گروه ادب: بخشی از خاطرات استاد حسین انصاریان به تاثیرگذاری منابر وی روی مسیحیان و تشرف آنان به اسلام برمیگردد و خاطراتی که درباره ساخت مدرسه برای ایتام داشت.
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) در مرور خاطرات استاد حسین انصاریان قصد دارد مروری بر خاطرات و حوادثی که در منابر برای ایشان روی داده است داشته باشد که در پی میآید.
آثار سخنرانى ها در جامعه
مرحوم آیت الله رضا صدر که قبل از انقلاب من را به مسجد امام حسین(ع) واقع در میدان امام حسین(ع) دعوت مى کرد، مىگفت: منبرت اثرگذار است ولى خودت نمى توانى دنبال آثارش بروى.
درست هم مى گفت؛ ما که نمى توانستیم دنبال فرد فرد مردم برویم تا ببینیم که این سخنرانى قرآنى و روایى، چه اثراتى بر آنان خواهد داشت. گاهى اتّفاق مى افتاد که در شهرستان ها، دکتر و وکیل و شخصیت هایى که در بدنه حکومت بودند در اوّلین برخورد اظهار آشنایى مى کردند. از آن ها سؤال مى کردم که شما کجا مرا دیده اید؟ میگفتند: زمانى که دانشگاه تهران یا اصفهان یا فردوسى مشهد بودیم ـ در تهران، ماه مبارک رمضان در مسجد امیر، در اصفهان طی ایام فاطمیه و در مشهد در ایام رجبیه ـ در جلسات سخنرانى شما شرکت مى کردیم.
حتى چند سالى که به خارج از کشور مى رفتم، آنجا هم خیلى ها را در مسئولیت هاى مختلف مى دیدم که مى گفتند ما در سال هاى قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، پاى منبر شما مى آمدیم. بعضاً شنیده مى شد که مى گفتند ما دین خود را از منبرهاى شما داریم.
مسلمان شدن چند مسیحى
یک مکانیک که از شرکت کنندگان در سخنرانى های من بود، یک روز گفت: یکى از همسایگان محل کارم مسیحى است و براى جذب او به اسلام، خیلى صحبت کرده ام. اگر اشکالى ندارد چند جلسه او را پاى منبر شما بیاورم. گفتم: نه تنها اشکالى ندارد، بلکه واجب است که او را بیاورى. پیامبر اکرم(ص) نیز یهودیان و مسیحیان را به مسجد دعوت و با آن ها صحبت مى کرد. دین ما دین منطق و دلیل است؛ دین فکر و اندیشه است.
فرد مسیحى، پس از چند نوبت شرکت در جلسات، روزى گفت که مى خواهم مسلمان شوم. مسائل را برایش گفتم و در جلسه اى از شب هاى ماه مبارک رمضان به طور رسمى به دین اسلام تشرف پیدا کرد. وى در آن جلسه، چند دقیقه اى هم براى مردم صحبت کرد.
همچنین در ایامی که ظهرهاى ماه مبارک رمضان در مسجد امیر سخنرانى مى کردم، خانمى مسیحى هم چند بار همراه یکى از دوستانش پاى منبر آمده و به اسلام گرایش پیدا کرده بود. روزى پیشم آمد و گفت که به خاطر مطالب مستدلى که از قرآن و روایات شنیده است، مى خواهد مسلمان شود که ایشان هم به دین اسلام تشرف پیدا کرد.
در طول سالیان طولانىِ تبلیغ با افراد متعددى برخورد کردم که مى گفتند: ما مسیحى بودیم و با تبیینى که شما از معارف اسلام داشتى، توسّط دوستانمان با مباحث شما آشنا شدیم و به اسلام گرایش پیدا کردیم.
ساختن مدرسه براى ایتام
در سال 1352 و همزمان با ایام فاطمیه، در خانه اى قدیمى در خیابان خیام تهران سخنرانى داشتم. مجلس مربوط به یکى از اصناف بازار بود که روبروى بازار در خانه مرحوم آیت الله میرخانى برگزار مى شد و جمعیت کثیرى نیز شرکت مى کردند.
وقتى این عالم بزرگوار از دنیا رفت، معلوم شد که در روستاهاى کوهستانى و با کمک مردم بیش از پنجاه مسجد، درمانگاه، غسّال خانه و مدرسه ساخته است.
روز سومِ آن جلسه پنج روزه پیشنهادى به اعضاى آن صنف دادم و گفتم: به طور ماهیانه هر کسى 10 تومان براى انجام کارهاى خیر پرداخت و در دفترى هم ثبت نام کند و اوّلین نفر، خودم هستم. روز بعد مدیر آن صنف به من گفت: شما 10 تومان خود را بدهید. هیئت اصناف با پول هاى جمع شده در یکى از محلات فقیرنشین ابن بابویه شهررى، حدود سه هزار متر زمین خریدند و مدرسه اى دو طبقه و مجهز براى تحصیل کودکان ساختند و به مناسبت این که نزد قبر ابن بابویه بود، نام آن را «مدرسه صدوق» گذاشتند.
بانیان نیکوکار، قبل از ماه مهر و آغاز سال تحصیلى مدارس، جواز مدرسه را از آموزش و پرورش گرفتند و به مسئولان اداره گفتند: ما از شما چیزی نمى خواهیم؛ همه چیز را خودمان تأمین مى کنیم.
با همفکرى چند نفر براى اوّل مهرماه، سى نفر کودک یتیم را پذیرش کردند، بهترین معلّم ها را دعوت کردند و کمبود خانه هاى ایتام را نیز تأمین کردند و آرامشى براى خانواده ها ایجاد شد. آن بانیان خیر مى گفتند: ما این بچّه ها را تربیت مى کنیم تا معارف دین را که یاد گرفتند به خانواده و خویشان انتقال دهند. در آن سال همه دانش آموزان آن مدرسه با معدل بیست قبول شدند. اکثر آنان پس از اخذ دیپلم در کنکور نیز قبول شدند و درصد موفقیت دانش آموختگان آن مدرسه از همه مدارس منطقه بیشتر شد.
در حال حاضر تعدادى مهندس، دکتر، استاد دانشگاه، دبیر و مدیران خوب و متدیّن از بین آن کودکان تحویل جامعه شده است که هر کدام پشتوانه اى براى چند خانواده یتیم شده اند.
منبع : iqna