بيت و آثار آن
بيت به محل و مركزى گفته مىشود، كه شبانه در آن استقرار مىيابند، و به بيتوته و استراحت يا به عبادت و بندگى مىپردازند. گاهى استعمال اين كلمه بر همه مسجدالحرام و به حرم امن الهى اطلاق مىشود.
مىگويند مراد از بيت در آيه شريفه كعبه معظمه است، و به نظر مىرسد در اين تطبيق اشكالى نباشد زيرا از باب تسميه كل بر جزء است.
كعبه كه بناى آن بر اساس آيات خدا به دست نورانى ابراهيم و اسماعيل با نيتى پاك و خالصانه بنا گذارى شده، داراى آثار الهى و معنوى فراوانى است كه بخشى از آن در اين قسمت اشاره مىشود.
معنويت كعبه دورنمائى از عظمت و جلال و جبروت صاحب آفرينش و خالق هستى است.
مسلمانان اگر مناسك مربوط به اين مركز الهى را به حقيقت تحقق دهند، و شرايط آن را به گونهاى كه حضرت حق از آنان خواسته، انجام دهند به عظمتى مافوق تمام عظمتها و جلالى مافوق تمام جلالتها ميرسند.
در مناسك مربوط به بيت، همه عوامل و ابزار لازم براى رشد و تكامل انسان قرار داده شده است.
زائر بيت لازم است با انجام مناسك، در حالى كه شرايط معنوى آن را رعايت نمايد، و در اين بازار معنوى كالاى اخلاص به ميدان بياورد، خود را به عرصه قبولى عمل برساند و همه خلأهاى فكرى و روحى و اخلاقى و عملى و به ويژه ايمانى خود را جبران كند، و اگر در اتصال معنوى به بيت به اين كيفيت نرسد و از آن جايگاه با عظمت به اين صورت بهره نجويد، جز ظاهرى خشك و بىروح از مناسك را بجاى نياورده و كارى هماهنگ با حقايق الهيه از او ظهور نكرده است.
كعبه به حقيقت قبله دلها و نور ارواح و ضياء افكار، و نشانهاى براى جهت دادن همه موجوديت انسان به سوى الله است.
كعبه محورى است كه انسان در صورت طواف واقعى در حول آن از تمام رذايل پاك مىگردد و به همه حسنات آراسته مىشود.
كعبه خانه عبادت و بندگى و محل عشق و عاشقى و جايگاه پاكان و نيكان، و مركز خشوع و خضوع صالحان و صديقان است.
كعبه قلب معنويت و جايگاه عبوديت، و محل اخلاص و مركز فروتنى و خاكسارى است و دلى كه از اين اوصاف بهره ندارد در آن جاى ندارد.
بىترديد بدون وجودى تزكيه شده، و قلبى آراسته به حقايق، و نفسى رنگ گرفته از اوصاف الهى نمىتوان راهى به آن حريم مقدس و حرم با عظمت پيدا كرد، كه راه واقعى انسان به سوى حضرت معبود فقط از طريق قلب سليم است و بس و يقيناً قلب سليم عبارت از قلب خاشع و خاضع و مؤمن و متقى و رقيق و رحيم و رؤوف و كريم و آراسته به يقين و منبع مهر و كرامت است.
خانه حق خانهاى است كه تا از صفات شيطانى پاك نگردى، و از شرارتهاى نفس رها نشوى، و از چاه تاريك رذايل بيرون نيائى و خوديت ملكوتى خود را باز نيابى، و خويشتن را از بيگانگان و دشمنان بىنياز نسازى به آن حريم مقدس و حرم امن راه پيدا نكنى. يقيناً چون دل از غير فارغ ساختى، و نفس از رذايل پرداختى، و لباس شيطان صفتى از وجودت در انداختى و هويت خود را به تمام معنا به حضرت دوست باختى لياقت ورود به حرم را براى خود مقرر ساختى.
