برچسب ایمان نداشتن پدرش ابوطالب را بر پیشانی مولا زدند و این شبهه را مطرح کردند که پدر علی (علیه السلام) کسی بود که ایمان نداشت و بر عقیده ی اسلاف خود باقی ماند پس چطور می شود کسی پدرش بی ایمان و بت پرست بوده، وصی و جانشین پیامبر باشد؟
دشمنان مولا علی (علیه السلام) که از هیچ طریقی توان خدشه رساندن به شخصیت حضرت را نداشتند، این بار سعی بر آن داشتند تا از راه دیگری شخصیت امیرالمومنین را تنقیص کرده و موجب کاستن شأن و منزلت آن حضرت شوند، لذا برچسب ایمان نداشتن پدرش ابوطالب را بر پیشانی مولا زدند و این شبهه را مطرح کردند که پدر علی (علیه السلام) کسی بود که ایمان نداشت و بر عقیده ی اسلاف خود باقی ماند پس چطور می شود کسی پدرش بی ایمان و بت پرست بوده، وصی و جانشین پیامبر باشد؟
راه اثبات عقیده و تفکر
دلیلی که می توان به عنوان شاهد بر ایمان ابوطالب ذکر کرد روایتی است که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است به این مضمون که: از ابان ابن محمد نقل شده است که گفت: به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نوشتم فدایت شوم، من در ایمان ابوطالب شک کرده ام، در پاسخ نوشت: ....اگر به ایمان ابوطالب اقرار نکنی پایان کار تو آتش [دوزخ] است
کشف عقاید افراد راههای مختلفی دارد که من به دو نمونه از آن اشاره می کنم: 1) از طریق آثار مکتوبِ علمی و ادبی، 2) از طریق دوستان و آشنایان که بدون در نظر گرفتن غرض یا جانبداری از شخص سخن گفته اند.
اشعار ابوطالب
از میان قصائدی که ایشان سروده است، به ترجمه ی چند مورد از آنها اشاره می کنم؛
لِیَعلَم خیارُ الناسِ.... اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد بسان موسی و مسیح پیامبر است. همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند، او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمایی و از گناه باز می دارند.
یا در قصیده ای می گوید: الم تعلموا انّا.... قریش آیا نمی دانید که ما او (محمد) را مانند موسای پیامبر یافته ایم و نام نشان او در کتاب های آسمانی قید گردیده است
و بندگان خدا محبت مخصوصی به وی دارند و نباید درباره ی کسی که خدا محبت او را در دلها به ودیعت گذاشته، ستم کرد. یا در بیتی می گوید؛ یا این که ایمان به قرآن سراپا شگفتی بیاورید که بر پیامبری مانند موسی و یونس نازل شده است. تمام این اشعار گواهی است روشن بر ایمان ابوطالب.
در جریان محاصره ی اقتصادی پیامبر، خدیجه و ابوطالب تمام دارایی خود را از دست داده بودند که، وحی بر پیامبر نازل شد و گزارش داد که موریانه تمام آن عهدنامه را خورده است جز جمله ی «بسمک اللهم». حضرت با ابوطالب از شعب بیرون آمده و در کنار کعبه نشستند. در این موقع دور ابوطالب را گرفتند و گفتند: آیا وقت آن نرسیده که از حمایت برادرزاده ات دست برداری؟ گفت برادرزاده ی من می گوید: که موریانه عهدنامه را خورده است اگر دروغ بگوید [ابوطالب یقین داشت که محمد (صلی الله و علیه و آله) دروغ نمی گوید] من او را تحویل شما می دهم تا او را بکشید. (فروغ ابدیت، آیة الله سبحانی، ص 350)
ایمان ابوطالب به محمد (صلی الله علیه و آله)
ابوطالب به قدری به معنویات و پاکی محمد(صلی الله و علیه و آله) اعتقاد داشت که در موقع خشک سالی او را با خود به مصلّی می برد و خدا را به قرب و مقامش سوگند می داد و برای مردم بلادیده و دور از رحمت، باران می طلبید و دعایش مستجاب می شد. در سال های خشک سالی قریش با چشمان گریان رو به ابوطالب آورده و از وی درخواست می کردند که به مصلّی برود و از مقام ربوبی، برای مردم باران رحمت بطلبد. ابوطالب دست محمد (صلی الله و علیه و آله) خردسال را گرفت و تکیه بر دیوار کعبه کرد و رو به آسمان گفت: پروردگار مهربان، به حق این پسر خردسال باران رحمتت را بفرست و ما را مشمول کرم بی پایانت بنما (فروغ ابدیت، ص 352).
بعد از مرگ ابوطالب پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: امروز احسان و نیكى ابوطالب از من قطع شد. به درستى كه وى به گونه اى بود كه اگر چیزى در اختیار داشت مرا بر خودش و فرزندانش ترجیح مى داد. (منابع فقه شیعه؛ ج 24، ص: 441)
نور ابوطالب
بعد از مرگ ابوطالب پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: امروز احسان و نیكى ابوطالب از من قطع شد. به درستى كه وى به گونه اى بود كه اگر چیزى در اختیار داشت مرا بر خودش و فرزندانش ترجیح مى داد.
از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده كه أمیر المؤمنین علیه السّلام روزى در فضاى مسجد نشسته بود و مردم گرد او جمع بودند كه مردى برخاسته و گفت: اى أمیر المؤمنین چطور مى شود كه خداوند به تو چنان جایگاه رفیعی عطا کرده باشد، در حالى كه پدر تو به آتش در عذاب است؟
حضرت علیه السّلام فرمود: خدا زبانت را ببرد! قسم به خدایى كه محمّد را به پیامبرى مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهكاران زمین را شفاعت كند خداوند آن را مى پذیرد، مگر مى شود كه پدرم به آتش در عذاب باشد و فرزند او قسیم بهشت و جهنّم باشد؟! قسم به آنكه محمّد را به پیامبرى مبعوث فرمود بى شكّ نور پدرم در روز قیامت همه انوار خلایق (جز پنج نور: نور محمّد و نور من و نور حسن و نور حسین و نور نه فرزند از اولاد حسین) را خاموش و بى اثر مى سازد؛ زیرا نور او از نور ما است، خداوند آن را دو هزار سال پیش از خلق آدم آفریده است. (الاحتجاج؛ ج 1، ص: 229)
ابن ابى الحدید مى گوید:
روی بأسانید كثیرة، بعضها عن العباس بن عبد المطلب، وبعضها عن أبی بكر بن أبی قحافة: أن أبا طالب ما مات حتى قال: لا إله إلا الله، محمد رسول الله. روایاتى با سندهاى بسیار كه بعضى از آنها از عباس بن عبدالمطلب است و بعضى از آنها از ابوبكر بن ابى قحافه نقل شده است كه: ابوطالب از دنیا نرفت مگر اینكه گفت: لااله الا الله محمد رسول الله. (بن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عزالدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 ه )، شرح نهج البلاغة، ج 13، ص 170).
نتیجه ی شک در ایمان ابوطالب
آخرین دلیلی که می توان به عنوان شاهد بر ایمان ابوطالب ذکر کرد روایتی است که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است به این مضمون که: از ابان ابن محمد نقل شده است که گفت: به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نوشتم فدایت شوم، من در ایمان ابوطالب شک کرده ام، در پاسخ نوشت: ....اگر به ایمان ابوطالب اقرار نکنی پایان کار تو آتش [دوزخ] است. (بحارالانوار 35/ 110)
این کلامیست که از میان دو لبان گهربار معصوم صادر شده است و جای هر گونه شک و شبهه ای را در مورد ایمان ابوطالب از بین می برد.
کلام آخر
نتیجه این که در ایمان ابوطالب و یکتا پرستی او جایی برای شک وجود ندارد زیرا جای این سوال از منکران ایمان ابوطالب هست که چطور می شود خاتم انبیاء، اشرف مخلوقات، برترین پیامبران در دامان کسی بزرگ شده باشد که بت پرست باشد و ایمان به خدای یکتا نداشته باشد.
محمد امیری نژاد
منبع : tebyan