قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیربمایصنعون و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن اوآباء بعولتهن اوابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخوانهن اونسائهن او ماملکت ایمانهن اوالتابعین غیراولی الاربة من الرجال اوالطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء ولایضربن بارجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن وتوبواالی الله جمیعا ایه المؤمنون لعلکم تفلحون.(نور:30-31)
مقدمه
لباس پوشیدن شانی از شؤون انسانی است، که عمری به قدمت خود انسان دارد. تا جایی که مطالعات مردم شناسانه قد می دهد،تلبس، دست کم سه نیاز متفاوت، حفاظت در مقابل سرما،گرماو برخی دیگر از عوارض طبیعی "نیاز طبیعی"، حفظ عفت "نیازاجتماعی" و بالاخره آراستگی و زیبایی "نیازروانی" را در عرض هم تامین می کرده است. نوع پوشش در هر جامعه، علاوه برخصوصیات جغرافیایی وطبیعی، موفقیت جنسی، سنی، شغلی و دیگر عوامل اقتصادی و اجتماعی تابعی از فرهنگ وجهان بینی حاکم برآن جامعه است. تن پوش یک جامعه بیش ازآنکه تبلور سلیقه ورزیها و تنوع طلب های بی حد و حصرانسانی باشد،آئینه تمام نمای جهان بینی و ارزش های حاکم بر فرهنگ یک جامعه است. البته نمی توان منکر شد که عوامل شناخته وناشناخته دیگری نیز همواره وجود دارد که افراد را به نقض ارزش ها و عدم تمکین الگوهای فرهنگی حاکم سوق می دهد.اسلام به عنوان یک مکتب جامع، ارزش هایی را متناسب بابینش های خود بر رفتارها و آداب فردی و اجتماعی دینداران، ازجمله پوشش آنها حاکم کرده و با توجه به ضرورتهای طبیعی،اجتماعی و روانی معیارهایی را در کم و کیف لباس مدنظر قرارداده است که برخی واجب وبرخی مستحب می باشند. طبیعی است عینیت یابی این الگوها نیز همچون سایرین رهین علم وآگاهی به مطالبات دین و میزان دغدغه خاطر در اجرای فرامین الهی است. در این مقاله سعی ما برآن است تا در حد بضاعت مزجاة خود، دیدگاه اسلام را با استناد به آیات و روایاتی چندمطرح سازیم.امید آنکه مقبول اهل نظرافتد.
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیربمایصنعون و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن اوآباء بعولتهن اوابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخوانهن اونسائهن او ماملکت ایمانهن اوالتابعین غیراولی الاربة من الرجال اوالطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء ولایضربن بارجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن وتوبواالی الله جمیعا ایه المؤمنون لعلکم تفلحون.(نور:30-31)
ترجمه آیات
ای پیامبر، به مردان باایمان بگو که نگاههای خود را از زنان فروگیرند و فرجهای خود را حفظ کنند (بپوشانند) این کار برای آنهاپاکیزه تر است. به درستی که خداوند به آنچه انجام می دهند آگاه است. و به زنان باایمان بگو که چشمان خود را از مردان فروگیرند و دامنهای خود را حفظ کنند (بپوشانند) و زینتهای خود راآشکار نکنند مگر آنچه که ضرورة ظاهر است و باید که گردن وسینه های خود را با روسریهای خود فرو بندند و زینتهای خود راآشکار نکنند، مگر برای همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان آزاده یا کنیزان یا مردانی که تمایلی به زنان ندارند یا اطفالی که به عورت زنان آگاهی ندراند. و زنها نباید پاهای خود را چنان برزمین بکوبند که زینتهای مخفی آنها معلوم شود وای مؤمنان، به سوی خدا توبه کنید شاید رستگار شوید.
تفسیر مفردات آیه
الغض: از نظر لغت، دومعنای عمده برای غض بیان شده است،یکی نقصان و کم کردن و دیگری بستن به چشم و هرکدام از این دو معنا قابل تبیین به دو صورت می باشد که می توان درمجموع، چهار معنا برای غض بیان کرد:
الغض:النقصان. (1)
1- کم کردن دید چشم، به این صورت که سررا به زیر بیندازدو یا صورت را برگرداند.
2- کم کردن، به معنای نگاه آنی کردن نه نگاه استقلالی.
الغض: اطیاق الجفن. (2)
1- بستن چشم به صورت کامل و نگاه نکردن.
2- بستن چشم به معنای انصراف و اعتنا نکردن.
باتوجه به متعلقهای مختلفی که برای غض بصرمی توان گرفت وبا توجه به این مطلب که استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد درقرآن، صحیح باشد،هر کدام از چهار معنای غض با توجه به یکی از متعلقهامی تواند صحیح باشد; مثلا اگر متعلق را فروج بگیریم،معنای آن،بستن چشم به طورکامل می باشد واگر متعلق را زن یامردبگیریم معنای آن،کم کردن دید یاآنی نگاه کردن می باشد.
