دو نیروی خیر و شر در وجود انسان نهاده شد تا آدمی به رسم مختار بودن یکی را برگزیند. همانگونه که هادیان بیرونی انسان را به صراط مستقیم و راه حق دعوت می نمایند هادی درونی هر فرد نیز راه راست و درست را به او می نمایاند.
همانگونه که شیطان در تلاش است تا انسان را گمراه نماید نفس اماره در درون آدمی او را به سوی بدیها می خواند و امر به انجام امور ناروا و ناشایست می نماید و از آنجا که انسان موجودی مختار است انتخاب هر مسیر به عهده ی خود اوست و آنچنان نیست که او مجبور به گزینش یک مسیر باشد. از اینروست که خداوند در کلام پر نورش میفرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛ ما راه را بدو نمودیم یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسگزار». (سوره ی انسان، آیه 3).
در واقع خداوند در این آیه به توان انسان در انتخاب راه اشاره می نماید و اینطور بیان می دارد که: راه هدایت بر انسان نمایان شد و این خود اوست که شاکر بودن و یا کافر بودن را برمیگزند. از طرفی این دو نیرو در وجود انسان پیوسته در تعارضند تا آنکه سرانجام یکی بر دیگری غلبه می یابد در حقیقت برگزیدن هر مسیر به معنای غلبه یافتن بر نیروی مقابل و کنار زدن آن است.
انسان مومن از آن جهت مقرب درگاه الهی و ارزشمند می گردد که با کنار زدن نیروی شیطانی و غلبه بر آن به فرمان الهی گوش جان میسپارد. اگر گمراهی برای انسان ممکن نبود و نیروی سوق دهنده بسوی بدیها در درونش وجود نداشت قرار گرفتن او در مسیر عبودیت پروردگار و بندگی نمودنش هم هیچ ارزشی نداشت. از آنجا که این دو نیرو در درون آدمی پیوسته در حال جنگ و ستیزند؛ مادامی که انسان از حیات دنیوی برخوردار است این دو نیرو هم در درونش وجود دارند و هر لحظه و هر آن امکان تغییر مسیر در انسان وجود دارد و اینطور نیست که تصور شود آنکه اکنون مومن است تا پایان عمر مومن خواهد ماند و آنکه اکنون گمراه است همیشه گمراه باقی خواهد ماند.
با وجود این احتمال ترس و نگرانی از عاقبت بد برای انسان مومن همواره وجود دارد و به همین سبب در ادعیه وارده از معصومین (علیهم السلام) توجه به عاقبت بخیری به وفور دیده می شود و دعا برای فرجامی نیکو همواره در صدر ادعیه قرار می گیرد.
در دعای عدیله می خوانیم: «اللّهم انّی اعوذ بک من العدیلة عند الموت؛ خدایا پناه می برم به تو از عدول کردن (از دین و ایمان) در لحظه مردن» و یا آنکه در دعای ابوحمزه ثمالی اینطور از خداوند می خواهیم که: «و توفّنی فی سبیلک و علی ملّة رسولک...اللهم انّی اسئلک ایماناً لااجل له دون لقائک؛ خدایا! مرا به راه خدا و بر دین رسولت بمیران... خدایا از تو ایمان می خواهم که پایانی جز ملاقات تو نداشته باشد.».
علاوه بر کثرت ادعیه برای عاقبت بخیری توجه به این مهم در آیات الهی نیز دیده میشود آنجا که راسخان در علم خطاب به پروردگار می فرمایند: « ...ربّنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمةً انّک انت الوهّاب؛..پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی (از راه حق) منحرف مگردان و از سوی خود،رحمتی برما ببخش، زیرا تو بخشنده ای».
با توجه به اهمیت فوق العاده ی عاقبت بخیری و امکان متزلزل شدن هر لحظه ی ایمان آدمیست که بزرگانی همچون آیة الله بهجت در پی نگرانی از عاقبت بخیری اینطور می فرمایند که: آنچه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم. خیلی به خود مغرور نشویم، این طور نیست که آن ها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت.به خدا پناه می بریم... (رخشاد، محمد حسین، در محضر بهجت؛ شماره 271)
این مطلب نشان دهنده ی آنست که شیطان در بیرون و نفس اماره در درون انسان آنقدر برای گمراهی انسان در تلاشند که بزرگی همچون آیة الله بهجت نیز خود را مبری از حمله های شیطانی نمی بیند و نگران عاقبت بخیری و فرجام نیک است.
کلام آخر:
از آنچه گفته شد به روشنی نمایان گردید که گرچه حرکت انسان در مسیر عبودیت پروردگار پسندیده و نیکوست اما امکان تغییر مسیر و ترس از فرجام ناپسند برای همگان وجود دارد. از اینرو ضروری است تا توجه به عاقبت بخیری و دعا برای فرجام نیک در صدر ادعیه و توسلات قرار گیرد و همواره بر قرار گرفتن در مسیر حق تلاش گردد و هیچگاه روا نیست که آدمی به خود مغرور شود و اینطور تصور نماید که پیوسته در مسیر حق و در صراط مستقیم پروردگار قرار دارد.
زینب فیاضی
منبع : tebyan