1- خداى متعال در قرآن مجيد مىفرمايد:
«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ* أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ» .
«پس اگر [از خدا و پيامبر] روى گردان شويد آيا از شما جز اين انتظار مىرود كه در زمين فساد كنيد و [بر سر مال و منال دنيا] قطع رحم نماييد؟* آنان [كه روىگردانند] كسانى هستند كه خدا لعنتشان كرده و گوش [دل] شان را كر و چشم [بصيرت] شان را كور كرده است».
2- «ابن ابى الحديد» در «شرح نهج البلاغه» و «علامه مجلسى» در «بحار الانوار» از «زيد بن صوحان» روايت كردهاند كه: در «ذى قار» حضور على عليه السلام مشرف بودم؛ در حالى كه آن جناب عمامه سياهى كه به ساج پيچيده شده بود بر سر داشت و خطبه مىخواند؛ تا آنجا كه فرمود:
وَقَدْ عَلِمَ اللَّهُ سُبْحانَهُ انّى كُنْتُ كارِهاً لِلْحُكُومَةِ بَيْنِ امَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله وَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ ما مِنْ والٍ يَلِىَ شَيْئاً مِنْ امْرِ امَّتِى الّا اتى بِهِ يَوْمَ القِيامَةِ مُغْلُولَةٌ يَدَهُ الى عُنُقِهِ عَلى رُؤوسِ الْخَلايِقِ ثُمَّ يَنْشُرُ كِتابَهُ فَانْ كانَ عادِلًا نَجى وَانْ كانَ جائِراً هَوى .
«خداى سبحان مىداند كه من فرمانروايى در ميان امت محمد صلى الله عليه و آله را مكروه مىدارم؛ زيرا از آن حضرت شنيدم كه مىفرمود: هيچ زمامدارى نيست كه در امر امت من، متصدى فرمانروايى شود، جز اين كه روز قيامت او را در حضور خلايق مىآورند، در حالى كه دستش به گردنش بسته، آنگاه نامه عملش را مىگشايند؛ اگر عادل بود نجات مىيابد و اگر ستمكار بود هلاك مىشود».
3- حضرت صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش و آن جناب از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت مىكند كه: جنابش را درد چشم گرفت و رسول خدا از وى عيادت كرد، در حالى كه على از شدت درد فرياد مىزد، نبى بزرگوار فرمود:
يا على! بيتابى مىكنى، يا شدت درد است؟ عرض كرد! يا رسول اللَّه من هرگز به دردى سختتر از اين مبتلا نشدهام. رسول خدا فرمود: همين كه فرشته مرگ فرود آيد كه روح شخص فاجر را قبض نمايد، با خود ميلهاى از آتش مىآورد پس روح آن شخص فاجر را از بدن مىكشد؛ به طورى كه از جهنم فرياد برمىآيد.
پس على نشست و عرض كرد: يا رسولاللَّه! حديث خود را بر من تكرار كن كه به حقيقت بدانچه فرمودى، دردم فراموش شد، آيا كسى از امت تو را از اين عذاب هست؟ فرمود: آرى، حاكم ستمكار، خورنده مال يتيم، گواه دهنده به دروغ .
4- مرحوم آيت اللَّه العظمى «خويى» در شرح نهج البلاغهاى كه نوشته است، از كتاب «بحار» و «امالى» روايت كرده است كه: اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: خدا در آسمانهاى خود، و بالاى عرش قدرتش، اين حقيقت را مىداند كه من اين گونه فرمانروايى بر امت را كراهت داشتم، تا اين كه شما اجتماع نموديد و من آن را پذيرفتم و اين كراهت من به خاطر آن است كه شنيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
هر زمامدارى كه رهبر امت من بعد از من شود، در روز قيامت بپا داشته مىشود و نامه عملش را فرشتگان مىگشايند؛ پس اگر نجات يابد بواسطه عدلش بوده و اگر ستم كرده است صراط او را مىجنباند؛ آنچنان جنباندنى كه مفاصلش از يك ديگر گسيخته مىشود، تا آن كه فاصله هر عضوى از اعضاى او با عضو ديگر مسافت صد ساله راه باشد، به طورى كه صراط هم از شدت عذاب او بسوزد، پس اول چيزى كه از او به آتش افكنده مىشود، بينى او و رخساره قرص صورتش مىباشد .
5- قال على عليه السلام:
ايُّما والٍ احْتَجَبَ عَنْ حَوائِجِ النَّاسِ احْتَجَبَ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَنْ حَوائِجِهِ .
«هر زمامدارى كه از نيازمندى و حوايج مردم روى گرداند، و به قضاى حوايج آنها نپردازد؛ خداى متعال نيز روز قيامت از حوايج او رو بپوشاند».
6- قال الصادق عليه السلام:
مَنْ وَلِىَ شَيْئاً مِنْ امُورِ الْمُسْلِمِينَ فَضَيَّعَهُمْ ضَيَّعَهُ اللَّهُ .
«هر كس چيزى از امور مسلمين را عهدهدار شود و آن را ضايع نمايد، خداى متعال نيز او را ضايع مىگذارد».
7- قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:
انَّ مِنْ اعْظَمَ النَّاسِ عَذاباً يَوْمَ الْقِيامَةِ مَنْ اشْرَكَهُ اللَّهَ فِى سُلْطانِهِ فَجارَ فِى حُكْمِهِ .
«نبى اكرم فرمود: از مردمان كسى عذابش در روز قيامت از همه بزرگتر و شديدتر است، كه خدا او را در سلطنت خود شريك كرده باشد و او در حكومت خود ظلم كند».
8- قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:
رَجُلانٌ لاتَنالَهُما شِفاعَتِى؛ سُلْطانٌ عَسُوفٌ غَشُومٌ وَغالَ فِى الدِّيْنِ وَمارَقَ مِنْهُ .
«دو مردند كه به شفاعت من نائل نمىشوند: سلطان ستمكار و ظالم، غلو كننده در دين و كسى كه چون تير از كمان از حدود دين خارج شود».
9- در نامهاى كه از سلمان به عمر نوشته شده آمده است:
وَاشْهَدُ انّى سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ وَلِىَ سَبْعَةٌ مِنَ الْمُسْلِمينَ بَعْدِى ثُمَّ لَمْ يَعْدِلُ بَيْنَهُم لَقِىَ اللَّهُ وَهُوَ عَلَيْهِ غَضْبانٌ.
«خودم از نبى اكرم شنيدم كه فرمود:
هر كس پس از من زمامدار هفت نفر از مسلمانان شود و بين آنان به عدل و داد رفتار نكند، خدا را ملاقات مىكند در حالى كه در حق او خشمناك است».
10- أَيُّما ذُو بابٍ اغْلَقَ بابَه دُونَ ذَوِى الْحاجاتِ والْخُلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ، اغْلَقَ اللَّهُ بابَه عَنْ حاجَتِهِ وَخُلَّتِهِ وَمَسْكَنَتِهِ .
«هيچ زمامدارى نيست كه در خانه خود را روى حاجتمندان و محتاجان و درويشان ببندد، مگر اين كه خدا نيز درهاى آسمان را در مقابل حاجت و نيازمندى و درويشى او ببندد ».
آيين مقدس اسلام، دين انفرادى و معنوى محض نيست، كه تنها كارش انصراف انسان از دنيا و متوجه گردانيدن او به آخرت تنها باشد؛ بلكه قبل از هر چيز يك دين اجتماعى بوده و براى هر قسمتى از شئون جامعه، قوانينى پيشنهاد كرده كه فرزانگان و فيلسوفان همه در برابرش عاجزند. همت اسلام به تأمين سعادت آدمى در دو زندگى دنيا و آخرت مصروف مىگردد، يعنى بايد براى دنيا كار كرد چندان كه گوئى هميشه زندهايم و براى آخرت آنچنان كه گوئى فردا خواهيم مرد.
اسلام دينى است كه خوشبختى آخرت را زائيده خوشبختى دنيا مىداند، چه لازمه آن تقويت حق، اقدام به كار شايسته و تمايل به نيكى است.
هر كس در اين دنيا نتواند لوازم سعادت آخرت را بيابد و كوردل باشد در آخرت نيز كور و گم كننده راه نجات، محشور خواهد شد.
بنابراين لازم است تمام ملل اسلامى به دنبال احراز مليت ويژه از دست داده خود برگردند و هدف خود را براى تأمين حيات همه جانبه اين آيه قرار دهد:
«تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» .
«و يكديگر را بر انجام كارهاى خير و پرهيزكارى يارى نماييد، و يكديگر را بر گناه و تجاوز يارى ندهيد».
البته براى دريافت فرهنگ اسلام، بايد از قرآن مجيد و كلمات رهبران اسلامى؛ يعنى پيامبر گرامى اسلام و اهل بيت عليهم السلام به طور جامع آگاه و سپس بدانها عمل كرد؛ تا به هدفهاى عالى و انسانى رسيد.
براى دريافت كلمات پيشوايان عاليقدر اسلام و درك مفاهيم فرهنگ اسلام، به كتب اصيل روايى مراجعه نماييد؛ زيرا در اين مختصر گنجايش نشان دادن تمام برنامههاى قرآن و روايات نيست.
منبع : پایگاه عرفان