روزى پيغمبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام را ناراحت ديد. فرمود:
على جان! چه شده است؟
اميرالمؤمنين عليه السلام نزد پيامبر صلى الله عليه و آله از دست كسى گلايه كرد كه در حقّ حضرت على عليه السلام نامردى كرده بود. پيغمبر صلى الله عليه و آله از آزردگى او خيلى رنجيده مىشد و مىفرمود: كسى در اين دنيا على عليه السلام را برنجاند، تمام درهاى رحمت خدا به روى او بسته مىشود.
فرمود: على جان! دست خود را در دست من بگذار، من مطلبى را براى تو بگويم كه غصّهات برطرف شود. بعد فرمود: در قيامت اولين و آخرين مردم كه وارد محشر مىشوند، منبرى از نور در محشر مىگذارند، مرا صدا مىكنند، به من مىگويند: يا رسول الله! خدا امر كرده است كه بر اين منبر بنشينى.
وقتى من بر آن منبر قرار مىگيرم، از زمان حضرت آدم عليه السلام تا آخرين نفر قيامت مرا مىبينند و به دستور خدا، تو، فاطمه، حسن و حسين و نُه فرزند حسين عليهم السلام را صدا مىزنم كه بالاى منبر بيايند، شما مىآييد.
بعد من روى منبر فرياد مىزنم كه هر مرد و زنى كه در دنيا شيعه ما بوده است، در هر جاى محشر هست به سرعت به كنار منبر بيايد. تو، فاطمه، حسن و حسينم هر چه شيعه داريد، طولى نمىكشد كه همه جمع مىشوند. جبرئيل مىآيد، كليد بهشت و جهنم را به من مىدهد، عرض مىكند:
خدا اين كليد بهشت و جهنم را در اختيار تو گذاشته است. من جلوى تمام اولين و آخرين، كليد بهشت و جهنم را به تو مىدهم، بعد از منبر پايين مىآيم، من و تو جلو و فاطمه، حسن و حسينم در كنار ما و تمام شيعيان نيز پشت سر ما، آنجايى كه ما مىرويم، همه آنها را نيز با خود مىبريم.
كلمه شيعه مىگويند از «شعاع» است. شعاع خورشيد، از خورشيد جدايى دارد؟ يعنى امكان دارد خورشيد غروب كند و شعاعش بماند؟ يا وقتى غروب مىكند، شعاعش مىرود؟ شعاع خورشيد مىرود كه تاريك مىشود. وقتى طلوع مىكند، شعاعش نيز با آن پهن مىشود.
شيعه به پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و ائمه عزيز عليهم السلام وصل است. در قيامت وقتى آنها راه مىافتند، شيعه وصل شده به آنها، به دنبال آنها كشيده مىشود و مانند شعاع، هرگز از آنها جدا نمىشود. اين مقام شيعه است.
زنى به حضرت زهرا عليها السلام عرض كرد: خانم! شوهر من در قيامت كدام طرف است؟ اهل جهنم است يا بهشت؟ فرمودند: اگر شيعه ماست، با ما و اهل بهشت است.
منبع : پایگاه عرفان