عالم معنى مخاطب به اين خطاب است:

توئى كه مظهرذات و صفات سبحانى         به مُلك صورت و معنا توعرش رحماني

كتاب جامع آيات و كائنات توئى             ازآن كه نسخه لاريب فيه را جانى

توراست باهمه انسى ازآن كه توهمه اى         از اين سبب تو مسمّى به اسم انسانى        

اگر به كنه كمال حقيقت برسى               زخويشتن شنوى آن صداى سبحانى

آنان نمى دانستند كه فساد و خون ريزى و فسق و فجورى كه در زمين اتفاق ميافتد معلول وجود افرادى است كه از خودشناسى و خداشناسى بيخبرند و

خود را چون حيوانات و دريك كلمه جز بدن و خوردن و لذت بردن از شهوت چيزى نمى دانند

وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ: «5»

و آنان كه به راه كفر و ناسپاسى و پنهان داشتن حق رفتند سرگرم بهره گيرى از كالاها و لذت هاى زودگذر دنيايند و همواره چون حيوانات دنبال شكم چرانى هستند و جايگاهشان آتش است.

آنان نميدانستند كه اين موجود به سوى آئين الهى، و شريعت ربانى، و دنياى خلوص و عرصه گاه نفس مطمئنه راه دارد و به جائى ميرسد كه دست هيچ موجودى از موجودات غيب و شهود به آن جايگاه نمى رسد.

براساس عدم آگاهى فرشتگان به اين حقايق معنوى بود كه در پاسخ آنان فرمود:

إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ‌

بى ترديد آنچه را من ميدانم شما نمى دانيد.

در اين زمينه دانش و آگاهى بى نهايت خود را نسبت به همه حقايق و غيب و شهود هستى، و درون و برون آفرينش در كنار به وجود آوردن آدم به فرشتگان اعلام داشت، و از فحواى آيات و روايات و دعا به صراحت استفاده ميشود كه آگاهى او به همه موجودات پيش از به وجود آمدنشان و هنگام موجود بودنشن و پس از فناء و تغيير وجودشان و به سابق هستى و لاحق آن و همه امور مربوط به درون و برونشان و اول و آخرشان و جريان حيات و كارشان علمى فراگير و دانشى محيط و آگاهى همه جانبهاى است، و كلّ هستى با آنچه در آن است در برابر دانش او چون نقطهاى در دايرهاى با محيط بى نهايت است و به عبارت ديگر دانش و آگاهياش نسبت به همه موجودات و آثارشان دانشى محيط و فراگير و ازلًا و ابداً چيزى از حضرتش پنهان و مخفى نيست و نمى تواند پنهان و مخفى شود و از حضور وجود مقدس غايب گردد.

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- بحار، ج 68، ص 19.

(2)- بحار، ج 71، ص 158.

(3)- كنزالعمال، ج 1، ص 164.

(4)- بحار، ج 68، ص 16.

(5)- محمد، آيه 12.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
  • عدالت
  • خدا
  • فرشته
  • خلیفه
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه