چنین بلایی بر سر کسی می آید که در دفاع از مدافع ولایت سکوت می کند! حال چه رسد به کسی که با عدم اطاعت از ولایت روزگار می گذراند.
در روایات دو حجت باطن و آشکار معرفی شده است. حجت آشکار، رسولان و پیغمبران و امامان، و حجت پنهان، عقل می باشد. به طور کلی حجت به معنای دلیل آشکار مطرح شده است. خداوند از طریق ارسال حجج خود بر بندگان، راه هدایت را مشخص کرده و راه بهانه جویی را بر آنها بسته است.
حاکمیتِ اسلامی با یک نفر، نَه یک عده!
امام عصر علیه السلام در روایت «و أما الحوادث الواقعة....» یکی از مصادیق حجت در زمان غیبت را راویان حدیث معرفی کرده اند. اما نکته حائز اهمیت این است که ایشان نفرموده اند که در برخی امور به ایشان مراجعه کنید و شرایط خاصی را استثنا نکرده اند.
اما قبل از پرداختن به دامنه اختیارات ولی فقیه، باید گفت الزام وجود حاکم بر هر جامعه ای واضح و مبرهن است. امیرالمومنین علیه السلام نیز در پاسخ به خوارج که می گفتند: حکومت جز برای خدا نیست، فرمودند: آری، درست است که حکم خاص «خدای متعال» است، لیکن ایشان (خوارج) می گویند: حکومت خاص خدای متعال است؛ و حال آن که مردم به ناچار باید حاکمی داشته باشند، چه درستکار و چه نادرست. (1)
حاکم زمانی می تواند بر طبق احکام الهی، حکم کند که آگاهی کامل به آیات و روایات داشته و علم کافی را داشته باشد. با این وجود تبعیت از این حاکم واجب شرعی است زیرا در عین حاکم بودن، راوی حدیث اهل البیت علیهم السلام نیز می باشد
بنابراین وجود حاکم در جامعه اسلامی لازم است و حتی در روایات بیان شده که حاکمیت جامعه اسلامی باید به دست یک نفر باشد نه یک عده! که در مقبوله عمر بن حنظله بیان شده است.(2) حال دامنه اختیارات حاکم جامعه اسلامی در صورتی که امام معصوم نباشد چقدر است؟ برخی از فقها نیز اختلاف در مراتب حکومت اسلامی را به معنای اختلاف در دامنه اختیارات حاکم معصوم و غیرمعصوم ندانسته اند.
حضرت امام خمینی (ره) در این مورد می فرمایند: «این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله بیشتر از حضرت امیر علیه السلام بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر علیه السلام بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضایل حضرت امیر علیه السلام از همه بیشتر است؛ اما زیادی فضایل معنوی اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد. همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و دیگر ائمه علیهم السلام در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است؛ منتها شخص معینی نیست، روی عنوان «عالِم عادل» است».(3)
اطاعت از چه کسی؟
حال شاید این سوال به ذهن خطور کند که در جامعه، اطاعت از حاکم لازم است؛ از طرفی بنا به فرمایش امام زمان علیه السلام باید به راویان حدیث نیز مراجعه کرد و قاعدتا این مراجعه باید با اطاعت همراه باشد؛ حال از کدام یک از این دو باید اطاعت کرد؟!
در قرآن بر لزوم عدم ولایت کافران بر مومنین تأکید شده است. در واقع حاکم جامعه اسلامی باید خود فردی مومن و آگاه به دین باشد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «مومنان نباید کافران را به جای مومنان، دوست و ولی خود بگیرند و هر کس چنین کند از لطف و ولایت خدا بی بهره است.»(4) همچنین در سوره مائده فرموده: «کسانی که بر طبق آنچه خداوند نازل کرده حکم نکنند آنهایند که کافرند.» (5)
امیرالمومنین علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل کرده اند: "اللهم ارحم خلفائی-ثلاث مرات- قیل یا رسول الله و مَن خلفائک؟ قال: الذین یأتون من بعدی، یرون حدیثی و سنتی(6) ؛ خداوند خلفای مرا رحمت کند عرض شد ای رسول خدا خلفای شما چه کسانی هستند، فرمود: آنها که بعد از من می آیند و حدیث و سنت مرا نقل می کنند."
حاکم زمانی می تواند بر طبق احکام الهی، حکم کند که آگاهی کامل به آیات و روایات داشته و علم کافی را داشته باشد. با این وجود تبعیت از این حاکم واجب شرعی است زیرا در عین حاکم بودن، راوی حدیث اهل البیت علیهم السلام نیز می باشد.
سوالی مهم از خود
حال باید از خود بپرسیم این امر واجب را چقدر در زندگی خود انجام داده ایم؟ به راستی! چقدر مطیع راویان حدیث که در رأس آن، رهبر جامعه اسلامی می باشد بوده ایم؟ آیا ابراز ارادت و محبت به ایشان و اطاعت پذیری ما فقط در حد زبان و شعار بوده است؟! یا واقعا کلام ایشان سرلوحه زندگی ما بوده است؟ که اگر فقط در حد شعار بوده و در عمل آن چنان که باید مشهود نباشد، این روایت شامل حالمان می شود که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: «لا رأی لمن لایطاع؛ نظر دادن کسی که از او اطاعت نمی شود چه سودی دارد؟»(7)
عاقبت حمایت نکردن از ولیّ
امام عصر علیه السلام در روایت «و أما الحوادث الواقعة....» یکی از مصادیق حجت در زمان غیبت را راویان حدیث معرفی کرده اند. اما نکته حائز اهمیت این است که ایشان نفرموده اند که در برخی امور به ایشان مراجعه کنید و شرایط خاصی را استثنا نکرده اند
حمایت و اطاعت از ولایت آنچنان مورد اهمیت است که نه تنها دفاع از ولایت، بلکه دفاع از حامیان ولایت نیز مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. در زمان امیرالمومنین علیه السلام یکی از اصحاب حضرت، گرفتار نیش عقرب شد و به درد شدیدی مبتلا شد به حدی که در شرف مرگ قرار گرفت. وقتی او را پیش امیرالمؤمنین علیه السلام آوردند، حضرت فرمودند: زمان مرگ او هنوز نرسیده است، و زمان درد کشیدنش هم هنوز به پایان نرسیده است. او را به خانه اش برگرداندند و پس از دو ماه درد کشیدن سراغش را گرفت و به او گفت: «این درد تو بخاطر این بود که فلان روز، در جلسه ای کسی به دلیل ولایت سلمان نسبت به ما، به او طعنه زد، و تو نه از جانت ترسیدی و نه مالت در خطر بود، بلکه فقط به دلیل رو در بایستی، آن شخص را تحقیر نکردی و جوابش را ندادی. اکنون توبه کن و عهد کن که دیگر چنین نکنی، تا دردت آرام شود.» (8)
چنین بلایی بر سر کسی می آید که در دفاع از مدافع ولایت سکوت می کند! حال چه رسد به کسی که با عدم اطاعت از ولایت روزگار می گذراند. مبادا افکار، گفتار و کردارمان همسو با فرمایشات ولی فقیه که حاکم جامعه اسلامی است نباشد!
از ما نیست کسی که شبیه غیرماست
اطاعت از امام معصوم، در زمان غیبت و ظهور ایشان بر شیعیانشان واجب است. گاهی به طور مستقیم و گاه به واسطه از معصوم تبعیت می کنیم. یعنی گاهی اوقات مستقیم از امام علیه اسلام دستورات را دریافت می کنیم و گاهی اوقات از کسانی که نماینده و نائب حضرت محسوب می شوند دستورات را دریافت می کنیم. در زمان غیبت ما مأمور به اطاعت از حاکم جامعه اسلامی یعنی ولی فقیه هستیم.
با توجه با آنچه از روایات بر می آید اطاعت از ولی فقیه که رهبری جامعه اسلامی را بر عهده دارد در واقع اطاعت از اهل بیت علیهم السلام است و عدم تبعیت از او، به منزله عدم تبعیت از اهل بیت علیهم السلام است. آیا چنین کسی را می توان منتظر امام زمان علیه السلام نامید؟ حضرت رحمة للعالمین صلی الله علیه و آله فرمودند: "لیس منا من تشبه بغیرنا (9) ؛ از ما نیست کسی که شبیه غیر ما باشد." «غیر» اینجا یعنی بیگانه، یعنی کسی که خط مشی او از خط زندگانی اهل بیت علیهم السلام جدا می باشد. کسی که در مقابل ولی فقیه قرار می گیرد در واقع در مقابل اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته و مسیر زندگی خود را از صراط مستقیم جدا کرده است.
پی نوشت:
1 . نهج البلاغه، خطبه 40
2 . اصول كافی: 1/67
3 . ولایت فقیه:40
4. لایَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ. آل عمران: 28
5. مَن لمْ یَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ. مائده: 44
6. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، باب النوادر، ح 5919
7. نهج البلاغه، خطبه 27
8. فَلَمْ یَمْنَعْكَ مِنَ الرَّدِّ وَ الِاسْتِخْفَافِ بِهِ خَوْفٌ عَلَى نَفْسِكَ وَ لَا عَلَى أَهْلِكَ وَ لَا عَلَى وُلْدِكَ وَ مَالِكَ أَكْثَرُ مِنْ أَنِ اسْتَحْیَیْتَهُ فَلِذَلِكَ أَصَابَك. بحار الانوار: ۲۶/۲۳۸
9. نهج الفصاحة: 509، ح 2413
رقیه جمالو
منبع : tebyan