الخمار: روسری و هرچیزی که سر را بپوشاند (3) و از این که در آیه کریمه دستور داده که زنها به وسیله خمار گردن وسینه های خودرا بپوشانند، معلوم می شود که خمار، اضافه براین که سر و موهارا می پوشاند اطراف آن، مقداری اضافه دارد که بتوان به وسیله آن گردن و سینه ها را پوشاند و همان طور که از شان نزول آیه نیزاستفاده می شود، اطراف آن را قبلا پشت سر می انداختند. پس خمار پارچه ای بزرگتر از روسری می باشد.
الفرج: به معنای شکاف است، اما در اضافه شدن به کلمه ای دیگر، معانی مختلفی دارد اگر به ضمیریا اسم انسان اضافه شودبه معنای محل مخصوص و یا کنایه از عورتین است (4) و (5)
عورة: هر چیزی را که انسان حیا دارد که آن را آشکار کند، عورة گویند (6) و اگر به ضمیر انسان اضافه شود معنای همان محل مخصوص را دارد.
الزینه: چیزی که به وسیله آن زینت می کنند. (مایترین به) (7) معنای لغوی زینت یا روایاتی که زینت استثناء شده در آیه کریمه را "انگشتر" معنا کرده سازگاراست اما با توجه به روایاتی که زینت استثنا شده را مقداری از بدن، مثل"صورت و دست"تعبیر می کند و با توجه به قول اکثر مفسرین که معنای زینت را"مواضع زینت" گرفته اند، می توان در معنای لغوی زینت توسعه داد که هم شامل وسایل زینت شود و هم شامل مواضع زینت که مقداری از بدن باشد. «الزینة تحسین الشی ء بغیره من لبسه او حلیة او هیئة » (8)
الجیب: در اصل، طوقه و گشادی سرلباس است ولی برای گردن و سینه، کنایه آورده می شود (9) و در آیه کریمه هم که جیوب به ضمیر نساء اضافه شده است، معلوم می شود که معنای آن، طوقه لباس نیست بلکه منظور، همان گردن زنان است که همان محل طوقه لباس است.
الاربه: به معنای حاجت (10) و گاهی شدید منظور است. (11)
متعلق غض در آیه شریفه
1- چون متعلق ذکر نشده است، ممکن است آن را مطلق آنچه که نگاه کردن به آن حرام است بگیریم; (12) چنانچه صاحب مجمع البیان، تفسیر کرده اند «عمالایحل لهم النظر الیه ». (13)
2-ممکن است به قرینه جمله بعدی که حفظ فروج است، متعلق غض را فروج بگیریم; چنانچه مرحوم، علامه طباطبایی فرموده اند: «و علی هذایمکن ان تقید اولی الجملتین بنابنتها ویکون مدلول الاه هوالتهی عن النظرالی الفروج » (14) .
3- می توان به قرینه مقابله دو آیه که اولی خطاب به مردان و دومی خطاب به زنان است، متعلق غض را در آیه اول، زنان و در آیه دوم، مردان بگیریم و ازشان نزول آیه نیز این وجه بیشتر از دو وجه قبلی استنباط می شود.
شان نزول آیه
1- عن محمدبن یحی عن احمدبن محمد عن علی بن الحکم عن سیف ابن عمیره عن سعدالاسکاف عن ابی جعفر علیه السلام قال:«استقبل شاب من الانصار امراة بالمدینة وکان النساء ینقنعن خلف آذانهن فنطر الیها وهن مقبله فلما جازت نظر الیها و دخل فی زقاق قدسماه بین فلان فجعل یتطر خلقها و اعترض وجهه عظم فی الحائط اوزجاجه فشق وجهه فلما مضت المراه نظر فاذا الدماء تسیل علی توبه وصدره فقال والله لاتین رسول الله صلی الله علیه وآله ولاخیره فهبطجبرئیل علیه السلام بهذه الایه «قل للمؤمنین یغضوامن ابصارهم »». (15)
این شان نزول،احتمال سوم درمتعلق غض راتایید می کند; چون صحبتی ازفروج یاکل محرمات نیست بلکه مورد، زن ومرد است.
مساله ملازمه
قبل از ورود در بحث، مناسب است که ابتدا، مساله ملازمه ای راکه در جریان بحث و استدلات، از آن گفتگو می شود روشن کنیم.بین وجوب پوشش ونگاه، چهار صورت ملازمه،تصور می شودکه بین دو مورد، ملازمه، عقلا و شرعا و عرفا ثابت است و بین دو مورد، ملازمه ای نیست.
1- وجوب ستر و پوشش، ملازم است با حرمت نگاه. در هرمورد و موضعی که امر به پوشش شده است، نگاه کردن به آن حرام است والا شرعا و عقلا و عرفا مناط و دلیلی برای وجوب پوشش به نظر نمی رسد و کاملا روشن است که مثلا زن باید بدن خود را بپوشاند اما آیا در منزل که هیچ فردی نیست یا در حمام نیز پوشاندن بدن واجب است یا خیر؟ پس معلوم می شود که وجوب پوشش،برای حفظ ازنگاه است ومعلوم می شود مواضعی که وجوب پوشش دارد حرمت نگاه هم دارد.
2- بین عدم وجوب پوشش و جواز نظر، ملازمه ای نیست;زیرا ممکن است برای رفع حرج یا موارد دیگر، به عده ای رخصت داده شده که مواضعی از بدن را نپوشانند ولی به دیگران نیز اجازه نگاه داده نشده است; مثل مقداری از بدن مرد که وجوب پوشش ندارد ولی نگاه کردن زن هم جایز نیست.
3- بین جواز نگاه و عدم وجوب پوشش، ملازمه هست;زیرا اگر نگاه کردن جایز است، پس معلوم می شودکه پوشش،واجب نیست، به همان بیان سابق.
4- بین عدم جواز نظر و وجوب پوشش ملازمه ای نیست.برای زن، نگاه به بدن مرد جایز نیست ولی برای مرد هم پوشاندن واجب نیست، به همان بیان سابق.
در این دو آیه، موضوعات ذیل، اهم مسائل طرح شده می باشند.
1- مساله نگاه و به تعبیر قرآن، غض بصر.
2- مساله ستر و پوشش و به تعبیر آیه، حفظ فروج.
3- مساله عدم جواز اطهار زینت برای زنان به ضرب خمار.
4- استثنای مقداری از بدن، از حکم وجوب پوشش، به تعبیر «الاماظهرمنها».
5- استثنای افرادی که در مقابل آنها حکم الزامی پوشش ازاو برای زن، برداشته شده است، به تعبیر «الا لبعوتهن...».
6- منع زنان از هرگونه عمل محرک و جلب کننده، به تعبیر«ولایضربن بارجلهن...».
مساله نگاه
اما در خصوص نگاه چند مساله دراین آیه، مورد بحث قرارگرفته است.
1- حرمت نظر و نگاه به فروج (عورتین)
2- حرمت نظر و نگاه مرد و زن اجنبی به یکدیگر
3- حرمت نظر و نگاه شهوانی مطلقا
4- جواز نظر و نگاه به دست و صورت زن اجنبی
1- حرمت نظر و نگاه به فروج
اولا، نگاه به عورتین، چه نگاه مرد به مرد یا مرد به زن یاءبالعکس، تمام موارد حرام است. آیه کریمه می فرماید: «یغضوامن ابصارهم و یحفظوا فروجهم » به دلیل روایت که می فرماید:منظور از حفظ فروج در این آیه، حفظ از نگاه است; یعنی بایدبپوشانند و هر موضعی از بدن که واجب باشد پوشانده شود.مسلما نگاه به آن محل، حرام است; چون پوشاندن برای این است که دیده نشود، پس نگاه کردن به آن حرام است و همچنین به دلیل مقابله بین غض یصر و حفظ فرج که اولا، نگاه مطرح شده بعدا حفظ، معلوم می شود که منظور از حفظ، همان حفظ ازنگاه است (16) و شاید کلام امام علیه السلام هم اشاره به همین مقابله باشد.
استدلال قبل به آیه کریمه، برای حرمت نگاه به عورتین از راه ملازمه بین وجوب پوشش و حرمت نظر بود با توسل به جمله حفظ فروج; اما خود جمله «یغضوا من ابصارهم یا بغضض من ابصارهن » نیز دلالت بر حرمت نظر به فروج (عورتین) دارد که متعلق غض را به قرینه حفظ فروج که بلافاصله بعد از آن آمده است خود فروج بگیریم و معنای غض چشم، بستن باشد;پس آیه کریمه می فرماید: (امر می کند) که به عورتین نگاه نکنید.اما صرف نظر از آیه، حرمت نگاه به عورتین بین فقها و مسلمین اجماعی است و قابل تردید و تشکیک نیست.
2- حرمت نظر و نگاه زن و مرد اجنبی به یکدیگر
«قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم »
آیه اول، به قرینه آیه دوم و تقابل بین این دو آیه، خطاب به مردان و متعلق خطاب زنان است; یعنی مردان چشمان خود رااز زنان فرو گیرند و به آنها نگاه نکنند و همچنین «قل للمؤمنات »خطاب به زنان بوده و متعلق خطاب، مردان هستند; یعنی زنان نیز به مردان نگاه نکنند و یا از این قسمت آیه، حرمت نگاه به زنان یا بخشی از بدن آنها معلوم می شود «ولایبدین زینتهن » به زنان دستورداده شده که زینتهای خود رابپوشانند وآشکار نکنندو منظوراز زینت، مواضع زینت است، چون که خود زینت،به خودی خود، حرمت آشکار کردن ندارد بلکه چون اظهار زینت موجب اظهار موضع آن و بدن زن می شود لذا آشکار کردن آن حرام است. (17) بعضی، وجوب پوشش دارد وبه بیانی که گذشت هر موضعی که پوشش آن واجب باشد نگاه به آن حرام است.
3- حرمت نظر و نگاه شهوانی
«قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم ... و قل للمؤمنات یغضضن »متعلق غض در آیه، هرکدام از زن و مرد است. و معنای غض بصر،بستن چشم و ترک نظر نیست بلکه کنایه است از ترک استمتاع هرکدام از زن و مرد از دیگری، مگر از زوج و زوجه و مملوکه.پس استمتاع ولذت بردن هرکدام از زن و مرد از دیگری جز در آن دومورد، حرام است. حال اگر نگاه در موردی که اصل آن جایزاست همراه شد با نوعی استمتاع ولذت و شهوت، همان چیزی است که آیه از آن نهی می کند. مرحوم، آیت الله خویی -رحمة الله علیه - می فرمایند: «فانها الایه تدل علی لزوم کف النظرالذی هو بعمنی الانصراف عن الشی تماما فتدل علی حرمة جمیع انواع الاستمتاع من المراة. ماعدا المملوکه والزوجه، و علیه فاذا ثبت من الخارج جواز النظر الی بعض اعضاء المراة علم ان المراد من ذلک انماهوالنظر البحت لاالمشوب ینوع من الاستمتاع والتلذذ» (18)
6- جواز نظر و نگاه به صورت و دست بدون شهوت
«لاییدین زینتهن الا ماظهر منها». برای حرمت نظر به زن اجنبه، به این قسمت از آیه کریمه استدلال شد که می فرماید: «لایبدین زینتهن » ولی این بخش نیز استثنایی دارد «الا ماظهر» مگر آنچه که ظاهر است. در باره این استثناء واقوال مختلفی که ذیل آن بیان شده است ان شاءالله، در مساله پوشش وجه و کفین، به صورت مفصل بحث خواهد شد اما مختصرا باید گفت که از «لایبدین »که آشکار نکنند و بپوشانند، مقداری استثناء شده که «الا ماظهر منها»است و منظور از «الاماظهر» به ضمیمه روایات، صورت و دستهااست در نتیجه صورت و دست از حرمت نظر به اجنبیه استثناءشده است، البته فقها; دراین مساله، سه قول دارند:
1- جواز نظر به وجه کفین، بدون شهوت 2- عدم جواز، مطلقا3- تفصیل بین دفعه اول که جایز است و دفعه بعدی که حرام است.
مساله پوشش
در مساله پوشش نیز دو مساله، قابل بررسی است که آیه کریمه،آن را بیان نموده است: یکی مساله پوشش فروج که بین زن ومرد، یکسان است و دیگری مساله پوشش بقیه بدن، که احکامی مخصوص به زنان بیان شده است.
مساله پوشش فروج
مساله پوشش فروج، در این آیه کریمه برای مردان و زنان یکسان بیان شده است «یحفظوا فروجهم » خطاب به مردان و «یحفظن فروجهن » خطاب به زنان. معلوم می شود که این حد از پوشش که مربوط به فروج است بین زنان و مردان مشترک است و تفاوتی بین آنها نیست اما خود آیه،اولا، به وسیله «بحفظوا» دلالت برالزام دارد، یا این که به صورت خبر آمده است که تاکید بیشتری بر امر دارد و یا این که لام امر، محذوف است یا جواب مشروطمقدر (19) ولی در هر صورت شکی نیست که دلالت بر الزام دارد.و ثانیا: کلمه حفظ در این آیه کریمه، به معنای پوشاندن فروج است، به دو دلیل:
1- به قرینه صدر آیه که مساله غض بصر را مطرح می کند وبعدا مساله حفظ فروج را، معلوم می شود که در مقابل نگاه نکردن دستور به پوشاندن می دهند. (20)
2- از امام صادق علیه السلام ذیل همین آیه، نقل شده است که فرمودند: هر آیه ای که در قرآن درباره حفظ فرج آمده است،منظور حفظ از زناست مگر این آیه که منظور، حفظ از نگاه است که همان پوشش است. «... کل شی فی القرآن من حفظ الفرج فهو من الزنا الا هذه الایه فهو من النظر»روایات زیادی نیز دلالت بر وجوب پوشش عورة، در باب آداب حمام (21) دارد. اضافه بر این که سیره عملی قطعی، برپوشش عوره، موجود بوده و هست.
مساله پوشش مخصوص زنان
«ولایبدین زینتهن » در این آیه، تا این جمله، احکام برای مردان وزنان یکسان بیان شده است وازاینجا به بعد، احکامی مخصوص به زنان است و معلوم می شود که زنان، در مساله پوشش احکامی بیشتر از مردان دارند.
اولا، زن باید تمام بدن خود را اضافه بر عورتین بپوشاند واین مساله، بین مسلمین متفق علیه است (22) و آیه کریمه نیزدلالت براین مطلب دارد:
1- «یحقطن فروجهن » فرج در آیه، اشاره به همان عورتین است و در مورد زنها چندین روایت وارد شده است مبنی براین که تمام بدن زن عورة است و در نتیجه،باید پوشانده شود; مثل «المراة کلها عوره »، قال علیه السلام: «انماالنساء عی و عورة ». (23)
2- «ولایبدین زینتهن » منظوراز زینت، مواضع زینت است;یعنی بدن را باید بپوشانند و فروج هم که وجوب پوشش آن،قبلا بیان شد.
3- «ولایضربن یخمرهن علی جبوبهن » ظاهر آیه کریمه، این است که زنها بدن را می پوشاندند ولی مقداری از گردن آنها بازبود که این را هم می فرماید: بپوشانند.
ضمنا آیه «قواعد» (24) می گوید که زنان سالخورده می توانندمقداری از پوشش خود را کنار بگذارند. معلوم می شود که زنان دیگر باید تمام بدن خود را بپوشانند. و همچنین آیه «جلباب » (25) ظهورواضحی دروجوب پوشش کل بدن دارد; چون که جلباب جامه ای تقریبا سراسری است که کل بدن را می گیرد،البته توضیح کامل آیه قواعد و جلباب ان شاالله بعدا می آید.
مرحوم، آیه الله حکیم - رضوان الله علیه - می فرمایند:
«یحب سترالمراة تمام بدنها اجماعا بل ضرورة من الدین و یشیرالیه قوله تعالی "ولیضربن یخمرهن علی جبوبهن ولایبدین زینتهن الالیعولتهن ..." وقوله تعالی " والقواعد من النساء" وصیحیح الفضیل وصیحیح الیزتطی (26) وماورد فی حرمة النظر الی الاجنبیه نباءعلی الملازمه بین حرمة النظر و وجوب الستر المفروغ عنها فی ظاهرالض و الفتوی ». (27)
مقدار استثنا از مساله وجوب ستر
در مساله وجوب ستر در این آیه کریمه، دو استثنا واقع شده است: یکی استثناء مقداری از ستر و دیگری مقداری از مردان یازنان که حکم الزامی پوشش در مقابل آنها برداشته شده است. امامقدار استثناء از خود پوشش «الا ما ظهرمنها»برای روشن شدن معنای این بخش از آیه کریمه قبلا باید چند نکته را بیان کنیم:
1- منظور از زینت در آیه، خود زینت نیست; چون که مسلما خود زینت به خودی خود، حکم وجوب پوشش ندارد وآشکار کردن آن هم اشکالی ندارد (28) بلکه منظور، مواضع زینت است که لازمه پوشاندن زینت، پوشاندن بدن و لازمه آشکارکردن آن، آشکار کردن بدن است.
2- استثناء «الا ما ظهر منها» متصل است نه منقطع; زیرا که اولا،اصل در استثناء، متصل بودن است و منقطع بودن، احتیاج به قرینه دارد که در این جا قرینه ای وجود ندارد.
مگر این که قول ابن مسعود را درتفسیر"الا ما ظهر"بگیریم که می گوید:منظور لباس رویی است.دراین صورت استثنا منقطع می شود.ولی قول ابن مسعود هم اولا"با قول ابن عباس و سایرین که تفسیر کرده اند به صورت و دست معارض است اضافه براین که از ظاهر آیه هم چنین بر می آید که مقداری از بدن که قابل پوشاندن است می خواهد استثناء کند. وثانیا، ضمیر «منها» که به زینت ، برمی گردد، علامت این است که مستثنی از جنس مستثنی منه است و استثناء متصل است و ثالثا، این که لباس رالازم نیست بپوشانید، مثل کلام لغوی می ماند; چون لباس،خودش برای پوشش است واگر لباس را هم بناباشد بپوشاننداولا دور لازم می آید و ثانیا کسی چنین چیزی را نمی گوید.
3- حال که زینت مواضع زینت یعنی بدن شد و استثنا هم متصل شد مقدار استثنا شده از بدن چه مواضعی است؟
کاملا مشخص است که اگر زنی در مقام پوشش بدن خود باشد وتمام بدن را بپوشاند تنها صورت و دست است که خود به خودظاهر می ماند، البته می تواند این دو موضع را نیز بپوشاند اما اگرنخواهیم که عسر و حرج و زحمت زیادی بر او تحمیل کنیم،صورت و دست او باز می ماند و منظور «الاماظهر منتها» هم به قرینه روایات، همین دو موضع یعنی صورت و دست است.چند نمونه از روایات
1- روایة ابی الجارورد «الا ما ظهر منها» فهی الثیاب و الکحل والخاتم و خضاب الکف و السوار (29)
2- صحیحه زراره «الا ماظهر منها» قال الکحل والخاتم (30)
3- ابی صیر ... «الا ما ظهر منها» قال الخاتم والمسکه (31) وقول ابن عباس ... رفعه الوجه و یاطن الکف (32) و قول مرحوم شیخ طوسی - رحمة الله علیه - اجمعوا ان الوجه والکفان لیسابعورة الجواز اظهارها فی الصلاة (33) و قول ومرحوم علامه طباطبایی - رحمهماالله - (35) البته قابل تذکر است که در روایات، سرمه چشم کنایه ازصورت، والنگو کنایه از دست است که مواضع این زینتهاهستند. در نتیجه آیه کریمه از مقدار پوشش لازم، وجه و کفین رااستنتاء کرده است. علاوه براین که این بخش از آیه نیز دلالت برعدم لزوم پوشش وجه وکفین دارد:«ولیقربن یخمرهن علی جیوبهن » باید به وسیله روسری خود، گردن و سینه های خود رابپوشانند. آیه کریمه، در مقام بیان حد و کیفیت پوشش زنان است وابتدا، حفظ فروج و بعد، آشکار نکردن مواضع زینت رابیان نموده است. تنها موضعی که باقی مانده و ممکن است که گمان شود که جزو استثنا «الا ماظهر منها» می باشد، گردن وسینه ها است که دستور می دهد این موضع را نیز بپوشانند اگرصورت و دست هم که بیشتر از گریبان آشکار است و بیشترمورد توهم استثنا «الا ماظهر منها» می باشد لازم بود پوشانده شود، باید آیه کریمه آن را بیان می کرد.
مرحوم، آیت الله حکیم - رحمة الله علیه - می فرمایند:
«ولایضربن یخمرهن علی جبوبهن » مشعر باختصاص الحکم یالجیوب فلا یعم الوجوده. (36)
مرحوم، علامه طباطبایی - رحمة الله علیه - می فرمایند: (37) «... ولیلقین باطراف مقانعین صدورهن لیسترتها بها».
مرحوم، طبرسی - رحمه الله علیه - می فرمایند: «امرن بالقاء المقاتع علی صدورهن تعطیه لنحورهن ... قال ابن عباس: تغطی شعرها وصدرها و ترائبها و سوالفها» (38)
مساله پوشش وجه و کفین
دراین باره، میان فقها و مفسرین، اختلاف نظر است. عده ای قائل به وجوب پوشش صورت ودستهاودرمقابل، عده ای قائل به عدم وجوب پوشش شده اند. علاوه براین که همه قائل شده اند که پوشاندن آن بهتر است. اما هرکدام برای نظریه خود، ادله ای ازآیات و روایات بیان کرده اندکه جهت تکمیل بحث ارائه می شود.
ابتدا ادله قائلین به وجوب پوشش را بیان می کنیم همراه باجوابی برای هرکدام و بعد، ادله قائلین به عدم وجوب پوشش.
ادله وجوب پوشش وجه و کفین
دلیل اول: 1- اطلاق آیه غض «یغضوا من ابصارهم »می فرماید چشم فرو گیرید و نگاه نکنید. این کلام، اطلاق دارد ودر نتیجه، همه جای بدن را می گیرد از جمله، وجه و کفین را. بعدمی فرمایند: باالملازمه هرجایی از بدن را که نباید نگاه کرد زن لازم است بپوشاند از جمله، وجه و کفین را.
جواب دلیل اول:اولا، آیه اطلاق ندارد وحذف متعلق هم دلیل بر اطلاق نمی شود; چون متعلق معلوم بوده و حذف شده است وجود کلمه «من » شاهد بر عدم عمومیت در متعلق است;چون تبعیضیه است. مرحوم آیة الله حکیم(ره) می فرمایند:«والامر بالغض لاعموم فی متعلقه وحذفه لا یقتضیه اذ حمله علی العموم لکل شی ء ممتنع ولاسیما بملاحظه التعبیر بقوله تعالی"من ابصارهم" فان کلمه من ظاهره فی التبعیض والظاهر کونه یلحاظ المتعلق و تقدیر کل شی من بدن المراة لاقرینة علیه بل المناسب جدابقرینة مابعده ان یکون متعلقه الفروج » (39) و مرحوم، علامه طباطبایی - رحمة الله علیه - نیز متعلق را فروج گرفته اند: «ویکون مدلول الایه هوالنهی عن النظر الی الفروج » (40) ثانیا: هیچ ملازمه ای بین حرمت نگاه و وجوب پوشاندن نیست. همان طوری که عده ای از فقهاء فرموده اند، نگاه زن به بدن مرد حرام است ولی برای مرد پوشاندن واجب نیست.
دلیل دوم: «لایبدین زینتهن الاماظهر منها» می فرمایند: اطلاق «لایبدین زینتهن » وجه و کفین را نیز می گیرد که جزو زینتهایی است که نباید آشکار شوند ومی گویند: منظور از استثنای «الاماظهر منها» هم، بدن نیست، بلکه منظور، لباس است;کمااین که ابن مسعود گفته است.
جواب:اولا، با وجود استثنای «الاماظهر منها» بلافاصله بعداز «لابیدین » اطلاقی منعقد نمی شود. ثانیا، قول ابن مسعودمعارض است با قول ابن عباس و دیگران. ثالثا: لازمه قول ابن مسعود، منقطع بودن استثناء ولغویت آن است; زیرا اگر بگوید:لباس را لازم نیست بپوشانید، کلامی لغو است; چون قابل پوشاندن نبوده و دور لازم می آید. رابعا: روایات زیادی داریم مبنی براین که منظور از استثناء وجه و کفین است که روایات بعدا می آید.
دلیل سوم: «لایبدین زینتهن الا لبعولتهن ....» مرحوم، آیة الله خویی - رضوان الله علیه - برای اثبات وجوب پوشش وجه وکفین، به این قسمت از آیه، استدلال کرده اند و فرموده اند:«هرچند از قسمت اول آیه، که استثناء «الا ماظهر»دارد، وجوب پوشش کل بدن، غیر از وجه و کفین و عدم وجوب پوشش وجه و کفین استفاده می شود، ولی قسمت قبل، در مقام بیان حکم ظاهر شدن قسمتی از بدن است نه بیان حکم اظهار بدن برای دیگران و حکم اظهار بدن برای دیگران را قسمت دوم، یعنی «لایبدین زینتهن الا لبعولتهن » بیان می کند که مطلقا بدون هیچ استثنایی آیه کریمه می فرماید: جز برای شوهر... بدن را آشکارنکند. در نتیجه، در مقام اظهار برای دیگران، هیچ موضعی از بدن استثناء نشده است وفقط بعضی ازافراد استثناء شده اند. پس تمام بدن حتی وجه و کفین، در مقابل مردان باید پوشیده باشد. و این که قسمت اول که همراه استثنااست فقط حکم ظهورفی حدنفسه را بیان می کند و قسمت دوم، حکم اظهار برای دیگران رامی فرماید: فعل"بداء"اگر متعلق آن بدون "لام" بیاید معنای آشکارنکردن در مقابل پوشاندن دارد و اگر متعلق آن همراه "لام"باشد معنای پوشاندن در مقابل ارائه به دیگران دارد لذا قسمت اول، معنای ظهور فی نفسه و قسمت دوم، معنای اظهار برای دیگران را دارد.
«البداءبمعنی المظهورکمافی قوله تعالی"بدت لهماسؤاتهما"والابداء بمعنی الاظهار فاذا کان متعلقا بثی و لم یکن متعدیا یا للام یکون فی مقابل الستر واذا کان متعلقا باللام کان فی مقابل الاخفاء بمعنی الارائه والاعلام ومن هنایظهرمن آلایه الکریمه فان قوله عز وجل اولا«ولابیدین زینتهن الا ما ظهر منها» انما یعبد وجوب ستر البدن الذی هوموضع الزینه و حرمة کشفه ماعدا الوجه والکفین فی حین ان قوله ثانیا«ولابیدین زینتهن الا لبعوتهن » یفید حرمة اظهار بدنها وجعل الغیرمطلعا علیه واراءته مطلقا من دون فرق بین الوجه والیدین (41)
بعدا ایشان روایاتی را که وجه و کفین را استثناء کرده توجیه می کنند و تطبیق می دهند بر نظر خودشان، می فرمایند: روایاتی که وجه کفین را استثناء کرده مربوط به همان قسمت اول آیه است که خود آیه استنثادارد و روایاتی که وجوب پوشش وجه وکفین رابیان می کند. (42) مربوط به قسمت دوم آیه است.«فان هذه الایه تصدی لبیان حکمین،حکم الظهورفی نفسه عنداحتمال وجود ناظرمحترم وحکم الاظهارللغیر عندالقطع بوجود ناظرمحترم والذی یطهران الروایات الوارده فی تفسیر هذه الایه الکریمه تؤکد ماذکرناه من التفصیل فان بعضهانسال عن القسم الاول وبعضهاعن القسم الثانی ». (43)
جواب: اساس استدلال ایشان براین است که معنای فعل «لایبدین » با آوردن و یا نیاوردن "لام" تغییر می کند در صورتی که در مقام استعمال، غیر از آن ممکن نیست; چون که آیه، اولا،می خواهد مقداری ازبدن را که حکم وجوبی پوشش دارد ومقداری که حکم وجوب پوشش ندارد بیان کند و در مقام تعرض به افراد دیگر نیست، لذا متعلق را همراه با "لام" نیاورد وثانیا، می خواهد حکم زن در مقابل دیگران را بیان کند، پس مجبور است متعلق را همراه "لام" بیاورد. اما این که معنای فعل تغییر پیدا می کند صرف استظهار است ودلیلی ندارد. لغوی هم این را نگفته است. ثالثا، حکم ظهور فی حد نفسه یا احتمال وجود ناظر محترم یعنی چه؟ اگر ناظر نیست که اصلا حکم پوشش هم نیست و در صورت احتمال اگر احتمال عقلانی وقوی است که مثل وجود ناظر است و حق ندارد خود را برهنه کند واگر احتمال غیر عقلانی و ضعیف است مثل عدم وجودناظر است، پس دراین صورت، با معنای ایشان هیچ موردی برای قسمت اول آیه باقی نمی ماند. رابعا، توجیه روایات قرینه ای ندارد و صرف احتمال است.
پی نوشتها:
1- طبرسی، مجمع البیان، (طهران:العملیة اسلامیه، 1383 ق)، ص 137;فیروزآبادی، قاموس المحی، (بی جا: موسسه الرسالة، 1407ه)، چ دوم،
2- الزبیدی،تاج العروس،(بیروت:دارمکتبة الحیاة،);آلوسی، روح المعانی،(بیروت: داراحیاءالتراث العربی،)،ج 18، ص 138
3- فیروزآبادی،پیشین;جوهری،الصحاح،(بیروت:دارالعلم الهلایین،); راغب اصفهانی،مفردات راغب،(بیروت: دارالمعرفة،)
4- احمدبن فارس، مقایس اللغه،(مصر: شرکت مکتبه، 1392 ق)،چ دوم،اصل یدل علی تقنح فی الشی و من ذلک الفرجه
5- مفردات راغب،پیشین:الفرج،الشق بین الشیئین وکنی به عن السواه
6- الصحاح،پیشین:العورة سوءه الانسان وکل مایستحیامنه
7- صحاح اللغه،پیشین;قاموس المحیط،پیشین
8- طبرسی،پیشین; ج 3،ص 148
9- قاموس،پیشین;طبرسی،پیشین، ج 4، ص 138
10- مقایس اللغه، پیشین;
11- مفردات راغب، پیشین;
12- طبرسی، پیشین; ج 4، ص 137
13- محمدحسین طباطبایی(علامه)، المیزان، ج 15، (قم: جامعه مدرسین،)، چ اول، ص 111
14- حرعاملی،وسایل الشیعه،چ 6،ج 14،(تهران:المکتبه الاسلامیه،1402)،باب 104،ح 4، ص 138
15- محمدحسین طباطبایی(علامه)،پیشین
16- المراد یزنینهن مواضع الزینه لان اقمی، ینزین به کالقرط والسوارلایحرم ابداؤها فالمراد بابدادالمزینة ابداء مواضهای البدن:محمدحسین طباطبایی، پیشین، ج 15، ص 115
17- خویی(مرحوم آیت الله العظمی)،مستندالعروه،(منشورات مدرسه دارالعلم،1367)،ص 37
18- طبرسی،پیشین،ج 4،ص 137:مجزوم لانه جواب شرط مقدر...
19- محمدحسین طباطبایی، پیشین، ج 15،ص 111: والمقابله بین قوله «یعضوا من ابصارهم »«لایحفظوافروجهم »یعطی ان المرادبحفظ الفروج سترها عن النظر لاحفظها عن الزنا و اللواطه.
20- کلینی، اصول کافی، ج 2، بیروت، دارصعبه،دارالتعارف، چ چهارم، ص 35، مجلسی (علامه)بحارالانوار، ج 101، (بیروت:داراحیاءالتراث العربی، مؤسسه الفرفا)، ص 33
21- حر عاملی، پیشین، ج 2،
22- فقط ستروجه وکفین اختلافی است.
23- حرعاملی،پیشین،ج 14،ص 42
24 و25- نور:آیه 60 ;احزاب:آیه 60
26- حرعاملی، ج 14،پیشین،حدیث 1، ص 146
26- حکیم (رحمة الله علیه)، مستمسک، ج 5،(قم: کتابخانه آیة الله نجفی، 1406 ق)، ص 234
27- ذکرالزینه دون مواقفهاللمبالغه - کشاف، ج 3،ص 230،لایظهرن مواضع الزینه،مجمع البیان،ج 4، حلی، ص 138، والمراد بزیقهن مواضع الزینه،المیزان، ج 15، ص 11، فالروایات وان کانت صریحه ان المراد بالزینه هو مواضعها، مستندالعروه، جزء 1 نکاح،ص 54
28- بحار، پیشین، ج 101، ص 33
29- وسایل، پیشین، ج 14،حدیث 3، ص 146،
30- وسایل،پیشین،باب 101،حدیث 4، ص 146،
31- روح المعانی، پیشین، ج 18، ص 141
32- تبیان، پیشین، ج 7، ص 429
33- مجمع البیان، پیشین، ج 4، ص 138
34- المیزان، پیشین، ج 15، ص 111
35- مستمسک، پیشین، ج 5، ص 243
36- المیزان، پیشین، ج 15، ص 112
37- مجمع البیان، پیشین، ج 4، ص 138
38- مستمسک، پیشین، ج 5، ص 243
39- المیزان، پیشین، ج 15، ص 111
40- مستندالعروه، پیشین، جزء 1 نکاح، ص 55
41- البته روایتی که وجوب پوشش وجه و کفین را برساند نداریم اگر روایت فضیل که عین روایت و معنای آن بعدا می آید و ایشان روایت را به صورتی معنا می کند که وجوب پوشش وجه و کفین ازآن استفاده می شود دیگران عمدتا به صورتی دیگر معنا کرده اند که خود روایت دلیل بر عدم وجوب است و دیگر روایت عورة بودن زن است که این روایت هم در مقام بیان کمیت وکفیت پوشش نیست و مکاتبه صفار که در مقام شهادت است نه مطلق.
42- حر عاملی،پیشین،ج 14،باب 24.
43- آیت الله بروجردی، نهایة التقریر فی الصلوة،ج 1، ص 134
منبع : پایگاه حوزه