قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صدقه اجل را دور كرد

روزى، حضرت مسيح، عليه السلام، با يارانش از در خانه‌اى عبور مى‌كردند كه در آن مجلس عروسى برقرار بود و صداى شادى و خنده از آن به گوش مى‌رسيد. حضرت فرمودند: امشب اين‌جا عروسى است، ولى كسى نمى‌داند كه داماد امشب مى‌ميرد! پرسيدند: چطور مى‌ميرد؟

فرمود: مار زهردار و خطرناكى او را نيش مى‌زند و او مى‌ميرد!
صبح كه اصحاب حضرت دوباره از آن‌جا رد شدند، ديدند پارچه سياه بالاى در خانه نزده‌اند و صداى گريه و ناله به گوش نمى‌رسد. تعجب كردند و در خانه را زدند. بعد، از كسى كه در را باز كرده بود پرسيدند:
ديش اين‌جا عروسى بود؟ گفت: بله. گفتند: حال دامام خوب است؟
گفت: خيلى خوب است.
با تعجب نزد حضرت آمدند كه مگر ديروز نفرموديد داماد آن خانه مى‌ميرد؟ فرمود: چرا، ولى ديشب وقتى عروس و دامام مشغول خوردن شام شدند، فقيرى آمد و از آنان غذا خواست. داماد هم ظرف غذاى خويش را به او داد و آن فقير برايش دعا كرد. بدين سبب، خداوند مرگ او را به تعويق انداخت‌.


منبع : پایگاه عرفان
  • صدقه
  • صدقه دادن
  • صدقه مالی
  • صدقه آبرو
  • صدقه علم
  • صدقه اجل را دور كرد
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه