چرا به مذهب بدبينند؟
با آنكه مدنيت قرن بيستم، بشر را به پايهاى رسانده كه برقواى طبيعت حكومت كند، از طرفى فضا را تسخير، و از جهت ديگر تا اعماق درياها راه يافته و علوم، معارف و قوانين بشرى به صورتى در آمده كه با سطح مدنيت او مساوى است؛ امّا هنوز تعاليم انبيا و گفتههاى آنان به قوّت و استحكام اصلى خود باقى است.
نفوذى كه آنان در نهاد بشر دارند، هيچ قانون و تعليمى ندارد. هنوز بشر در مواقع سخت و مشكلات زندگى، به همان مبدأ كه آن تعاليم را فرستاده است توجه مىنمايد، و با آن كه قرنها از عمر قانون گذارى انبيا مىگذرد، سعادت را در پرتو آن دانسته، و اين همه تشكيلات و قوانينى كه دست بشر به وجود آورده، و امروز سراسر مناطق جهان را فرا گرفته، آزادى و آرامش روحى و جسمى بشريت را سلب كرده است.
علاوه بر اين، قوانين ساخته شده بشر، داراى نفوذ محدودى است كه با گذشت زمان به فراموشى سپرده خواهد شد؛ اگر هم اثرى از آن باقى بماند، جز در نوشتهها و كتب تاريخى باقى نمىماند؛ اما گذشت زمان و مقتضاى مكان، هيچ گونه تأثيرى در قوانين كلى انبيا نداشته و روز، به روز عظمت و حقانيت گفتههاى آن پاك مردان بيشتر جلوه مىكند؛ زيرا تمام انبيا گفتههاى خود را از خالق بشر گرفته، و هيچ قانونگذارى به اندازه خداى متعال به مقتضيات مخلوق خود آگاه نيست.
پروردگار قوانينى را كه به وسيله انبيا براى هدايت مردم فرستاده است، مطابق با فطرت بشر بوده و همين مطابق بودن، آن قوانين را از حدود زمان و مكان خارج كرده، و از هرگونه آفت و حادثهاى حفظ نموده است.
احتياج بشر به قانون و به تعبير ديگر به دين، جزء غرائز فطرى اوست و اين مسئله به هيچ صورت قابل انكار و ترديد نيست. متأسفانه امروز در سراسر جهان، عقيده و دين را به صورت ديگر مىنگرند و مثل اين كه انسان خود را محتاج به قانون حقيقى دين نمىداند؛ تا آنجا كه مىتواند، مىخواهد خود را از اين برنامه آزاد كند.
روى اين حساب چندى است كه بشر مبارزه همه جانبهاى را عليه دين آغاز كرده، و خود را از توجه به آن بركنار داشته، و عقيده او براين شده كه دين مخالف با آزادى و خواستههاى انسانى است؛ بنابراين، دين را مغاير با خواستههاى انسانى دانسته و دچار اين توهّم شده كه دين با برنامه انسانيت موافقت ندارد، و بايد تعطيل شود.
منبع : پایگاه عرفان