قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چرا ترس‏

«محمّد بن منكدر» گويد: روزى به خارج مدينه رفتم حرارت هوا طاقت فرسا بود، از دور حضرت امام محمد باقر عليه السلام را ديدم كه قطرات عرق از جبين‌ مباركش مى‌ريخت.

با خود گفتم عجبا! راد مردى مانند او در اين ساعت گرم با چنين حالت به طلب دنيا مى‌رود يعنى چه؟ خوبست بروم او را نصيحت كنم، جلو رفته سلام كردم و گفتم: از شما دور است با اين بدن سنگين در اين هواى گرم در طلب دنيا باشى، اگر در چنين حالتى مرگ گريبانت را گرفت چه خواهى كرد؟
فرمود:
«چه ترسى دارم، اگر در اين حالت بميرم در طاعت حضرت حق جان داده‌ام؛ زيرا به وسيله كار، خود را از تو و ديگران بى‌نياز داشته و آبروى خود را حفظ مى‌كنم، وقتى مى‌ترسيدم مرگ فرا رسد كه به معصيت خدا مشغول باشم محمد بن منكدر گفت: يابن رسول اللَّه من خواستم تو را نصيحت كنم؛ اما تو مرا نصيحت كردى و از اشتباه بيرون آوردى» .


منبع : پایگاه عرفان
  • کار و زندگی
  • کار برای خدا
  • کار
  • امام محمد باقر علیه‌السلام
  • نصیحت
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه


    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه