قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

استعجال

اما استعجال ونزق : بدان كه اين خصلتى است كه به واسطه او مقصود فائت شود و بنده را در معصيت اندازد و چهار آفت از او پديد آيد :اوّل آن كه مرد عابد قصد خير دارد و در آن جدّ و جهد مى نمايد و وقت باشد كه در حصول مقصود تعجيل مى نمايد و هنوز نه وقت آن باشد كه به مقصود رسد ، پس يا نااميد شود و اجتهاد بگذارد و از آن منزلت محروم گردد ، يا غلو كند در اجتهاد و تعب و از آن منقطع شود ، پس ميان افراط و تفريط بماند و هر دو نتيجه استعجال اند .روايت است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود :
إِنَّ دينَنا هذا مَتينٌ ، فَأَوْغِلْ فيهِ بِرِفْقٍ ، فَإِنَّ الْمُنْبَتَّ لا أَرْضاً قَطِعَ وَلا ظَهْراً بَقِىَ .دين ما محكم است به آهستگى و نرمى و مدارا در آن توان رفت كه آن كس كه چهارپاى بشتاب راند ، نه راه ببرد و نه چهارپاى زنده بماند .
در مثل آمده : إِنْ لَمْ تَسْتَعْجِلْ تَصِلْ ، اگر عجله نكنى برسى .
و شاعر مى گويد :

قد يدرك المتأنّى بعض حاجته                                  وقد يكون من المستعجل الزلل

 
آهسته رو به برخى از خواسته هايش مى رسد ، ولى آدم عجول دچار لغزش هاى گوناگون مى شود .
دوّم آن كه مرد عابد دعا مى كند و حاجتى مى خواهد به جدّ و اجتهاد و اجابت دعا را به تعجيل خواهد و نيابد ، نااميد شود و محروم بماند از حاجت .
سوّم آن كه مظلوم باشد و از سر خشم بر ظالم دعا مى كند ، تا مسلمانى هلاك شود به سبب او و باشد از حد تجاوز نمايد و در معصيت و هلاك افتد.قال اللّه تعالى : وَيَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الإِنْسَانُ عَجُولاً .و انسان به همان صورت كه نيكى ها را مى طلبد [ بدون توجه به عواقب امور و به سبب جهل به مصالح و مفاسد خويش ، گزند و آسيب و ] بدى ها را مى طلبد و انسان بسيار شتاب زده و عجول است .
چهارم آن كه اصل عبادت و ملاك آن ورع است و اصل ورع به نظر و تأمّل و بحث تمام ، توان يافت در همه چيزى از اكل و شرب و لبس و غير اين و چون مرد مستعجل باشد ، توقف در كارها نكند ، هر سخنى كه فرازبان آيد بگويد و هر طعامى كه به دست آيد بخورد و در حرام و شبهت افتد در اين و در غير اين ، پس ورع فوت شود و چه چيز باشد در عبادت بى ورع ؟ و چون خصلتى چنين باشد كه از خيرات حرمان آرد و از حاجات منقطع گرداند ، بر مرد متعبّد لازم باشد كه در اصلاح نفس خود كوشد و آن را از خود زايل كند .
امير حسين بن عالم بن الحسن الحسينى ، جامع علوم ظاهريه و باطنيه و حاوى فضايل عقليه و نقليه مى گويد :

آنجا كه حريم بى نيازى است                        انديشه ما خيال بازى است
 حرفى كه رود ز راه تقليد                          خرسندى طبع دان نه توحيد
 قومى كه زجمله پيش ديدند                         در آينه عكس خويش ديدند
همواره بگرد خود تنى تو                           آن گه دم معرفت زنى تو
 در آينه ديده اى هوا را                               گويى كه شناختم خدا را
 


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه