قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

برخورد منافقانه يهود با اهل ايمان‏

 

منابع:

کتاب : تفسير حكيم    ج‌3        

نوشتہ : استاد حسین انصاریان 

 

مسئله نفاق و منافق و زيان‌هاى غيرقابل جبران دوروئى و يكى نبودن ظاهر با باطن و هماهنگ نبودن سيرت با صورت در آيات اوائل سوره مباركه بقره به طور مفصّل مورد بحث قرار گرفت، لذا در اين بخش از تفصيل آن صرف نظر نموده به صورتى مختصر به آن اشاره مى كنم.

اگر دل انسان بر پايه ايمان و اخلاق انسانى، و خصائص ملكوتى و انصاف و ميانه روى استوار و ثابت نباشد، هر لحظه با طوفانى مخرّب، و آمالى بيپايه، و حملات هوا و هوس به طرفى ميل پيدا مى كند و حالات مثبتش به حالات منفى تغيير مى يابد، و دگرگونى‌هاى زيان آور به بالا و پائينش ميبرد و لحظه به لحظه به شكلى در مى آورد و انسان و دنيا و آخرتش را به دنبال خود ميبرد و نمى گذارد در معرض رحمت و الطاف حق قرار گيرد، و از فيوضات الهيه و عنايات ربانيه بهره مند گردد و به سعادت ابدى بينديشد، و نظم و انضباطى هماهنگ با فرهنگ الهى در شئون ظاهر و باطن خود برقرار نمايد.

قلب هرجائى و دل خالى از انصاف شاگردى است كه در كلاس توحيد، و مدرسه نبوت، و فضاى اعتدال و ميانه روى حاضر نمى شود، و ثبات و قرارى در امور مثبت ندارد، و اگر هم در كلاس توحيد و مدرسه نبوت حضور يابد جمعيت خاطر پيدا نمى كند و از تخت پريشانى و اضطراب به زير نمى آيد، و به توحيد و ايمان و قبول نبوت و يقين به آخرت متصل نمى گردد و دمى آرامش نمى يابد و هر چيزى و هر حقيقتى را فقط و فقط براى ارضاى هواى و هوس و شهواتش مى خواهد و صاحبش را براى جلب خوشنودى ارباب كفر و شرك هزينه مى كند و بيباكانه او را به هر گناهى آلوده مى نمايد، و براى ضربه زدن به اهل ايمان وادار مى كند.

پيامبر بزرگوار اسلام درباره قلبى كه بنيانش به توحيد و يقين به آخرت و ايمان به نبوّت استوار و محكم نيست در رواياتى مى فرمايد:

«لقلب ابن آدم اسرع تقلباً من القِدر اذا استجمعت غليا:» «1»

هر آينه دل آدميزاد از ديگ در حال جوشيدن تغيير پذيرتر است.

«ان قلب ابن آدم مثل العصفور ينقلب فى اليوم سبع مرات:» «2»

دل آدميزاد هم چون گنجشك، هفت بار در روز دگرگون مى شود و تغيير پيدا مى كند.

«انما مثل القلب مثل ريشة بالفلاة تعلقت فى اصل شجرة يقلبها الريح ظهراً لبطن:» «3»

داستان قلب مانند پرى است كه در بيابانى از شاخه درختى آويزان شده كه باد بيابانى هر لحظه آن را به اين سود و آن سو مى كند.

«مثل القلب مثل ريشة بارض تقلبها الرياح:» «4»

حكايت دل مانند پرى روى زمين است كه بادها آن را جابهجا مى كند.

گروهى از يهود زمان پيامبر به خاطر دنياپرستى، و آلوده بودن به هوا و هوس، و مكتب خطرناك حس گرائى و براى ارضاء آمال و آرزوهاى باطلشان و اين كه هم از اسلام و هم از كيش خودشان بهره مادى و نفع ظاهرى ببرند، و با نگرانى سخت و دلهره شديد از اينكه اسلام با پيشرفت محيرالعقولش وضع مكتب‌ها و آئين‌هاى گذشته را در هم ريزد و در همه شئون پيش افتد و آنان در فضاى عقب ماندگى بمانند و دنباله رو شوند و دچار اقليت و خوارى گردند از روى مصلحت انديشى نسبت به زندگى و مكتب خويش چون با مؤمنان ديدار مى كردند اعلام مى داشتند كه ما به آنچه شما ايمان آورديد ايمان آورديم، و گواهى مى دهيم كه پيامبر شما در همه امورش صادق و درست كردار و گفتارش محكم و استوار است و ما او را با توجه به همه اوصافش كه در آيات تورات كه كتاب دينى‌ ماست بيان شده شناخته ايم و بر خود با تكيه بر آيات تورات واجب ديده ايم كه به او ايمان آورده، و نبوت او را بپذيريم و تسليم او شويم.

 

اعتراف به حقيقت و عدم تسليم به آن‌

سنگدلان يهود و صاحبان قلب بيمار، و دل‌هائى كه به وسيله بادهاى هوا و هوس و طوفان ماديگرى و حسّ گرائى با تكيه بر آيات تورات به اوصاف پيامبر آگاه بودند، و آن اوصاف را در حد كمال در حضرت او مشاهده مى كردند، و حق بودن نبوت او را لمس مى نمودند، و به آن نزد مؤمنان اعتراف داشتند، ولى پس از آن كه با يكديگر به خلوت مى نشستند و به گفتگو مى پرداختند، آنان كه در ميانشان نفوذ بيشترى داشتند و به تورات آگاه‌تر بودند، و خود را متولى دين و كنيسه و كارگردانى قوم يهود مى دانستند به اعترافكنندگان به حقيقت در نزد مؤمنان حمله كرده و از روى انتقاد به آنان مى گفتند آيا آنچه را خدا در تورات از اوصاف محمّد و نبوت او بيان نبوده و باب چنين علمى را به روى شما گشوده نزد مؤمنان به محمد و اهل اسلام اقرار و اعتراف مى كنيد تا روز قيامت اين اعتراف شما به حقيقت بر ضد شما كه مى خواهيد يهودى بمانيد به كار گرفته شود و مؤمنان در دادگاه قيامت با شما محاجه كنند و نزد خدا گواهى دهند كه اينان به اوصاف محمد به عنوان پيامبر بر حق بر اساس آيات تورات اعتراف و اقرار نمودند ولى به ظاهر اسلام را پذيرفتند و به باطن يهودى ماندند، آنگاه شما را محكوم به عذاب كنند!!

برشماست كه به ظاهر اظهار ايمان كنيد ولى در باطن يهودى بمانيد تا مؤمنان بر شما به عنوان هم كيش خودشان اعتماد كنند، و اطمينان نمايند، و شما بتوانيد با جلب اعتماد آنان به اسرار آنان آگاه گرديد، و خبرهايشان را نزد ما آوريد، و به جاسوسى برضد آنان برخيزيد و با اين برخورد ظاهرى هم جيب خود را از آن طرف پر كنيد و هم كيسه خود را از اين طرف پر نمائيد.

آيا انديشه نمى كنيد كه آنچه را از اوصاف پيامبر در باطن خود مى دانيد اگر آشكار كنيد خدا به آن عالم مى شود، و در قيامت بر عليه شما حكم مى راند، بر شما لازم است اسرار و مسائل را براى اين كه خدا آنها را نفهمد و به آنها آگاه نگردد در باطنتان حفظ كنيد!!

 

اعتقاد يهود بر عدم آگاهى خدا به امور پنهان‌

اين بخش از آيه شريفه كه از زبان يهود روايت شده اين معنا را نشان مى دهد كه عالمان و سران يهود و مدعيات توليت كنيسه‌ها و متولى گرى امور اين قوم بر اين اعتقاد بودند كه اسرار و امور نهان تا زمانى كه به وسيله آنان اظهار نشود، و آشكار نگردد از حضرت حق پنهان مى ماند و خدا به آن آگاه نمى شود!!

آن بيخردان جاهل كه خوى حس گرائى بر آنان حاكم بود، و خود را از ملكوت هستى و حقايق غيبى، و شناخت اوصاف حق و كمالات بينهايت پروردگار دور نگاه داشته بودند و جز به شكم و شهوت و غرايز حيوانى خود فكر نمى كردند و هر چيزى را براى رسيدن به مال دنيا و ارضاء شكم پرستى خود مى خواستند، حضرت حق را هم چون خود مى پنداشتند كه تا نهانى آشكار نگردد، و سرّى فاش نشود، و غيبى به ظهور نيايد به آن آگاه نمى شود، روى اين حساب به مقلدان ميمون صفت خود سفارش مى كردند از اظهار آنچه در درون داريد بپرهيزيد كه كتمانش به صلاح شما و اظهارش با معلوم شدن نزد خدا به زيان شماست!!

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

(1)- نهج الفصاحه، 548.

(2)- نهج الفصاحه، 550.

(3)- نهج الفصاحه، 550.

(4)- نهج الفصاحه، 551.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
  • يهود
  • نفاق و منافق
  • اهل ايمان‏
  • اعتراف به حقيقت
  • عدم تسليم
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه