قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صفات مؤمن در کلام نبوی صلی الله علیه و آله

مجله: گنجینه - شماره 22
 
 
 

«المؤمِنُ أَخُوالْمؤمِنْ» مؤمن برادر مؤمن است؛ یعنی باید که قصدش نکند و به شادی اش شاد بود و به اندوهش اندوهگین بود.

مؤمن آمد برادرِ مؤمن دین بود افسرِ سر مؤمن

 

«اَلمؤمِنُ مِرآتُ الْمُؤمِنْ» مؤمن آینه ی مؤمن است.

یعنی هر که مؤمن است باید که بر سبیل شفقت به حالِ مؤمنان نگرد. و اگر کار ناصوابی از یکی به حاصل آید (روی دهد) که تعلق به دین یا به دنیا یا به ادب نفس دارد، وی را پنهان نصیحت کند؛ و امیرالمؤمنین علیه السلام گوید: نصیحت پیشِ مردم، سرزنش و ملامت بود.

 

«المُؤمِنُ یَسیرُ الْمَؤُونَةِ» مؤمن، اندک مؤونت و خرج بود زیرا که در خورش و پوشش اسراف نکند، از حرام و شبهت، نیک پرهیزد، پس حلالش اندک بود و اسراف نکند و گفتند: که در هر درمی که به دست یکی آید، کژدُمی بود باید که افسون (حیله ای) کند تا وی را نزند و افسونش آن باشد که در وجه حلالش به کار برد.

 

«المُؤمِنُ کَیِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ» مؤمن زیرک بُود زیرا که بر حذر باشد و آخرت را در دنیا به هیچ کاری از دست ندهد.

مؤمن از بد حذر کند هموار زان که هم زیرکست و هم هشیار

 

 

«المُؤمِنُ آلِفٌ مَأْلوفٌ.» مؤمن دوست دارد مؤمنان را و چنان زندگانی کند که مؤمنان نیز وی را دوست دارند.

 

«المُؤمِن غِرٌّ کَریمٌ وَ الْفاجِرٌ خِبٌّ لَئیمٌ» مؤمن ساده دل و کریم بود. و فاجرْ حیلتی و شوم بود.

یعنی هر که مؤمن بود پیوسته هم نشینِ آخرت بُوَد و اندیشه و تفکر بدان کند و دنیا را محل و مقدار ننهد که در وی آویزد، پس هر کسی بتواند که در معنی دنیاوی بر وی حیلت کند و اگر کسی اش وی را برنجاند یا چیزش بِبَرد، از کرم از سرِ آن درگذرد و در قفایش نرود و اعتماد بر عوض آخرت کند و منافق به آخرت شک کند و اندیشه و تفکر در دنیا کند و با هر که بیامیزد مکر و حیلت کند و شومی اش بدان کس برسد.

 

«المُؤمِنُ لِلمؤُمِنِ کَاْلبُنیانِ کَشُدَّ بَعْضُهُ بَعضا» مؤمن، مؤمن را چون بنا بُوَد که سخت می دارد بعضی بعضی را. یعنی یکدیگر را دعا و نصرت کنند و با یکدیگر مواسات بکنند و در دین، دستْ یکی دارند و یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنند.

 

«المُؤمِنُ مِنْ اِهْلِ الاْءِیمانِ بِمَنْزِلَةَ الرَأْسِ مِنَ الْجَسَدِ» مؤمن از اهل ایمان به منزله ی سرست از تن، یعنی چون تنِ بی سر به کاری نیاید مؤمن نیز بی شرط ایمان به کاری نیاید.

حکم مؤمن که ز اهل ایمانَست هست در منزلت چو سر از تن
مؤمنان زنده خون یکدیگرند سازگار و خوش و چو روح و بدن

 

«المُؤمِنوُنَ هَیّنُونَ لَیّنُونَ»

مؤمنان نرم خوی و خوش گویند تازه روی و گشاده ابرویند

مؤمنان، سهل و نرم آسان باشند و مصطفی صلی الله علیه و آله گوید که: سرشت و سیرت مؤمن آنست که در دین قوی بود و اگرچه تنگْ دل بود، با مردم نیکو خوی و تازه روی بود، و ایمانش با یقین بود و بر علم حریص بود، و بر دوستان مشفق بود، و اگرچه توانگر و دست فراخ بود میانه زِیَد، و به چیز مردم طمع ندارد، و کسب حلال کند، و نیکویی بسیار کند، و در راه مذهب و حق با نشاط و خرمی بود، و از شهوت دور بود، و بر رنجوران و درماندگان رحمت کند، و بدان چه او را امین کند و بر وی اعتماد کنند امانت به جا آورد، و حسد نبرد، و کسی را طعن نزند، و بر کسی لعنت نکند، و به حق مُقر بود؛ کسی را به لقب نخواند، و در نماز خاضع و ترس کار بود، و به زکات دادن شتابد، و در بلا و محنت آهسته و صابر بود و در زحمت و راحت شاکر بود، و بدان چه خدای تعالی داده باشد قانع بود، و به آن چه اش که نبود، دعویِ بزرگی و لاف نزند، و با مردم بیامیزد و مناظره کند تا دانا شود، و بُخْل، وی را از خیر کردن باز ندارد، و اگر کسی بر وی ظلم کند یا ظالمش رنجاند، صبر کند تا خدای تعالی خود مکافات کند. و راویان این خبر از مصطفی صلی الله علیه و آله روایت کرده اند که: مؤمن را واجب بُوَد که این خیر از بر دارد.

 

«الشِّتاءُ رَبیعُ المُؤمِنِ» زمستان بهار مؤمن است.

این چنین گفت خواجه ی مختار که زمستان مؤمنست بهار

یعنی چنان که مردم را در سال وقت بهار خوش تر آید، زیرا که هوا میانه و معتدل بود و عالم سبز گردد هم چنان که مؤمن را خوش آید که روزها، کوچک بود و روزه داشتن آسان بود، و شب ها دراز بود تواند که طاعت بسیار کند.

 

«الدُّعاء سِلاح المُؤمِنْ» دعا سلاح مؤمن است.

مؤمنان را سلاح تیغ دعاست ترسد از مؤمن آن که اهل دعاست

یعنی مؤمن در بلا و محنت و مکر شیطان دست به دعا زند، چنان که آن گه دشمن را بیند، دست به سلاح زند.

مصطفی صلی الله علیه و آله گوید که: دعا بسیار کنید که با دعا هیچ کس هلاک نشود و هر دعا که در آن بِزِه نبود، خدای تعالی در حال اجابت کند، یا به بدلِ اجابت نا کردن، شرّی از وی بگرداند، و یا در آخرت، مکافاتِ ناکردنش باز کند، چنان که بنده تمنّا کند که کاشکی هیچ دعای من اجابت نبودی.

و مصطفی صلی الله علیه و آله می فرماید که در زحمت و راحت، خدای را یاد کنید و دعا بسیار کنید.

در خبرست که: شبِ آدینه از اول شب تا آخر و شب های دیگر در سِیِک واپسین به فرمان خدای تعالی فرشته ای به آسمان دنیا آید و تا صبح ندا می کند که: هیچ خواهنده ای هست تا بِدَهَمش آن چه خواهد و هیچ آمرزش خواهی هست تا بیامرزم و من اَرْحَمُ الراحمینَم.

بوذر غفاری رحمه الله گوید: عبادت بی دعا چون طعام بی نمک بود و در خبرست که هر که را غمی پیش آید. [از روی معرفت] هفت بار بگوید: بسم اللّه الرحمن الرحیم؛ از غمش فرج آید و اگر نیاید به هفتاد بار بگوید، و گفته اند که چون دعا مستجاب نگردد از شومی گناه و از خوردنِ حرام بُوَد.

و مصطفی صلی الله علیه و آله گوید که: هر که لقمه ی حرام خورد، چهل روز دعایش مستجاب نگردد.

 

«الصّلوةُ نُورُ الْمُؤمِنِ» نماز نور مؤمنست.

یعنی به سبب نماز دلش پیوسته منوّر و روشن بود. گفته اند که: روز قیامت نماز نور بود؛ خداوند تعالی می فرماید: روز قیامت تو بینی یا محمد! مؤمنان و مؤمنات را که نور از دست راست و چپ و پیش و پسِ ایشان می رود.


منبع : پایگاه حوزه
  • دعا
  • ایمان
  • دین شناسی
  • آخرت
  • نمازو نیایش
  • مصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله
  • کلام نبوی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه