قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

انتساب و انتخاب‏

انتخاب ولىّ در فرهنگ اسلام، وقف حريم مقدس كبرياست، اوست كه مى‏داند چه انسانى را براى پيشوايى حكومت، و بيان و ارشاد انسان در حيات معنوى، انتخاب نمايد و مردم را در اين زمينه حقى نيست.

انتخاب ولىّ در فرهنگ اسلام، وقف حريم مقدس كبرياست، اوست كه مى‌داند چه انسانى را براى پيشوايى حكومت، و بيان و ارشاد انسان در حيات معنوى، انتخاب نمايد و مردم را در اين زمينه حقى نيست.

او رسول با كرامت اسلام را انتخاب كرد و سپس به او فرمان داد تا وجود مقدس على عليه السلام كه فاقد نواقص و جامع كمالات بود، به ولايت و رهبرى انتخاب شود، و اسامى رهبران بعد از او را به رسولش اعلام كرد؛ تا يازده امام معصوم كه واجد كمالات محمد و على عليهما السلام بودند، و ولايت كليه مطلقه در آنان تجلى داشت، رهبرى جامعه انسانى را در سه رشته حكومت، بيان احكام، ارشاد حيات معنوى به عهده بگيرند.

هم آنان را مسئوليت داد، تا شرايطى را در جهت حيات عقلى، روحى و معنوى ذكر كنند، تا در هر كس ظهور كرد به جانشينى از آنان عهده دار حاكميت و بيان معارف و ارشاد حيات معنوى شود، و به عنوان «ولى فقيه» به نيابت از امام غايب و ائمه و پيامبر و حضرت حق، زمام امور مسلمين را به دست گيرد، كه در حقيقت بر اساس آيات قرآن و روايات صحيحه، انتخاب ولى فقيه به صورت معنوى كه همان بيان اوصاف و شرايط زمامدار، و ظهور شرايط است، با امام معصوم و انتخاب امام معصوم، با پيامبر به اذن حضرت اللَّه و انتخاب حضرت پيامبر با حضرت رب العزة است، و انتخاب مقابل انتخاب خدا، ايستادن در برابر حكم اللَّه و اجتهاد برابر نص، و ايجاد انحراف در راه خدا مساوى با تخريب بناى معناست.

تعيين زمامدار جامعه اسلامى، به خود مردم مسلمان (چنانچه گروهى ادعا مى‌كنند) واگذار نشده، اگر اين طور بود بايد از شارع مقدس اسلام، در اين زمينه بيانات شافى و دستورات كافى رسيده باشد، تا مردم در مسئله‌اى كه اساساً بقاى رشد جامعه اسلامى، و حيات شعائر دين به آن متوقف و استوار است بيدارهوشيار باشند.

حال آنكه از چنين بيان نبوى و دستور دينى خبرى نيست، و اگر بود كسانى كه بعد از پيامبر زمام امور را به دست گرفتند، مخالفتش نمى‌كردند، در صورتى كه زمامدار اول با وصيت، خلافت را به خليفه دوم منتقل ساخت، و خليفه دوم عثمان را با يك شوراى شش نفرى كه خودش اعضاى آن و آيين‌نامه آن را تعيين و تنطيم كرده‌بود، روى كار آورد و پس از او بر اثر كشمكش‌ها و اختلافات داخلى، معاويه خلافت را تصاحب كرد، و چيزى نگذشت كه مسئله رهبرى به سلطنت موروثى تبديل شد، و تدريجاً شعائر دينى از جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و اقامه حدود و غير آنها، يكى پس از ديگرى، از جامعه رخت بر بست و مساعى شارع اسلام به طور جدى، در فضاى حيات اكثريت مسلمين نقش بر آب شد!!

تنها شيعه بود كه از راه بحث و كنجكاوى در، درك فطرى انسانى و سيره مستمره عقلا و تعمّق در نظر اساسى آيين اسلام، كه احياى فطرت مى‌باشد، روش اجتماعى پيغمبر اكرم و مطالعه حوادث اسف‌آورى كه پس از رحلت آن جناب به وقوع پيوسته، و گرفتارى‌هايى كه دامنگير اسلام و مسلمين گشته و به تجزيه‌تحليل، در كوتاهى و سهل‌انگارى حكومت‌هاى به ظاهر اسلامى قرون اوليه هجرت برمى‌گردد، و با گذشتن از درياى خون و شهادت، تبعيد و زندان، استقامت و مقاومت، به اين نتيجه رسيد كه از ناحيه پيغمبر اكرم نص كافى در خصوص تعيين امام و جانشين پيامبر رسيده‌است.

آيات و اخبار متواتر قطعى، مانند آيه تبليغ، آيه ولايت، حديث غدير، حديث سفينه، حديث ثقلين، حديث منزلت، حديث دعوت عشيره اقربين و غير آنها به اين معنا دلالت داشته و دارند؛ ولى با كمال تأسف نظر به پاره‌اى دعاوى تأويل شده، و سرپوشى روى آنها گذاشته شده‌است‌ .

كسى كه بنا بر نقل كتب معتبر شيعه و اهل سنت، پيامبر بزرگ او را صدّيق، فاروق امت، باب علم، يعسوب دين، برادر، وزير و بهترين فرد بعد از خودش، و در روايات متعدده خليفه خوانده، نشان مى‌دهد كه داراى ولايت كليه مطلقه است، كه اگر اين مقام را دارا بود، اين همه صفت و خصوصيت، آنهم از زبان وحى براى او بيان نمى‌شد.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
  • رسول اکرم
  • رسول خدا
  • رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله
  • انتساب و انتخاب
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه