بدون ترديد اخلاص در عمل و به عبارت ديگر عمل را فقط و فقط براى جلب رضايت حق انجام دادن، و احدى را در عمل شركت ندادن، عمل را در قله ارزش قرار مىدهد، و سودى سرشار در دنيا و آخرت نصيب انسان مىنمايد و سبب بقاء عمل و منافعش به صورت حقيقتى ابدى مىگردد.
اگر كعبه و مسجدالحرام و مواقف كريمه و مناسك شريفه نوريه از زمان ابراهيم و اسماعيل برپاست و قطعاً تا طلوع قيامت هم برپا خواهد بود، و اگر در هر زمانى ميليونها دل مشتاقانه متوجه آن ناحيه است، و به سوى آن نماز و دعا خوانده مىشود، همه و همه نتيجه اخلاص ابراهيم و اسماعيل است.
قرآن مجيد در بسيارى از آيات و با عباراتى متنوع بر اخلاص در عمل اصرار مىورزد و عمل آلوده به ريا و شرك و باطل و فاقد ارزش مىداند، محصول عمل ريائى رضايت خلق و محصول عمل خالصانه رضايت خالق و بهشت عنبر سرشت است.
إِلَّا الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْراً عَظِيماً: «1»
مگر كسانى كه توبه كردند و مفاسد خود را اصلاح نمودند، و به خدا تمسك جستند، و عبادتشان را براى خدا خالص ساختند، پس آنان در زمرهى مؤمناناند و مسلماً خدا مؤمنان را پاداشى بزرگ خواهد داد.
قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ: «2»
بگو يقيناً نماز و عباداتم و زندگى و مرگم براى خدا پروردگار جهانيان است، او را هيچ شريكى نيست و به اين يگانه پرستى مأمورم و نخستين كسى در اين جامعه هستم كه تسليم او و فرمانهاى او هستم.
فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ: «3»
خدا را در حالى كه ايمان و اعتقاد را براى او از هر گونه شركى خالص مىكنى بپرست، آگاه باشيد كه ايمان و اعتقاد و عبادت خالص ويژه خداست.
از حضرت رضا (ع) روايت شده كه اميرمؤمنان پيوسته مىفرمود:
«طوبى لمن اخلص لله العبادة و الدعاء و لم يشغل قلبه بما ترى عيناه، و لم ينس ذكر الله بما تسمع اذناه، و لم يحزن صدره بما اعطى غيره:» «4»
خوشا به حال كسى كه عبادت و دعا را براى خدا خالص، و پاك از همه شوائب قرار دهد، و قلبش به آنچه كه چشمش مىبيند مشغول نشود، و ياد خدا را در برابر آنچه گوشش مىشنود از ياد نبرد، و درونش به آنچه به ديگرى عطا مىشود اندوهگين نگردد.
حضرت رضا از پدرانش از رسول خدا روايت مىكند:
«ما اخلص عبد لله عزوجل اربعين صباحا الا جرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه:» «5»
عبدى به مدت چهل روز خدا را براى خدا خالص نمىكند مگر اين چشمههاى حكمت از قلبش بر زبانش جارى مىگردد.
حضرت باقر (ع) از رسول خد روايت مىكند كه آن حضرت فرمود:
«يا ايها الناس انما هو الله و الشيطان، و الحق و الباطل، و الهدى و الضلال و الرشد و الغى و العاجلة و العاقبة و الحسنات و السيئات فما كان من حسنات فمن الله و ما كان من سيئات فللشيطان:» «6»
اى مردم فقط خدا و شيطان، و حق و باطل، و هدايت و گمراهى، و رشد و استقامت و غوايت و ضلالت، و دنيا و آخرت، و نيكىها و بدىهاست، پس آنچه از نيكىهاست از خداست، و آنچه از بدىهاست براى شيطان است.
اسماعيل بن يسار مىگويد از حضرت صادق (ع) شنيدم مىفرمود:
«ان ربك لرحيم، يشكر القليل، ان العبد ليصلى الركعتين يريد بها وجهه الله فيدخل الله به الجنة:» «7»
يقيناً پروردگار شما مهربان است، در برابر عمل اندك پاداش فراوان مىدهد، هر آينه عبد دو ركعت نماز مىخواند و به آن رضايت خدا را منظور داد، پس خداوند به آن دو ركعت او را وارد بهشت مىنمايد.
از حضرت جواد (ع) روايت شده:
«افضل العبادة الاخلاص:» «8»
برترين عبادت اخلاص است.
از حضرت صادق (ع) روايت شده:
«من احب لله، و ابغض لله، و اعطى لله، و منع لله، فهو ممن يكمل ايمانه:» «9»
كسى كه براى خدا دوست بدارد، و براى خدا دشمنى كند، و براى خدا بپردازد، و براى خدا منع كند، از كسانى است كه ايمانش را كامل مىكند.
قبولى عمل
عمل در صورتى كه مطابق با خواست حضرت حق انجام گيرد، و شرايط فقهىاش كامل باشد، و براى جلب نظر كسى نباشد، و بر اساس خلوص و اخلاص بنا گردد، قطعاً از جانب پروردگار پذيرفته مىشود، و منافع و سودش ابدى مىگردد، و در آخرت به صورت بهشت و رضوان جلوه خواهد كرد.
ابراهيم و اسماعيل كه از بندگان مخلص حق بودند، و در همه لحظات زندگى جز خدا را در نظر نداشتند، و جز خدا را نمىخواستند، و جز براى خدا قدمى برنمىداشتند بناى خانه كعبه را بر پايه اخلاص برپا كردند، و با تضرع و زارى از پروردگار مهربان درخواست قبولى آن را نمودند، خداى مهربان و سميع و عليم كه شنواى دعا و آگاه به وضع و حال دعا كننده است دعاى آن دو بزرگوار را مستجاب كرد، و عمل آنان را پذيرفت و به آن جنبه ابديت و ثابت بودن داد.
من در اين بخش لازم مىدانم شرط يا شرايط قبولى عمل را از امت اسلام و جامعهاى كه ادعا دارد جامعه محمدى است، و خود را منتسب به رسول خدا و نيز ائمه طاهرين مىداند از طريق برخى از روايات بيان كنم، باشد كه مفيد افتد.
انسان اگر از روى حقيقت متدين به فرهنگ الهى باشد، و از عقايد حقه و اعمال صالحه و اخلاق حسنه برخوردار باشد و حركات و اعمالش را در حد لازم خالصانه انجام دهد و خلاصه از همان آئينى پيرو كند كه همه پيامبران و ائمه طاهرين مبلغ آن بودند قطعاً اعمالش از طرف حضرت حق مورد قبول واقع خواهد شد.
عرض دين به وسيله حضرت عبدالعظيم به امام هادى
حضرت عبدالعظيم حسنى كه از چهرههاى با عظمت علمى و عملى و از راويان مخلص و مورد وثوق، و طرف توجه امامان عصر خودش بود به محضر حضرت هادى (ع) مشرف شد، مىگويد وقتى حضرت هادى چشمش به من افتاد فرمود: مرحبا بر تو اى ابوالقاسم تو به حقيقت دوست و محب ما هستى، به حضرت عرضه داشتم اى پسر رسول خدا من مىخواهم دينم را به شما عرضه كنم اگر مورد رضايت باشد تا خدا را ملاقات كنم بر آن ثابت بمانم، حضرت فرمود اى ابوالقاسم عرضه كن، گفتم: اعتقادم اين است و بر آن اقرار دارم كه خداى تبارك و تعالى يكى است و چيزى مانند او نيست، از حد ابطال و تشبيه خارج ومنزه است، حضرت حق جسم و صورت و عرض و جوهر نيست، او مجسم كننده اجسام و نقاش صورتها و آفريننده اعراض و جواهر، و پروردگار و مالك و قرار دهنده و به بوجود آورنده هر چيزى است.
اقرار مىكنم كه محمد بنده و رسول خدا و آخرين پيامبر است و تا روز قيامت پيامبرى بعد از او نخواهد بود، و شريعت او خاتم شرايع است، و تا قيامت شريعتى پس از شريعت او نخواهد بود، و اقرار دارم كه امام و خليفه و ولى امر پس از پيامبر اميرمؤمنان على بن ابى طالب است، و پس از او حسن، سپس حسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على سپس مولاى من شما هستيد.
حضرت هادى فرمود: و پس از من فرزندم حسن، پس وضع مردم با جانشين بعد از او چگونه است؟ به حضرت گفتم: مولاى من داستان از چه قرار است؟ فرمود براى اينكه شخص او را به خاطر غايب بودنش نمىبينند و بردن نامش جايز نيست، تا از پرده غيبت در آيد و زمين را از عدل و قسط پر كند چنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد، به حضرت هادى (ع) گفتم به همه حقايق اقرار دارم و اعلام مىكنم دوستدار امامان دوستدار خداست، و دشمن آنان دشمن خداست، و فرمانبردارى از آنان فرمانبردارى از خداست، و نافرمانى از آنان نافرمانى از خداست، و اقرار دارم معراج و سئوال در قبر، و بهشت و دوزخ و صراط، و ميزان حق است، و قيامت يقيناً خواهد آمد و در آن هيچ شكى نيست، و خدا مردگان را از قبورشان به قيامت مىآورد، واجبات پس از ولايت نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهى از منكر است، حضرت هادى فرمود:
اى اباالقاسم به خدا سوگند اين دين خداست كه براى بندگانش پسنديده، بر آن ثابت قدم باش، خدا تو را به ايمان ثابت در دنيا و آخرت استوار بدارد. «10»
آرى عقايد و اعمال و روش و منش انسان در صورتى از طرف خداى مهربان مورد پذيرش قرار مىگيرد كه به چنين حقايقى كه حضرت عبدالعظيم در پيشگاه امام زمانش اقرار كرد آراسته باشد و به عبارت ديگر دين و آئينى مورد قبول خداست كه در كلام حضرت عبدالعظيم آمده است.
ابراهيم مخارقى مىگويد براى حضرت صادق دينم را به اين صورت بيان كردم: شهادت مىدهم كه معبودى جز خدا نيست و شريكى ندارد، و محمد صلىاللهعليهوآله فرستاده اوست، و على امام عادل پس از اوست، آنگاه حسن، و حسين و علىبنالحسين و محمدبنعلى و سپس تو حضرت فرمود:
خدا تو را رحمت كند آنگاه فرمود:
«اتقو الله، اتقو الله، اتقو الله، عليكم بالورع و صدق الحديث و اداء الامانة و عفة البطن و الفرج تكونوا معنا فى الرفيق الاعلى:» «11»
تقواى الهى، تقواى الهى، تقواى الهى، شما را به پارسائى و پاكدامنى و راستگوئى، و اداى امانت، و حفظ شكم و غريزه جنسى از حرام سفارش مىكنم، تا در مقام رفيق اعلى با ما باشيد.
هشام بن عجلان مىگويد به حضرت صادق (ع) گفتم:
«اسألك عن شيئ لا اسأل عنه احداً بعدك، اسالك عن الايمان الذى لا يسع الناس جهله فقال: شهادة ان لا اله الا الله، و ان محمدا رسول الله، و الاقرار بما جاء من عند الله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة و حج البيت و صوم رمضان و الولاية لنا و البراءة من عدونا و تكون مع الصديقين:» «12»
چيزى را از تو مىپرسم كه پس از تو از كسى نخواهم پرسيد، از ايمانى مىپرسم كه مردم نسبت به جهل آن معذور نيستند، حضرت فرمود: شهادت به اين كه معبودى جز خدا نيست و محمد فرستاده اوست، و اقرار به آنچه از نزد خدا آمده، و برپا داشتن نماز، و پرداخت زكات، و حج بيت، و روزه ماه رمضان، و ولايت ما و بيزارى از دشمنانمان، در اين صورت در آخرت با صديقين خواهيد بود.
قبولى عمل و اعتقاد و اخلاق سبب ارزش و رفعت اين حقايق و علت جلب رضاى حق، و باعث رسيدن به جنّات الهى در قيامت است، و بر اساس آيات و روايات هيچ مسئله و امرى از انسان جز با متدين بودن به دين خدا كه در قرآن و روايات اهل بيت متجلى است، و جز با نيت خالص و مطابقت داشتنش با فقه قرآن و امامان معصوم پذيرفته نخواهد شد و به نقطه قبولى نخواهد رسيد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نساء 146.
(2)- انعام 163.
(3)- زمر 2- 3.
(4)- كافى ج 2 ص 16.
(5)- عيون الاخبار ج 2 ص 69.
(6)- محاسن 251.
(7)- محاسن 253.
(8)- بحار ج 70 ص 245.
(9)- محاسن 263.
(10)- بحار 69 ص 1.
(11)- امالى طوسى ج 2 ص 226. (12)- بحار ج 69 ص 5.
مطالب فوق برگرفته از:
کتاب : تفسير حكيم جلد چهارم
نوشته : استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان