قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خبر دادن پيامبر از راز ميان دو نفر از دشمنان‏

 

وهب بن عمير با صفوان بن اميه در حجره نشسته بودند، وهب كه از دشمنان پيامبر بود به صفوان كه هم كيش و هم عقيده‌اش بود گفت:

«لولا عيالى و دَين على لاحببت ان اكون انا الذى اقتل محمداً لنفسى:»

اگر مسئوليت عيالم را نداشتم و دينى كه بر عهده دارم دوست داشتم با دست خود پيامبر را مى كشتم و شما را از بند تبليغات او نجات مى دادم.

صفوان گفت: با چه نقشهاى اين كار را عملى مى كنى و چگونه دست به اقدام مى زنى؟ پاسخ داد من مردى شجاع و دلاورم، او رامى فريبم و سپس ضربهاى به او مى زنم آنگاه بگونهاى فرار مى كنم كه هيچ كس مرا نيابد.

صفوان گفت: نگهدارى از عيالت با من و ادا كردن قرضت بر عهده من، هان برخيز و دنبال اين كار برو تا ببينم درچنته ادعايت چه دارى؟

وهب شمشير خود را تيز كرد و سمّ كشنه بيالود و به قصد مدينه از مكه خارج شد.

هنگامى كه وارد مدينه شد عمر بن خطاب از ديدن حالت و وضع او انديشناك گشته به اهل ايمان و ياران پيامبر گفت: وهب بن عمير به مدينه آمده، از وضع او دلم به شك و ترديد افتاده، من او را مردى غدّار مى بينم، اطراف پيامبر را خالى مگذاريد كه مبادا آسيبى به آن حضرت رسد.

پيامبر ميان اصحاب نشسته بود كه وهب وارد شد و به رسم جاهليت گفت: انعم صباحا يا محمد!

حضرت فرمود:

«قد ابدلنا خيراً منها- السلام- ما اقدمك»

خدا به جاى اين جمله بهتر از آن را كه سلام است به ما عنايت كرده، چه سبب شد به مدينه آمده اى؟ گفت: آمده ام تا اسيران را از شما بخرم و آزاد نمايم، حضرت فرمود، شمشيرى كه در ميان دارى چيست؟ گفت: اى محمد روز بدر نيز آن را همراه داشتم و ما را از آن پيروزى ظفر است، حضرت فرمود:

«فما شيئى قلت لصفوان و انتما فى الحُجر:»

تو با صفوان هنگامى كه در حجره بوديد چه قراى گذاشتى و چه امرى را بر عهده گرفتى؟!

وهب گفت: آه من چه گفتم؟ حضرت گفتار خود را تكرار كرد وهب گفت:

«قد كنت تخبرنا بخبر اهل السماء فنكذبك فاراك تحدثنا بخبر اهل الارض! اشهد ان لا اله الا الله و انك رسول الله:»

تو ما را از ملكوت عالم خبر مى دادى ما تو را تكذيب مى كرديم اكنون مى بينم از اسرار ما زمينيان خبر مى دهى معلوم است كه در نبوّتت راستگويى من به وحدانيت خدا و رسالت تو شهادت مى دهم و ايمان مى آورم.

آنگاه به رسول خدا گفت عمامه خود را از باب تبرك به من ببخش حضرت عمامه خود را به او بخشيد، سپس راهى مكه شد. «1»

در هر صورت وقتى پيامبران و اولياء الهى به خاطر ايمان و تقواى بينظيرشان به توفيق حق و به اذن رب از اسرار و امور غيبى آگاه باشند، بر حضرت حق كه خالق آنهاست و علم و آگاهى‌اش بينهايت و نسبت به ظاهر و با طن هستى و همه موجوداتش فراگير است همه چيز روشن و معلوم و براى او غيب و سرّ و رازى وجود ندارد و برخلاف عقيده باطن و سخيف يهود آنچه را انسان پنهان مى دارد و آشكار مى كند مى داند و بر دقائق امور آگاهى كامل دارد.

 

زشتى باور كردن سخن دروغگويان‌

 

پليدى و قبح دروغ و افترا بر كسى پوشيده نيست، دروغ در حقيقت فريب دادن مردم و سخن گفتن به باطل است.

دروغ نشانه ضعف ايمان يا بيايمانى و زبونى و پستى و علامت نبود شخصيت و كرامت انسانى است.

قرآن مجيد به خاطر عظمت و شدت زشتى اين گناه آلودگان به آن را در دايره لعنت شدگان قرار داده است.

ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ: «2»

پيامبر اسلام به مسيحيان نجران كه منكر نبوت حضرت بودن فرمود:

بيائيد يكديگر را نفرين كنيم، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم، از آيه شريفه استفاده مى شود كه اهل دروغ مستحق لعنت خدا هستند.

درباره زشتى دروغ روايات فراوانى در كتاب‌هاى باارزش حديث آمده كه به بخشى از آن اشاره مى شود:

از رسول خدا روايت شده:

«كبرت خيانة ان تحدث اخاك حديثا هو لك مصدق وانت به كاذب:» «3»

خيانت بزرگى است كه با برادر دينى ات سخن بگوئى سخنى كه مورد باور و تصديق او قرار بگيرد در حالى كه به او دروغ مى گوئى.

«من اعظم الخطايا اللسان الكذب:» «4»

زبان بسيار دروغگو داشتن از بزرگ ترين گناهان است.

«اياكم والكذب فانه يهدى الى الفجور و هما فى النار:» «5»

بر شماست كه از دروغ بپرهيزيد، زيرا دروغ شما را به كارهاى زشت مى كشاند و دروغ و كارهاى زشت سبب ورود به دوزخ است.

«اياكم والكذب فان الكذب لايصلح لابالجد ولابالهزل، ولايعدالرجل صبيه لايفى له وان الكذب يهدى الى الفجور وان الفجور يهدى الى النار وان الصدق يهدى البر وان البر يهدى الى الجنة:» «6»

از دروغ بپرهيزيد، زيرا جدى و شوخى دروغ روانيست و انسان نبايد به كودك خود وعده دروغ بدهد، دروغ آدمى را به بدكارى و بدكارى به دوزخ مى كشاند، و راستى و صدق انسان را به نيكى و نيكى نيز به بهشت رهنمون مى گردد.

«عليكم بالصدق فانه باب من ابواب الجنة واياكم والكذب فانه باب من ابواب النار:» «7»

راستى پيشه كنيد زيرا درستى درى از درهاى بهشت است، و از دروغ بپرهيزيد، زيرا دروغ درى از درهاى دوزخ است.

«ويلٌ للذى يحدث فيكذب فيضحك به القوم، ويل له ويل له:» «8»

واى بر كسى كه سخن دروغ گويد تا مردم را بخنداند، واى بر او، واى بر او.

اميرالمؤمنين (ع) در رواياتى مى فرمايد:

«اذا كذب العبد كذبة تباعد الملك منه مسيرة ميل من نتن ما جاءبه:» «9»

هنگامى كه انسان دروغى بگويد، فرشته الهى به اندازه يك ميل بخاطر بوى بدى كه به سبب دروغ توليد كرده از او دور مى شود.

«الكذب باب من ابواب النفاق:» «10»

دروغ درى از درهاى دوروئى و نفاق است.

«الصدق امانة والكذب خيانة:» «11»

راستى نشانه امانت، و دروغ علامت خيانت است.

«تحفظوا من الكذب فانه ادنى الاخلاق قدراً و هو نوع من الفحش و ضرب من الدناءة:» «12»

خود را از دروغ حفظ كنيد زيرا پست ترين مورد اخلاقى، و نوعى از زشتى و بخشى از پستى است.

حضرت باقر (ع) فرمود:

«ان الله عزوجل جعل للشر اقفالًا وجعل مفاتيح تلك الاقفال الشراب والكذب اشر من الشراب:» «13»

همانا خداى عزوجل براى شر قفل‌هائى قرار داده، و كليد اين قفل‌ها شراب مستكننده است و دروغ از شراب بدتر است.

با توجه به اين روايات بايد گفت سخن دروغگويان از هيچ نظر ارزش ندارد، و شناخت دروغگويان هم كار مشكلى نيست، و براين اساس باور كردن سخن دروغگويان و تصديق نمودن آنان، و زندگى را بر پايه دروغ ايشان جهت دادن كارى بسيار زشت و موجب افتادن انسان در خسارت، و درو شدنش از كرامت و هدايت است، با اين همه گروهى از يهود كه از سران خود شناخت داشتند، و عالمان خود را به مادى گرى و مايل به پركردن جيب و شكم خود مى ديدند، و اوصافى را كه با تكيه بر آيات تورات در پيامبر مشاهده مى كردند مورد انكار آنان ملاحظه مى كردند دروغ‌هاى آنان را تصديق نموده، و از ايمان به پيامبر امتناع كرده و انسانيت خود را زير پاى سران و عالمانشان قربانى مى كردند و ميكنند.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- كشف الاسرار ميبدى، ج 1، ص 242.

(2)- آل عمران 61.

(3)- تنبيه الخواطر 92.

(4)- نهج الفصاحه 558.

(5)- الرّغيب والرّهيب، ج 3، ص 592.

(6)- نهج الفصاحه، 558- 559.

(7)- نهج الفصاحه، 558- 559.

(8)- نهج الفصاحه 559.

(9)- شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 357.

(10)- تنبيه الخواطر 92.

(11)- بحار، ج 72، ص 261.

(12)- بحار، ج 78، ص 63.

(13)- بحار، ج 72، ص 236.

 

برکرفته از

کتاب: تفسير حكيم    ج‌3   

نوشته: استاد حسین انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
  • دشمن
  • پیامبراسلام
  • پیامبر اسلام
  • پیامبر
  • پیامبر صلی الله و علیه و آله
  • خبر
  • صفوان
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه