قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
تاریخ انتشار : 23 مهر 1394 ساعت 11:37 صبح

 روزشمار وقایع عاشورا/ ۱ محرم «با ما بیا که در امانی»

 

 گروه اندیشه: اباعبدالله‌ الحسین(ع) مصادف با اول محرم وارد منزلگاه قصربنی‌ مقاتل شدند و در دعوت انس‌بن حرث‌کاهلی به کاروان خویش به او فرمودند: «با ما بیا که در امانی».


به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) روزشمار عاشورا روزشمار یک واقعه خاص نیست، زیرا که هر سرزمینی کربلا و هر زمانی عاشوراست. توجه به ابعاد رویداد‌هایی که در یک روز می‌افتد، چهره‌ای ملموس از امری تاریخ نشان می‌دهد، رویدادی که تاریخی پس از خود را شکل داده است.
وقتی حسین‌بن علی(ع) وارد کربلا شد، زمان و مکانی خاص شکل گرفت، هیچگاه روزی و زمینی شاهد چنین واقعه‌ای نخواهد بود و تنها یک بار در تاریخ رویداد‌های نهضت حسینی روی‌داده است. البته این امری بدیهی است، اما آنچه عاشورا را به یک واقعیت جاودانه تبدیل می‌کند، پیام‌هایی است که در این واقعیت نهفته است، بی‌شک برای بیان این‌پیام‌ها باید بسیار اندیشید، اما نفس وقایع مواد خام اندیشه هستند، وقایعی که بر محور امام حسین(ع) روی داده‌اند. آغاز محرم، جدی و ملموس شدن چنین وقایعی است.
پس از قطقطانه امام وارد قصربنی‌ مقاتل شدند. در این تاریخ امام(ع) گفت‌وگویی با عبیدالله‌بن حر جعفی و عمروبن قیس‌مشرقی و پسر عموی او داشتند. همچنین انس‌بن حرث(حارث) کاهلی به کاروان امام(ع) پیوست. امام(ع) از بدو سفر مدام از سرنوشت یحیی‌بن زکریا یاد می‌کرد.
گفت‌وگوهای روز اول محرم
امام(ع) پس از رسیدن به منزلگاه خیمه‌ای افراشته دید و از صاحب آن پرسید که گفتند از آن عبید‌الله‌بن حر جُعفی است. آن‌گاه امام حجاج بن مسروق را که از یارانشان بود به سوی حر جعفی فرستاد تا او را به کاروان حسینی دعوت کند، حجاج به حر جعفی گفت: حسین‌بن علی تو را به یاری خود خوانده است، اگر در رکابش بجنگی پاداش می‌یابی و اگر بمیری، شهید می‌شوی.
ابن‌‎حر در جواب گفت که به خداوند سوگند از کوفه خارج نشده‌ام مگر به قصد حمایت از امام حسین(ع) زیرا که ترسیدم اگر آنجا بمانم نتوانم به امام یاری برسانم، زیرا امام دیگر در کوفه پیرو و یاری ندارد.
پس از شنیدن پیام امام(ع) در حالی که فرزندانش به همراه او بودند، به دیدار ابن حر رفتند و ابن حر از دور آمدن امام(ع) را می‌نگریست و در همین حال بود که گفت من تا به حال کسی را به زیبایی حسین(ع) ندیده‌ و تا به حال برای کسی بدین حد دلسوزی نکرده‌ام در حالی‌که کودکانش پیرامون او می‌چرخند.
امام(ع) وقتی به ابن‌حر رسیدند، فرمودند: یابن حر! اهالی شهر شما به من نامه نوشتند و به من گفتند که برای یاری من جمع شده‌اند که از من دفاع می‌کنند که با دشمنم می‌جنگند و از من خواستند به سوی آن‌ها بیابم. من آمدم ولی نمی‌دانستم این گروه برخلاف تصور به قتل پسر عمویم مسلم‌بن عقیل و یارانش کمک می‌کردند و بر این متفق شدند که عبیدالله زیاد از من برای یزیدبن معاویه بیعت بگیرد. یابن حر! بدان که خداوند به خاطر گناهانت و خطاهای گذشته‌ات تو را مواخذه می‌کند. من تو را به توبه‌ای فرا می‌خوانم که از تو این گناهان را می‌شوید. تو را به یاری اهل بیت(ع) فرا می‌خوانم. اگر حق ما را به ما دادند که خدا را شکر و به آن رو می‌کنیم و اگر ما را از حق خود محروم کردند و به ظلم روا داشتند تو از یاران من در طلب حق‌خواهی بود.
ابن‌حر پس از دعوت امام حسین(ع) به او پیشنهاد داد تا با اسب و شمشمیر و برخی از یارانش باز گردد و تا او نیز اهل بیت(ع) را به امام برساند، امام(ع) اما پیشنهاد رد کرد و فرمود: ای پسر حر! من به دنبال اسب و شمشیر نیامدم. من آمده‌ام که از خودت یاری بطلبم. وقتی برای یاری خودت بخل می‌ورزی به وسایل تو نیازی ندارم ما کنت متخذ المضلمین عضدا کهف 51. من گمراه کنندگان را به یاری نمی گیردمک. سپس فرمود اگر ما را یاری نمی کنی بترس از اینکه جز کسانی باشی که با بجنگند. بخدا قسم هیچ کس نیست که فریاد ما غربت ما را بشنود، ما را یاری نکند و هلاک نشود.
بروید که اگر ببینید و یاری نکنید در جهنم‌اید
ابن حر اما گفت که از سپاه دشمن نخواهد بود. امام(ع) با عمربن قیس مشرقی و پسر عمویش گفت‌وگو کرد و پرسید که آیا برای یاریش آمده‌اند یا نه، ایشان اما صحبت از میزان سن و قرض‌های بسیار و عیال‌های زیاد کردند و مال امانت مردم که در نزدشان بود و امام به ایشان فرمودند: پس از این‌جا بروید که صدای ما را نشنوید و نبینید که هر کس صدای ما را بشنودیا ما را اجابت نکند و به یاری ما نیاید بر خداست که او را با صورت بر آتش بیفکند.
با ما بیا که رشد یافته و در امانی
بلاذری روایت می‌کند که در این منزل‌گاه انس‌بن حرث‌کاهلی به سپاه امام پیوست. انس که گفت‌وگوی اما را با ابن‌حر شنیده بود در هنگام خروج ایشان از خیمه ابن‌حر به نزدشان رفت و گفت که به‌خدا قسم از کوفه خارج نشدم مگر به خاطر این‌که دوست نداشتم همراه تو یا علیه تو بجنگم ولی خدا یاریت را در دلم انداخت و مرا برای همراهی تو شجاع کرد.
امام حسین(ع) فرمودند با ما بیا که رشد یافته و در امانی. برخی از مورخان از قبیل ابصارالعین گزارش داده‌اند که انس در کربلا به امام پیوسته است.


منبع : iqna
  • تاریخ
  • محرم
  • وقایع عاشورا
  • با ما بیا که در امانی
  • سرزمین کربلا
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه