حضرت سيد الشهداء، عليه السلام، به يقين از مرگ نمىترسيد. نقل مىكنند وقتى امام، عليه السلام، از مكه بيرون مىآمد يكى از اقوام با كمال احترام به ايشان گفت: اين سفر بوى مرگ و خون مىدهد. گمان نمىكنم قافله شما به سلامت به منزل برسد. لطف كنيد و تشريف نبريد! امام، عليه السلام، در پاسخ فرمود: اشتياق من به مرگ از اشتياق يعقوب به يوسف بيشتر است. من از مرگ ترسى ندارم. مرگ براى من مانند پلى است كه با گذر از آن پدرانم، انبياى خدا، اولياى خدا، و فرشتگان پروردگار را ملاقات مىكنم. مگر لقاى خدا ترس دارد؟ كسى از مرگ بايد بترسد كه گناهى كرده باشد و مرگ را نابودى بداند.
بااينحال، نكته در اين است كه همين امام بزرگوار وقتى عصر تاسوعا زينب كبرى، عليها السلام، صدايش مىزند كه يابن رسول اللّه، فرمانده دشمن فرمان حمله داده است! به قمر بنى هاشم مىفرمايد: برو و اگر توانستى جنگ را به فردا موكول كن تا امشب را زنده بمانم؛ چون خدا مىداند كه من به نماز و قرآن و استغفار و دعا علاقه فراوان دارم.
چنين انسانى اگر يك شب بيشتر زنده بماند، سود بيشترى مىبرد. پس، حيات در نظر امام حسين، عليه السلام، از مرگ بهتر است.
منبع : پایگاه عرفان