عارف معروف همدانى، در كتاب عرفانى تمهيدات مىگويد:
اى عزيز! بدان كه راه خدا نه از جهت راست است، و نه از جهت چپ و نه بالا و نه زير و نه دور و نه نزديك كه راه خدا در دل است و يك قدم است:
«دع نفسك و تعال:»
خود را از خوديت و منيت و از همه آلودگىها برى و پاك كن و بالاترى رذيلت كه خودپرستى است و آن اساس تمام بدبختىهاست از خود بريز و آنگاه به جوار قرب حركت كن.
مگر از حضرت مصطفى صلىاللهعليهوآله نشنيدهاى كه او را پرسيدند:
«اين الله؟ فقال عند المنكسرة قلوبهم» «1»
خدا كجاست؟ فرمود: نزد قلبهاى شكسته مؤمنان.
اى عزيز زيارت كعبه و حج صورت كار همه كس باشد، ولى حج حقيقت نه كار هر كسى باشد، در راه حج زر و سيم بايد فشاندن، در راه حق جان و دل بايد فشاندن اين چه كسى را مسلّم باشد؟ آن را كه از بند جان برخيزد مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا «2» اين باشد.
دريغا كه بشريت انسان نمىگذارد كه به كعبه ربوبيت رسيم، و بشريت نمىگذارد كه ربوبيت رخت بر صحراى صورت نهد.
هر كه بىتوجه (به حقايق و بدون آراستگى به صفات حسنه) نزد كعبه گل رود خود را بيند و هر كه به كعبه دل رود خدا را بيند انشاءالله كه خدا ما راجح حقيقى روزى كند.
چون دل تصفيه كردى و آن را به نور معرفت آراستى و بر يقين و عشقش استوار نمودى، حرمتى مافوق حرمت كعبه براى آن به دست آوردى، با چنين دل به زيارت كعبه برو كه خود را با معنويت آن بيت عظيم يعنى آن نورى كه در قيامت از باطن آن خانه به شفاعتت آيد هماهنگ نموده و به موقفى بسيار مهم و مقامى جليل دست يافتهاى و بدان كه حرمت دل در صورتى كه به حقيقت و درستى، بيت الله و عرش الله گردد با حرمت كعبه قابل قياس نيست.
از زمان بناى كعبه به دست ابراهيم و اسماعيل، اين مركز مبدء و منبع پخش نور هدايت و مايه بركت و عامل راهنمائى بندگان به سوى حقايق بوده و قرآن مجيد جهت هدايت انسانها و ايجاد تحول همه جانبه در كنار اين خانه نازل شده، و راه بينش وسيع را به گستردگى ظاهر و باطن هستى به روى آنان گشوده است.
كعبه آرى كعبه همان مركزى كه در آن و از بركت و هدايت آن و معنويت فوقالعادهاش، مناسك انجام مىگيرد و با توجه به مناسك آن و دقت در اسرارش، آدمى از شرك، زندقه، نفاق، قوميت، عصبيت، تكبر، نخوت، اسارت، ذلت و ساير پليدىها دور مىشود، و به همه مراتب هدايت اگر از صميم قلب بخواهد مىرسد.
كعبه با معنويت همه جانبهاش و با مناسك ابراهيمىاش به انسان مىآموزد كه بندهى پاك از شوائب محبوب خداست، كعبه تعليم مىدهد كه جامعه اسلامى بايد در همه شئون زندگى داراى وحدت كلمه باشد و به اهل استطاعت درس مىدهد كه از استطاعت مالى و بدنى خود در راه اعتلاى كلمهى حق بكوشيد و به نداى تمام مظلومان و محرومان و مستمندان و مستضعفان و دردمندان جهان جواب مثبت دهيد و همه ساله با تشكيل دادن اين اجتماع بىنظير و گردهمائى عظيم به رفع نيازها و گرفتارىهاى ملل اسلامى و ديگر ملتها اقدام نمائيد و اسيران در بند مستكبران را از اسارت برهانيد و براى حفظ استقلال مادى و معنوى امت اسلامى ايجاد ضمانت نمائيد.
كعبه در صورتى كه مناسكش با خلوص انجام گيرد، و حقايق معنوىاش از افق وجود انسان طلوع كند عامل محبت و دوستى، عاطفه و مهرورزى، اخوت و برادرى، و مايه ظهور عدل و مساوات و صفا و صميميت است.
كعبه در پرتو عظمت و معنويتى كه دارد، راهنماى مسلمانان به سوى سعادت دنيا و آخرت است و به غير مسلمانان هم راه ايجاد وحدت و اتفاق را آموخته و به آنان تعليم مىدهد كه: براى رفع مشكلات خانوادگى و اجتماعى و سياسى و اقتصادى نياز مبرم به يك جامعه سالم و پاك دارند.
اميرمؤمنان (ع) در پايان خطبه اول نهجالبلاغه دربارهى كعبه و مناسك مربوط به آن مىفرمايد:
شما را به حج خانهاش كه آن را قبلهى مردم قرار داده مكلف نموده، تا چون جانداران كه با حرص و ولع به چشمهى زلال وارد مىشوند، در حال تسليم به آن جايگاه در آئيد، و كبوتروار به آن حرم امن پناهنده شويد.
حكمت الهى اقتضا دارد كه بندگانش آزادانه در برابر عظمت ربوبىاش در آن جايگاه مقدس سر فرود آرند، شنوندگانى از بندگانش را انتخاب كرد تا دعوت او را پاسخ گويند و مشيت حضرتش را تسليم گردند.
اين بندگان بهرهمند از گوش شنوا، به آن حريم مقدس ميروند و در آن جايگاه قدس كه پيامبران عظام الهى وظيفه بندگى به جاى آوردند، روى به معبود قرار گرفته و خود را شبيه فرشتگان طواف كننده به دور عرش مىنمايند، تا در آن تجارتگاه الهى سودها برده و به وعدهگاه عفو و احسان حق روى مىآورند.
خداى سبحان كعبه و وظايفش را شعار جاودانى براى اسلام، و جايگاه امن براى پناهندگانش قرار داده، در آن معبد عظيم اعمالى را واجب، و اداى حق آن حرم مقدس را بر بندگانش لازم و ورود به آن معبد و ديدارش را به كسانى كه توانائى دارند حكم نموده است.
در ترجمه و تفسير نهجالبلاغه دربارهى عظمت كعبه مىخوانيم: «3»
حج خانهى خدا و اعمالى كه بايستى در آن مقدسترين معبد الهى انجام گيرد به قدرى در سازندگى فرد و اجتماع مؤثر است كه قابل توصيف با قضاياى معمولى نيست به طورى كه ميتوان گفت: اگر انسانى به آن عمل سازنده توفيق يابد و با اين حال دگرگونى در وضع او ايجاد نشود و به مسير تكامل وارد نگردد حتماً يا به حكمت آنچه كه ديده و عمل كرده است آگاهى نداشته و يا نيروى غرائز حيوانى و خودخواهى او به قدرى مقاومت داشته است كه اگر خود حق و حقيقت را هم مىديد و در جاذبهى آن قرار مىگرفت پا به فرار مىگذاشت و كمترين نتيجهاى را از آن مشاهده نكرده و قرار گرفتن در جاذبهى حق و حقيقت را به دست نمىآورد.
براى توضيح مقدارى از عظمت حج بيت الله اين عمل دگرگون كننده مطالبى را مطرح مىكنيم.
كعبه اولين معبد الهى
1- مسلم است كه در همه جوامع و همه دورانها مخصوصاً در آن جمعيتهائى كه پيامبران و خداشناسان وجود داشتهاند، جايگاه مخصوصى براى عبادت و تفكرات معنوى ساخته شده است.
اين معابد در حقيقت رصدگاههائى براى نظاره به بىنهايت و ايجاد رابطه ميان بىنهايت بزرگ «خدا» و بىنهايت كوچك «انسان» مىباشند.
در اين رصدگاههاست كه آدميان بدون واسطه با خويشتن روبرو مىشوند و با امواج مقدس وجدان خويش با خدا به راز و نياز مىپردازند.
در هيچ يك از جايگاهها و مسكنهائى كه بشر با دست خود مىسازد مصالح ساختمانى از آنچه كه هستند تغييرى پيدا نمىكنند، مگر مصالح ساختمان معابد كه با آجر بالا مىرود و مبدل به روح و جان شفاف مىشود و انوار الهى را در دلها منعكس مىسازد.
اين معابد مانند چشمهسارهائى زلال، در ميان سنگلاخها و دشتهاى سوزان زندگى حيوانى آدميان قرار گرفته است، انسانها با شستشو در اين چشمهسارها طراوت و شادابى روح را در مىيابند.
بيت الله الحرام (و به عبارت ديگر كعبه مشرفه) كه نيز به نام مكه ناميده شده است اولين معبد جهانى است كه براى همه مردم و به نفع آنان به دست ابراهيم خليل ساخته شده است.
دومين خانه جهانى كه به عنوان معبد عمومى بنا شده است، مسجد الاقصى است كه بوسيله حضرت سليمان در سال 1005 پيش از ميلاد، پس از قرنها از تاريخ بناى كعبه ساخته شده است.
البته پيش از كعبه و مسجد الاقصى معابد زيادى وجود داشته است، زيرا به گفته بعضى از انسان شناسان:
تاريخ معابد مساوى تاريخ انسانهاست، خصوصيت اين دو معبد به جهت عمومى بودن و خالى بودن از رنگ و شكل محلى و خصوصيات نژادى و غيره است.
روايتى از اميرالمؤمنين (ع) دربارهى اين كه كعبه اولين معبد الهى است وارد شده است كه:
مردى از اميرمؤمنان (ع) پرسيد: آيا اولين خانه خدا كعبه بوده است؟ آن حضرت فرمود: نه، پيش از كعبه خانههائى براى عبادت بنا شده، ولى كعبه اولين خانه مبارك و وسيله هدايت و رحمت و بركت است، و اولين كسى كه آن را بنا كرده است ابراهيم خليل بوده، سپس قبيله جرهم كه يكى از قبائل عرب است آن را تجديد بنا نمود، و بار ديگر منهدم شد و عمالقه آن را نوسازى كردند.
جايگاه جغرافيائى كعبه
2- كعبه در جايگاهى بنا شده است كه هيچ گونه وسيله تفريح و مناظر طبيعى خوشآيندى ندارد، سنگلاخى در ميان اقيانوسى از ريگزارها و ديدگاههاى خشن كه مجالى به انديشههاى گسترده و عميق و فوق ضرورتهاى زندگى معمولى نمىدهد.
حكمت بالغه الهى اقتضا نموده كه كعبه را در اين جايگاه خسته كننده قرار داده است كه انسانها از محيطهاى زيبا و خوش آب و هواى چون بهشت روى به آن بياورند و هدفى جز چشيدن طعم تكليف نداشته باشند.
در حج خانه خدا در كنار كعبه هيچ يك از عوامل طبيعى و نفسانى و اجتماعى دخالتى در انجام تكليف ندارد، بلكه در آن تكاپوى تكليفى و عمل عبادى، انسان است و خدايش كه رويارويش قرار گرفته است.
همين نكته را اگر انسان در اين سفر ملكوتى بفهمد، به جائى مىرسد كه چشمى نديده و گوشى نشنيده، در آن صورت است كه همه وجود انسان فرياد دوست دوست خواهد زد.
عماد فقيه مىگويد:
من از سر همه عالم گذشتم الا دوست
نعيم دينى و عقبى تو را و ما را دوست
مرا دهر دو جهان مىكنند بر ما عرض
دل از ميان همه مىكند تمنا دوست
رسد به مرتبهاى اتحاد ما با او
كه هيچ فرق نماند ميان ما با دوست
طواف كعبه دل كن كه هست خانه او
نه هر كجا كه كنى فرض باشد آنجا دوست
وحدت و يگانگى در كنار كعبه
3- شگفتانگيزترين حكمتى كه در حج بيت الله وجود دارد احساس وحدت و يگانگى است كه در حد اعلاى مفهوم انسانيت به وجود مىآيد.
عالم و غير عالم، كوچك و بزرگ، زن و مرد، سياه و سپيد كسى كه عالىترين مقام جامعه خويش را داشته باشد، و كسى كه گمنامترين فرد جامعه خود باشد همه و همه با دو قطعه لباس سپيد با جدىترين قيافه حيات، مىجوشند و مىخروشند و مىروند و مىنشينند.
تضادها و تنوعاتى كه انسانها را از يكديگر جدا كرده هر يك را مانند گرگى در برابر ديگرى قرار داده، آنان را به جنگ و پيكار در كارزارهاى رنگارنگ وادار كرده است، تبديل به هماهنگى و وحدتى مىگردد كه تنها در شعر و سخنان مبلغان به عنوان آرمان اعلاى انسانى ديده مىشود. اين احساس است كه اگر ادامه يابد، و مربيان جوامع آن را به طور جدى در تعليم و تربيت اجرا كنند، دردهاى بشرى را كه هر روز با كيفيت ديگرى به سراغ افراد و جوامع مىآيد مداوا خواهد نمود.
كعبه مظهر خدا خواهى
4- در انجام مناسك در كنار كعبه در صورتى كه همه شرايط معنوى و حالات ملكوتى به كار گرفته شود و خلاصه در اين عمل كه فوقالعاده سازنده است، خودخواهى، آن عامل درنده آدمى با ضربه قاطع و كوبندهاى از پاى در مىآيد و فضاى درون را براى خداخواهى خالى مىكند.
به راستى انسان آگاه در اعمال گوناگون حج، بارها تجرد روح و فوق طبيعى بودن آن را بخوبى احساس مىكند.
روح در اين عمل با باز كردن زنجيرهاى سنگين محيط و اجتماع و خواستههاى مادى و طبيعى خويش، به قدرت پرواز خود در بىكرانهها آگاه مىشود و حيات خود را در افق بسيار والائى كه هدف اساسى خود را در سطوح مختلفش جاى داده است مشاهد مىكند.
طواف كنندگان، در آن حريم مقدس به درك اين مسأله مىرسند، كه هيچ چيز در اين عالم استقلال ندارد، و قابل تكيه زدن نيست، و به اين حقيقت واقف مىگردند كه خلأ روح جز با عشق و محبت و اطاعت از جناب او پر نمىشود، و به اين واقعيت آگاه مىشوند كه هر چه هست اوست، و ماسواى وى جز سايهاى بيش نيست و تنها سكوى پرواز و مايه ارزش براى انسان، نقطهى اتصال به جناب اوست.
آنان كه خيمه بر سر كوى فنا زنند
از جام نيستى مى هستى فزا زنند
نى بيم از فنا و نه خرسند از بقا
يك باره بر بقا و فنا پشت پا زنند
مرغان آشيانه قدساند و عاقبت
زين آشيانه خيمه بر آشنا زنند
كعبه و تمايل بين مردم
5- در آن اجتماع الهى افراد جامعههاى گوناگون از همه نقاط دنيا به خوبى مىتوانند از دردها و ناگوارىهاى خويشتن اطلاع پيدا كنند.
از حوادث و رويدادهاى ساليانه خود يكديگر را آگاه سازند، از امتيازات و احتياجات يك ديگر با خبر شوند، دربارهى آيندهى خويش بينديشند و راههاى گوناگون تكامل و جلوگيرى از سقوط را در ميان بگذارند، و ارتباطات خود را تا حد ارتباطات اعضاى يك خانواده بالا ببرند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بحار ج 70 ص 157 باب 125.
(2)- آل عمران 97.
(3)- ترجمه و تفسير نهجالبلاغه علامه جعفرى ج 2 ص 224.
برگرفته از:
کتاب: تفسير حكيم، ج4،
نوشته: استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان