لحظهاى كه انسان عارف، و آگاه و بينا به ديدن كعبه، و زيارت بيت الله موفق مىشود، چه لحظهى پر شكوهى است، كيست كه بتواند به وصف آن لحظه برخيزد، لحظه ديدار خانه خدا، آرى ديدار خانه خدا! ديدارى كه در همه هستى لحظهاى پر قيمتتر از آن را نمىتوان يافت، در اين لحظه بايد از طريق قرآن و معارف الهى و با بصيرت لازم كعبه را تماشا كرد، و از رصدخانه قلب به رصد كردن بيت الله برخاست.
چون با آيات قرآن و معارف و بصيرت باطنى نظر شود در آن آئينه پاك، ابراهيم ديده مىشود، انسان والائى كه با فرزندش بانى اين بنا به فرمان خدا بود، و زير بناى آن را با خلوص و تقوا و ايمان كامل قرار داد، آرى بايد اينگونه نظر كرد تا در درون اين بناى معنوى و محل توحيدى ابراهيم را يافت و پس از يافتن او رموز بندگى و اصول معنوى او را ادراك كرد و به مقام امامت او توجه نمود، تا با اقتداى به آن امام هدايت به خير دنيا و آخرت، و سعادت امروز و فردا و خوشبختى دائمى و فوز سرمدى رسيد، و اگر زيارت كعبه اينگونه صورت نگيرد زيارت نيست بلكه گردش و سياحت است!
بايد با انجام مناسك مربوط به اين بيت از طريق اقتدا به آن امام بزرگ و پيشواى ناس به امنيت لازم رسيد، كه اگر نتيجه زيارت امنيت نباشد پس زيارتى صورت نگرفته، و مشقتى بنام سياحت بر دوش جان بار شده است.
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً
جعل مثابه به معناى بازگشتگاه، همانند جعل امامت است كه در آيه شريفه پيش از آيه مورد شرح و توضيح در حق ابراهيم بيان شده، امامتى كه خدا قرار مىدهد براى اين است كه دلها به سوى آن متوجه شود و پس از توجه دل، عقيده و ايمان و عمل اخلاق انسان در سايه رهبرى و امامت امام بر حق مستقيم شود، تا در نهايت جهان پر از عدل و داد گردد، و بساط بيدادگرى و ظلم و جنايت و ستم و خيانت برچيده شود.
قرار دادن بيت به صورت مثابه نيز بر طبق كشش نفسانى انسان به محل امن و عدل مىباشد.
نفسى كه طبيعتاً جوياى واقعيت است، اين جويائى مانند امام جوئى است و توجه به چنين خانهاى كه فطرت حقجوئى و عدل را بيدار مىسازد، از كششها و خواستههاى درونى آدمى و به سود وى مىباشد.
همان طور كه مردمى به سوى شهوات و برترى جوئى و محيط مناسب به آن مىگرايند، مردمى هم تحت رهبرى فطرت و تربيت پيامبران مىكوشند تا ارزشهاى انسان را بالا ببرند و قوى گردانند و خود را به محيط خير وحق رسانند.
پس اينگونه انگيزه تعالى جوئى و برترى خواهى از خواستههاى فطرت، بلكه يگانه خواسته و جاذبه انسانى است و خواسته و انگيزههاى ديگر از ريشههاى نفسى و حيوانى بر مىآيد.
لِلنَّاسِ در آيه شريفه مَثابَةً لِلنَّاسِ گويا اشاره به همان جهت انسانيت است، اينگونه انگيزهها و مبادى عالى انسانى چون مبتلا به بندها و جاذبههاى غرائز مادى است، مىكوشد تا خود را از اين بند برهاند و به كمالات شايسته خود برساند، از اين رو انسان، همين كه امام را با ابتلائات معنوى و اتمام كلماتش شناخت، شيفتهى او مىشود و ميل قطعى پيدا مىكند كه در ولايت او در آيد.
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ.
هر انسان با بصيرتى ملاحظه مىكند كه ستمگر از اين حريم پاك و مقدس خارج است، و بزرگترين ستم بر نفس جلوگيرى از شناخت امام و پيشواست، و آن كس كه خود را در حريم بصيرت و آگاهى قرار ندهد ستمگر و متجاوز است.
در هر صورت چون خود امام و ابتلائاتش و اتمام كلماتش به صورت ظاهر وجود ندارد، صورتى از امامت و ولايت امام، همين خانه است كه بنا و مناسك و آداب آن معناى امامت ابراهيم را تصوير و تجسيم مىنمايد، چنان تصويرى كه نه زيان فكرى و اعتقادى و راهزنى مجسمه را دارد، نه تنها شمايل ظاهرى را مىنماياند، و نه تنها مانند كتاب فقط شرح حال است، اين خانه با همه آدابش تصويرى است كه چهرهى ابراهيم را در عالىترين صورت معنوى در ضلع ظاهرى، در خيال ترسيم مىكند، و انسان خود را در هنگام اجراى مناسك با ابراهيم هم قدم و هم صدا و با انديشههاى بلند او آشنا مىنگرد، و همان كلماتى كه از ضمير ابراهيم برانگيخته شد و صورت و سيرت او به آن مبتلا گرديد تا تمامش كرد، در ضمير هر انسانى كه به رموز اين بيت آشنا شود و واقعيت ابراهيم را در آن بنگرد برانگيخته مىشود، آرى از اين رهگذر بايد سالى قريب به دو ميليون تا سه ميليون انسان، ابراهيموار به تمام نقاط زمين پخش شوند و نداى توحيد را با تمام شرائطش، چون آن امام بزرگ در همه نقاط روى زمين پخش كنند ولى افسوس و .....
در آن صورت كه آدميان، متوجه صورت معنوى ابراهيم مىشوند امامت او قلوب مستعد آنان را پيرو او مىكند.
مثابه شدن اين خانه هم كه عبارت از خطوط بندگى آن رادمرد بزرگ عرصه توحيد است، نفوس مستعدى را به سوى آن مىكشاند، تا در گير و دار زندگى از دور و نزديك به سوى آن روى آورند، و به آنجا رفت و آمد كنند تا اندك حق و كلمات او بر وجودشان حاكم گردد و نفوسشان از كشمكشها و تشويشها و جاذبههاى مختلف و نگرانىها كه از خودبينى و سودانديشى و برترىجوئى بر مىآيد برهد و به آرامش و امنيت خدائى گرد آيند.
مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً
پس روى آوردن، و رفت و آمد پى در پى، چهره حقيقى ابراهيم و قيام او با تمام كلمات و وظايف امامت چهره مىنمايد، و از ميان بيت و سنگ و گل آن نقشه ابراهيم ظاهر مى شود، همان طور كه چهره مردان فداكار و نمونههاى غيرت و مليت، يا پستى و شهوت عواطف و مليت و شهوت را بيدار مىنمايد.
چهره ابراهيم و فرهنگ عبوديت و بندگى او و ابتلا و اتمام كلمات در مسير سلوك وى، در حال انجام مناسك در آئينه قلب و جان انسان بيدار منعكس مىشود تا در سايهى اين انعكاس، فطرت حقپرستى و قيام به وظائف انسانى را برانگيزد و اين حقايق در صورت و حال قيام به نماز، نمايان و آغاز مىگردد.
وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى
برگرفته از:
کتاب: تفسير حكيم، ج4،
نوشته: استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان